سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۴۲ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

ذهن شمادنیای شماراتغییر می دهد

 
انیشتین می‌گفت: " آنچه در مغزتان می‌گذرد، جهانتان را می‌آفریند." 

استفان کاوی (از سرشناس‌ترین چهره‌های علم موفقیت) احتمالا با الهام از همین حرف انیشتین است که می‌گوید: 

"اگر می‌خواهید در زندگی و روابط شخصی‌تان تغییرات جزیی به وجود آورید، به گرایش‌ها و رفتارتان توجه کنید؛ اما اگر دلتان می‌خواهد قدم‌های کوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگی‌تان ایجاد کنید، باید نگرش‌ها و برداشت‌هایتان را عوض کنید."

او حرف‌هایش را با یک مثال خوب و واقعی، ملموس‌تر می‌کند.
 صبح یک روز تعطیل در نیویورک سوار اتوبوس شدم. تقریبا یک سوم اتوبوس پر شده بود. بیشتر مردم آرام نشسته بودند یا سرشان به چیزی گرم بود و در مجموع فضایی سرشار از آرامش و سکوتی دلپذیر برقرار بود. تا این که مرد میان سالی با بچه‌هایش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضای اتوبوس تغییر کرد. بچه‌هایش داد و بیداد راه انداختند و مدام به طرف همدیگر چیز پرتاب می‌کردند. یکی از بچه‌ها با صدای بلند گریه می‌کرد و یکی دیگر روزنامه را از دست این و آن می‌کشید و خلاصه اعصاب همه مان توی اتوبوس خرد شده بود. اما پدر آن بچه‌ها که دقیقا در صندلی جلویی من نشسته بود، اصلا به روی خودش نمی‌آورد و غرق در افکار خودش بود. بالاخره صبرم لبریز شد و زبان به اعتراض باز کردم که: 

آقای محترم! بچه‌هایتان واقعا دارند همه را آزار می‌دهند. شما نمی‌خواهید جلویشان را بگیرید؟

مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی دارد می‌افتد، کمی خودش را روی صندلی جابه‌جا کرد و گفت: 

بله، حق با شماست. واقعا متاسفم. راستش ما داریم از بیمارستانی برمی‌گردیم که همسرم، مادر همین بچه‌ها نیم ساعت پیش در آن جا مرده است. من واقعا گیجم و نمی‌دانم باید به این بچه‌ها چه بگویم. نمی‌دانم که خودم باید چه کار کنم و ... 

و بغضش ترکید و اشکش سرازیر شد."

استفان کاوی بلافاصله پس از نقل این خاطره می پرسد: 

صادقانه بگویید! آیا اکنون این وضعیت را به طور متفاوتی نمی‌بینید؟ چرا این طور است؟ آیا دلیلی به جز این دارد که نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟

و خودش ادامه می‌دهد که: 

راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: واقعا مرا ببخشید. نمی‌دانستم. آیا کمکی از دست من ساخته است؟ و....

اگرچه تا همین چند لحظه پیش ناراحت بودم که این مرد چطور می‌تواند تا این اندازه بی‌ملاحظه باشد، اما ناگهان با تغییر نگرشم همه چیز عوض شد و من از صمیم قلب می‌خواستم که هر کمکی از دستم ساخته است، انجام بدهم.

"حقیقت این است که به محض تغییر برداشت، همه چیز ناگهان عوض می‌شود. کلید یا راه حل هر مساله‌ای این است که به شیشه‌های عینکی که به چشم داریم بنگریم؛ شاید هر از گاه لازم باشد که رنگ آن‌ها را عوض کنیم و در واقع برداشت یا نقش خودمان را تغییر بدهیم تا بتوانیم هر وضعیتی را از دیدگاه تازه‌ای ببینیم و تفسیر کنیم."

آنچه اهمیت دارد خود واقعه نیست، بلکه تعبیر و تفسیر ما از آن است که به آن معنا و مفهوم می‌دهد.

دکتر کاوی با این صحبتش آدم را به یاد بیت زیبای مولانا می اندازد که : 

  پیش چشم‌ات داشتی شیشه‌ی کبود 

لاجرم عالم کبودت می‌نمود 

                                                                                           

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۵ ، ۱۱:۰۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(332)   

 

دل آرام گیرد ز یاد خدای! 



من قصرهایی را دیدم در « میانه جنگل » با « آستانه مجلَّل »،

برآمده از« سنگ های مرمرین » و نشسته بر « ستون های سنگین » !

این « قصرهای قیصر » و « کاخ های خوش منظر »

جای خوش کرده بین « دریایی رام » و « جنگلی آرام » ؛ 

اما این « قصور آرام » در درون خود « انسان هایی ناآرام »را جای داده ؛

انسان هایی « دل بسته به حور » و « وابسته به قصور »،

که نه از این « رامش می گیرند» و نه از آن « آرامش می پذیرند».

زیرا:

آن چه ناچار بود از گردش

کی تواند که دهد آرامش؟!

این جاست که زلال این« کلام آسمانی » و « پیام وحیانی »

در ذهن « جَرَیان » می یابد و در جان « سَیَلان » که :

« اَلا بِذِکرِاللهِ تَطمَئِن القُلوب »

دل آرام گیرد ز یاد خدای!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۵ ، ۰۶:۳۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

تندیس من

 

تندیس من از قامت مهتاب بگیرید

            ایثار من از مهر جهانتاب بگیرید

            نقش رخم از صفحه گیتی بزدایید

             تصویر مرا در دل خود قاب بگیرید  

 

(#شفیعی_مطهر)

----------------------------

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۵ ، ۱۰:۵۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(331) 

 

«فانوس کور » و « اقیانوس نور »!

 من در کرانه « اقیانوسی آرام »، « فانوسی رام » را دیدم 

که عمری را « شبانه روز » و با درونی « دل افروز» 

بر بلندای « سکوی بلند» و « ستون فرازمند» خود 

« بی دریغ و آتشگون » و از فراز « ستیغ ستون »

همواره نور « می افروخت » و شب زدگان را راه « می آموخت ».

من چه همانند دیدم این « دلالت آذر مُنَوََّر » را با « رسالت روشنگر بشر »! 

هر دو تا « پگاه می سوزند» و شب زدگان را « راه می آموزند»!

بنابراین روشنگران « ناگزیرند از سوختن » و بر « سریرند برای آموختن »!

اما فرقی هم هست بین این « آذر مُنَوَّر » با آن « روشنگر بشر »!

این « فانوس کور » و آن « اقیانوس نور »!

این « غافل » می سوزد و آن از « دل »!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------------------

رام : مطیع، فرمانبردار ،آموخته،دست آموز

ستیغ : بلندی سر کوه،قله

دلالت : راهنمایی،راه نمودن

آذر : آتش،نار

مُنَوَّر : روشن،درخشان

سریر : تخت،اورنگ،مسند

------------------------------------

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۵ ، ۰۸:۱۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

نفت ؛هدیه الهی یا بلیه تباهی ؟! 

 

نخستین چاه ایران در تاریخ  27 مه 1908 به نفت رسید و دشواری ها آغازشد .از به نفت رسیدن نخستین چاه در ایران به نفت در منطقه مسجد سلیمان  بیش از یک قرن گذشت.

 این چاه با رسیدن به نفت ، دشواری های تازه ای هم برای ایرانیان به همراه آورد!.

 امتیاز نفت ایران از نخستین سال قرن بیستم در اختیار انگلیسی ها بود. درست ربع قرن پس از رسیدن نخستین چاه مسجد سلیمان به نفت (هفتم خرداد 1312 = 28 مه 1933) مجلس تنها با هشت رای مخالف و ممتنع تمدید قرارداد نفت را که امتیاز آن در انحصار انگلستان بود، تصویب کرد. هجده سال بعد در همین روز (7 خرداد 1330) به مناسبت سالروز تصویب این قرارداد، ایران شاهد بزرگ ترین تظاهرات تاریخ خود تا آن زمان بود و تظاهرکنندگان ضمن محکوم کردن این اقدام مجلس خواستار محاکمه و مصادره اموال آن دسته از نمایندگان ــ چه مرده و چه زنده ــ شدند که به این قرارداد رای موافق داده بودند. مردم شعار می دادند:

 سالروز «تصویب خیانت».
     ابوالفضل لسانی (حقوقدان) نفت را طلای سیاه و آفت جان ملل دارنده آن خوانده و نوشته است:  

کشورهای دارنده نفت، به ویژه آن هایی که نیروی دفاعی قابل ملاحظه ندارند، تا آخرین قطره نفت قربانی دولت های قدرتمدار خواهند بود که هرکدام می کوشند این شریان حیات اقتصاد جهان را به دست داشته باشند تا قدرت دراختیارشان باشد و هرچه زمان بگذرد، به سبب افزایش وسائل نیازمند به نفت، این طلای سیاه ارزشمندتر و عزیزتر خواهد شد و دارنده آن در معرض خطر بیشتری خواهد بود.
    استقرار آمریکا در خلیج فارس از نیمه دهه 1980، و اشغال نظامی عراق در دهه اول قرن 21 به همین دلیل بوده است .

                                                                  (از دکتر کیهانی زاده)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۲:۵۳
سید علیرضا شفیعی مطهر
 
 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(330)  
 
 « عصرِ تحجُّر » و « حصرِ تفکُّر »! 
 
 http://balageriveh.ir/uploads/posts/2013-07/1374061342_00.jpg
 من « سنگی بد گوهر » را دیدم که با « ضرباهنگی مُکرّر»،  

« کاسه ای زرّین » با « شناسه ای نمادین » را  درهم شکست ،  

اما  بر خلاف سروده آن « سراینده آرمانگرای » و « شاعر آزادی سرای »،  

کاسه زرّین « از قیمت افتاد»!

و سنگ بدگوهر بر فراز سکوی افتخار« ایستاد »!

زیرا در « عصرِ تحجُّر » و « حصرِ تفکُّر »

ارزش ها « واژگونه » می شوند و مَنش ها ،« وارونه »!

 سنگ بدگوهر اگر کاسه زرّین شکند      

   قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود (سعدی)

در عصر « واژگونگی ارزش ها » و « گونه گونی لغزش ها»،

شهروندان« رام » می شوند و شهر ،« آرام »؛

اما داشتن جامعه ای « خفته و خاموش » با مردمی « سراپاگوش »  

 نه « نشانه بُلوغِ بِکر » است و نه « جوانه فُروغِ فِکر »!

 از آن پس این جامعه نه « شهر نور »،که « قهر گور » است 
 
و مردم آن نه « شهروندان آگاه » ،که « شَوَندان دژآگاه » اند!!
 

#شفیعی_مطهر  


------------------------------------

تحجُّر : سنگ شدن،دُگم اندیشی،فکر بسته داشتن

حصر: محاصره کردن، گرداگرد چیزی را فراگرفتن،احاطه کردن

نمادین: سمبلیک، نشانه، رمزی

مَنِش: اندیشه کردن، تفکر، خوی، عادت، طبیعت، طبع بلند، شخصیت عالی

بِکر: دست ناخورده،نوآیین،اندیشه ای که پیشتر در ذهن کسی خطور نکرده باشد

قهر: عذاب کردن، تنبیه کردن، تنبیه، چیرگی، کینه ورزی، انتقام، ستم ،خشم

شَوَند : دلیل،علت

دژآگاه: بداندیش، بدخوی، خشمگین، ظالم،بی رحم

-------------------------------------------

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۵ ، ۰۷:۳۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

مدرسه بال و پر  پرواز  داد

هرچه دارم وقف عشق یار باد          

  جان  فدای جلوه  دلدار باد


درس عشق از مدرسه آموختم         

  شمع جان را زین چراغ افروختم


گر پدر نان داد و تن را  پرورید          

  مدرسه جان داد و جانان آفرید  


مدرسه بال و پر  پرواز  داد            

غافلان  خفته  را  آ واز  داد


مدرسه سازان به گِل جان می دهند    

آنچه گِل را گُل کند آن می دهند


کیمیای کامیابی مدرسه است       

     سرزمین آفتابی مدرسه است


مدرسه ساز!آسمان در جان توست     

  چشمه خورشید در چشمان توست


در نگاهت مهر معنا می شود            

   در بیانت عشق گویا می شود


تا جهان باقی است این اقدام تو         

  زنده و جاوید دارد  نام  تو 


(شفیعی مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۵ ، ۱۰:۵۳
سید علیرضا شفیعی مطهر


#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(329)  


انسان در میانه « شور » و « شعور »

 من شب زدگانی را دیدم  

شایسته « توبیخ » و گم شده در کوچه پس کوچه های « تاریخ» ،

با « هویتی خود باخته » و « شخصیتی خود نشناخته » ،

هر « نقاب » را « قاب» « می پنداشتند»

و هر « سراب » را « آب » « می انگاشتند».   
 
در آن « دِیر دیرین » و « دیار پژوین»

  « نسخ انسانیت »، « مسخ انسان »را تبلور بخشیده بود!

« شهریاران خودکامه » « شهروندان علامه » را  

  نه در « بستر انتقاد » ،که در « خاکستر انقیاد »

و نه به « شکوه شکوفایی » که به « اندوه میرایی »فرامی خواندند!

 به مردم « سواد » می آموختند؛  

اما سوادی که نه « سودی برای آموزنده » داشت  

و نه « جودی برای اندوزنده »!

انسان هم « شور » دارد و هم « شعور » ؛

از آن « « تپش » می گیرد و از این « منش ».

اما در این دیار از « شور » ، « شراره »  می ساختند  

و از « شعور » ، « بُتواره »!

« شراره » برای سوختن « ایمان »

و « بتواره »،لباسی بر اندام « حاکمان »!
 
#شفیعی_مطهر
 
 -----------------------------------
توبیخ: سرزنش،نکوهیدن،نکوهش 
دِیر : صومعه،محلی که راهبان مسیحی در آن عبادت کنند،کنایه از جهان مادی
پژوین : چرکین،پلید
مسخ : برگرداندن صورتی به صورت زشت تر،دگرگون ساختن
نسخ : باطل کردن،زایل کردن،تغییر صورت دادن
شراره : جرقه،پاره آتش که به هوا جَهَد
بتواره : انسانی که چون بُت از او اطاعت کنند
 ----------------------------------------------

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۵ ، ۰۶:۵۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

   تکبر سواره و ذلت پیاده !


خَرَجَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) وَ هُوَ رَاکِبٌ فَمَشَوْا مَعَهُ فَقَالَ أَلَکُمْ حَاجَةٌ فَقَالُوا لَا وَ لَکِنَّا نُحِبُّ أَنْ نَمْشِیَ مَعَکَ فَقَالَ لَهُمُ انْصَرِفُوا فَإِنَّ مَشْیَ الْمَاشِی مَعَ الرَّاکِبِ مَفْسَدَةٌ لِلرَّاکِبِ وَ مَذَلَّةٌ لِلْمَاشِی.

در سیره حضرت علی (ع) می خوانیم : روزی برای رفتن نزد اصحاب خود سوار بر مرکب شد و حرکت کرد . در بین راه، عده ای از یاران در پی وی، به راه افتادند. حضرت متوجه آنان شد و فرمود:

حاجتی دارید؟

عرض کردند : نه، ای امیرمومنان، بلکه دوست داریم که همراه شما باشیم. 

حضرت فرمود :

« انصرفوا فإنّ مشی الماشی مع الراکب مفسده للراکب و مذله للماشی »

پی کار خود روید، چه اگر پیاده ای همراه سواره رود، اسباب تکبر سواره و ذلت پیاده می گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۵ ، ۱۰:۳۹
سید علیرضا شفیعی مطهر
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(328)  

 « یگانه زیستن » و « دوگانه نگریستن »!
 

من تندیس عظیم « بودای بزرگ » و « ولای این والای سترگ » را  

در کاماکورای توکیو در ژاپن دیدم ،

که در عصر حاکمیت « مدرنیته و صنعت »  

و همزیستی « عادت دیروز» و « سعادت روز »  

همچنان پیام آور «کهنه» ترین پیام های « کهن» سنت بود.  

تیغ تیز صنعت و مدرنیسم نتوانسته بود  

کوچک ترین رخنه ای در« دیوارهای قطور» و « پذیرفتارهای مهجور »

باورهای سنتی مردم مدرنیست ژاپن ایجاد کند.  

این « داوری » مرا به این گونه از « سُنّت باوری » رسانید  

که می توان « یگانه زیست » و « دوگانه نگریست »!
 

#شفیعی_مطهر
----------------------------------------
قطور : ضخیم ،کُلُفت
 
پذیرفتار: باورها،عقاید

مهجور : دورافتاده ،متروک

----------------------------------------------

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۵ ، ۰۶:۵۷
سید علیرضا شفیعی مطهر