سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۴۷ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 638

 

«شخصیّت جاذب» یا «هویّت کاذب»؟! 

 Image result for ‫هویت و شخصیت‬‎

هر «بنده، یک ربّ» دارد و هر «برده، یک ارباب»؛ 

 اما افراد جاه‌طلب به تعداد «نیازها» و «کارسازها»ی خویش 

نه تنها «ارباب»،که «ربّ الارباب» دارند.

جاه طلب برای رسیدن به «جاه و جلال» و «مال و منال»،

به هر «مقامی می آویزد» و با هر «مرامی می آمیزد».

او «تشنه قدرت» است و «شیفته غارت».

او نسبت به فرادستان «چاپلوس» است و «دستبوس»؛

اما در برابر فرودستان «سخت می خروشد» و «فخر می فروشد».

 جاه طلب در «آیینه درون» و در «گنجینه گردون»

نه «شخصیّتی اصیل» می یابد و نه «هویّتی نَبیل» ؛

بنابراین آن را در «میزها» و «دستاویزها» می جوید!

هیچ گاه «شخصیّت جاذب» در «هویّت کاذب» یافت نمی شود.

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------- 

کارساز :کارگشا ،مشکل گشا، چاره جو

نبیل: نجیب و شریف،دانا و هوشیار

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۶ ، ۰۵:۲۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 637

 

«اندازه اعتدال» و «سازه نُرمال» 

 Related image

 من دست سرمازده خود را دیدم

که بر اثر شدت سرما «می سوخت» و گویی بر فراز آتش «می افروخت». 

بنابراین دانستم هر چیزی که از «اندازه اعتدال» و «سازه نُرمال» بگذرد 

، رو به «تحلیل» می رود و به ضد خود «تبدیل» می شود.

فوران آب از «فوّاره های فریبا» و «سرشاره های زیبا»،

آن گاه «وارونه» و «واژگونه» می شود،

که به «غایتِ بلندی» و «نهایتِ شکوهمندی» رسیده باشد.

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------

تحلیل: حل کردن،حل شدن

سرشاره: فوّاره

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۶ ، ۰۵:۰۲
سید علیرضا شفیعی مطهر
مرثیه شهید چمران در سوگ دکتر شریعتی


ای علی! همیشه فکر می‌کردم که تو بر مرگ من مرثیه خواهی گفت و چقدر متأثرم که اکنون من بر تو مرثیه می خوانم ! 
  ای علی! من آمده‌ام که بر حال زار خود گریه کنم، زیرا تو بزرگ تر از آنی که به گریه و لابه ما احتیاج داشته باشی!...خوش داشتم که وجود غم‌آلود خود را به سرپنجه هنرمند تو بسپارم، و تو نیِ وجودم را با هنرمندی خود بنوازی و از لابه لای زیر و بم تار و پود وجودم، سرود عشق و آوای تنهایی و آواز بیابان و موسیقی آسمان بشنوی. می‌خواستم که غم‌های دلم را بر تو بگشایم و تو «اکسیر صفت» غم‌های کثیفم را به زیبایی مبدّل کنی و سوزوگداز دلم را تسکین بخشی.

  می‌خواستم که پرده‌های جدیدی از ظلم وستم را که بر شیعیان علی(ع) و حسین(ع) می‌گذرد، بر تو نشان دهم و کینه‌ها و حقه‌ها و تهمت‌ها و دسیسه‌بازی‌های کثیفی را که از زمان ابوسفیان تا به امروز بر همه جا ظلمت افکنده است ،بنمایانم.

   ای علی! تو را وقتی شناختم که کویر تو را شکافتم و در اعماق قلبت و روحت شنا کردم و احساسات خفته و ناگفته خود را در آن یافتم. قبل از آن خود را تنها می‌دیدم و حتی از احساسات و افکار خود خجل بودم و گاهگاهی از غیرطبیعی بودن خود شرم می‌کردم؛ اما هنگامی ‌که با تو آشنا شدم، در دوری دور از تنهایی به در آمدم و با تو هم‌راز و همنشین شدم.

   ای علی! تو مرا به خویشتن آشنا کردی. من از خود بیگانه بودم. همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمی‌دانستم. تو دریچه‌ای به سوی من باز کردی و مرا به دیدار این بوستان شورانگیز بردی و زشتی‌ها و زیبایی‌های آن را به من نشان دادی.

  ای علی! شاید تعجب کنی اگر بگویم که همین هفته گذشته که به محور جنگ «بنت جبیل» رفته بودم و چند روزی را در سنگرهای متقدّم «تل مسعود» در میان جنگندگان «امل» گذراندم، فقط یک کتاب با خودم بردم و آن «کویر» تو بود؛ کویر که یک عالم معنا و غنا داشت و مرا به آسمان‌ها می‌برد و ازلیّت و ابدیّت را متصل می‌کرد؛ کویری که در آن ندای عدم را می‌شنیدم، از فشار وجود می‌آرمیدم، به ملکوت آسمان‌ها پرواز می‌کردم و در دنیای تنهایی به درجه وحدت می‌رسیدم؛ کویری که گوهر وجود مرا، لخت و عریان، در برابر آفتاب سوزان حقیقت قرار داده، می‌گداخت و همه ناخالصی‌ها را دود و خاکستر می‌کرد و مرا در قربانگاه عشق، فدای پروردگار عالم می‌نمود...

  ای علی! همراه تو به کویر می‌روم؛ کویر تنهایی، زیر آتش سوزان عشق، در توفان‌های سهمگین تاریخ که امواج ظلم و ستم، در دریای بی‌انتهای محرومیت و شکنجه، بر پیکر کشتی شکسته حیات وجود ما می‌تازد.

  ای علی! همراه تو به حج می‌روم؛ در میان شور و شوق، در مقابل ابّهت و جلال، محو می‌شوم، اندامم می‌لرزد و خدا را از دریچه چشم تو می‌بینم و همراه روح بلند تو به پرواز در می‌آیم و با خدا به درجه وحدت می‌رسم. ای علی! همراه تو به قلب تاریخ فرو می‌روم، راه و رسم عشق بازی را می‌آموزم و به علی بزرگ آن‌قدر عشق می‌ورزم که از سر تا به پا می‌سوزم....

  ای علی! همراه تو به دیدار اتاق کوچک فاطمه می‌روم؛ اتاقی که با همه کوچکی‌اش، از دنیا و همه تاریخ بزرگ تر است؛ اتاقی که یک در به مسجدالنّبی دارد و پیغمبر بزرگ، آن را با نبوّت خود مبارک کرده است، اتاق کوچکی که علی(ع)، فاطمه(س)، زینب(س)، حسن(ع) و حسین(ع) را یک جا در خود جمع نموده است؛ اتاق کوچکی که مظهر عشق، فداکاری، ایمان، استقامت و شهادت است.

  راستی چقدر دل‌انگیز است آنجا که فاطمه کوچک را نشان می‌دهی که صورت خاک‌آلود پدر بزرگوارش را با دست‌های بسیار کوچکش نوازش می‌دهد و زیر بغل او را که بی‌هوش بر زمین افتاده است، می‌گیرد و بلند می‌کند!

  ای علی! تو «ابوذر غفاری» را به من شناساندی، مبارزات بی‌امانش را علیه ظلم و ستم نشان دادی، شجاعت، صراحت، پاکی و ایمانش را نمودی و این پیرمرد آهنین‌اراده را چه زیبا تصویر کردی، وقتی که استخوان‌پاره‌ای را به دست گرفته، بر فرق «ابن کعب» می‌کوبد و خون به راه می‌اندازد! من فریاد ضجه‌آسای ابوذر را از حلقوم تو می‌شنوم و در برق چشمانت، خشم او را می‌بینم، در سوز و گداز تو، بیابان سوزان ربذه را می‌یابم که ابوذر قهرمان، بر شن‌های داغ افتاده، در تنهایی و فقر جان می‌دهد ... .

‌  ای علی! تو در دنیای معاصر، با شیطان‌ها و طاغوت‌ها به جنگ پرداختی، با زر و زور و تزویر درافتادی؛ با تکفیر روحانی‌نمایان، با دشمنی غرب‌زدگان، با تحریف تاریخ، با خدعه علم، با جادوگری هنر روبه‌رو شدی، همه آن ها علیه تو به جنگ پرداختند؛ اما تو با معجزه حق و ایمان و روح، بر آن ها چیره شدی، با تکیه به ایمان به خدا و صبر و تحمل دریا و ایستادگی کوه و برّندگی شهادت، به مبارزه خداوندان «زر و زور و تزویر» برخاستی و همه را به زانو در آوردی.

  ای علی! دینداران متعصّب و جاهل، تو را به حربه تکفیر کوفتند و از هیچ دشمنی و تهمت فروگذار نکردند و غرب زدگان نیز که خود را به دروغ، «روشنفکر» می‌نامیدند، تو را به تهمت ارتجاع کوبیدند و اهانت‌ها کردند. رژیم شاه نیز که نمی‌توانست وجود تو را تحمّل کند و روشنگری تو را مخالف مصالح خود می‌دید، تو را به زنجیر کشید و بالاخره... «شهید» کرد... 
     این سخنان بخشی از سوگ نامه شهید استاد دکتر مصطفی چمران در باره زنده یاد دکتر علی شریعتی بود.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۶ ، ۰۹:۲۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 636)  

 

«آرزوهای خفته» و «نیروهای نهفته»

 

 انسان ها چون «بذرهایی مُثمِر» و «دانه هایی مُوثِّر» هستند 

که می توانند همان «بذر بمانند» تا «با جبر بمیرند» !

نیز  می‌توانند با «پویایی» و «شکوفایی» ،

 «هسته را بشکافند» و «شایسته بشکُفند»

و با انفجارِ «نیروهای نهفته» و «آرزوهای خفته»

چون «نهالی بالَنده» با «خصالی سِگالَنده» ،

«انسان را با برگ و بار» و 

«جهان را در سایه سار» خویش شکوه بخشند. 

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------------

بالنده: نموکننده،رشدکننده

سگالنده: اندیشه کننده،فکرکننده،رایزن

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۶ ، ۰۵:۱۷
سید علیرضا شفیعی مطهر
  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 635)
 
 
«مردُمِ مُصمّم» یا «هیزُمِ جهنّم»؟!
 
 
 مردمان کشورهای «توسعه نیافته» چون یتیمانی «رشد نایافته» اند 
 
که «ساحران سَیّاس» و «فَرنشینان فَرناس»،
 
سرمایه هایشان را «چپاوُل» و با اذنابشان «تناوُل» می کنند. 
 
این «آیت حق» و «سُنّتِ مطلق» در ذهن نقش می بندد : 
 
« إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا » (نساء،۱۰)
 
 در حقیقت،کسانی که اموال یتیمان را به ستم می خورند،
 
جز این نیست که آتشی در شکم فرو می برند و به زودی در آتشی فروزان درآیند.
 
«تحقّق این وعده» و «تعلّق این وعید»، 
 
نه تنها در «هیزم جهنّم»،که به دست «مردم مصمّم»نیز انجام شدنی است!

 مردمی که ستم را «تحمُّل» و با ستمگر «تعامُل» می کنند،

نه تنها «وردست و یاور»،که «همدست ستمگر»اند!

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------

سَیّاس: سیاستمدار

فَرنشین: رئیس،فرمانروا

فَرناس: غافل، نادان، خواب آلوده

وعید: وعده بد،تهدید

 وردست:دستیار،یاور،معاون 

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۶ ، ۰۵:۲۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 634)

 

«عینک تیره» روی «مردمکِ خیره»!


من «دانایی دل آگاه» و  «دردآشنایی دادخواه»را دیدم 
 
که سال ها در «روشنگری کوشید» و در «پژوهشگری خروشید» ، 
 
نه «قیل و قال»،که «استدلال» کرد، 
 
نه تنها «مسایل نقلی»،که «دلایل عقلی» آورد،
 
و نه تنها «فَحثِ مرامی»،که «بَحثِ کلامی» کرد، 
 
تا به من بفهمانَد که« برف، سپید است!» 
 
...و من نپذیرفتم ....و او «درماند»،ولی مرا «نرنجاند»!  
 
...و من نه در «کارِ تحقیق»،که در «انکارِ دقیق» ماندم!
 
....تا  هنگامی که «عینکِ تیره» را از روی «مردمکِ خیره» برداشتم!  
 
آن گاه بود که فهمیدم او در این «مدتِ رشاد» و «فرصتِ ارشاد»، 

چه «زجری کشیده» و چه «زهری چشیده» است!  
 
 
#شفیعی_مطهر
 
------------------------------
خروش: بانگ و فریاد،شور و غوغا
 
فحث:  کاویدن،کاوش و جستجو،تحقیق،فحص
 
مرام: مقصود،آرمان،هدف 
 
مردمک:سیاهی میان دایره چشم،چشم
 
خیره:بی پروا،گستاخ،لجباز،بی شرم،سرکش
 
 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۶ ، ۰۵:۰۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

فرقِ عدالت شکافت!



علی(ع) امشب با خون سرخ خویش، به هنگام سحر، هنگامه دیگر آفرید. 

او با ترنّم ترانه تنهایی،سرود سبز رهایی را برای زنجیریان خاک سرود. 

او در خاک و خون خُفت و گل عدالت در خون او شکُفت. 

شهادتش شب های قدر را قدر بخشید و گفتمان حُرّیّت انسان را بر صدر نشانید. 

با شهادت علی نه تنها «خرقِ انسانیّت»،که «فرقِ عدالت» شکافت!

سوگ سرخ علی(ع) را تسلیت می گویم.


#شفیعی_مطهر

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۶ ، ۱۱:۴۰
سید علیرضا شفیعی مطهر
 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 633
 
 
  «تکرار تاریخ» و «استمرار توبیخ»!
 
 Related image
تاریخ، «حافظه بشر» و «حافظ خیر و شرّ» است ؛ 
 
اما ملّتی که «تاریخِ حافظه» و «حافظه تاریخی» ندارد،  
 
قطعاً نه «شایسته تاریخ» ،که «بایسته توبیخ» است.
 
این ملّت همواره محکوم به «تکرار تاریخ» است و «استمرار توبیخ» . 
 
آن که از «خِرَد، برخوردار» و در شناختِ «نیک و بد،هوشیار» است،
 
از همه «رویدادهای تلخ و شیرین» و «فریادهای نفرین و آفرین»،
 
 «عالمانه عبرت می گیرد» و «پژوهشگرانه پند می پذیرد». 
 
 
#شفیعی_مطهر
 
 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۶ ، ۰۵:۲۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

 بالنده ترین قامت عدالت  

 

#شفیعی_مطهر

 

صدف کعبه لب گشود و اسوه یگانه ، دُردانه جاودانه و حقیقت ولایت را به جهان هستی تقدیم کرد .
ای رهرو راستین !
اگر می خواهی سروِ حقیقت را در بالنده ترین قامت تماشا کنی ،
اگر دوست داری که خورشید فروزان ولایت را در درخشان ترین فروزش به نظاره بنشینی ،
اگر می خواهی که آسمان فضیلت را در زیباترین تجلّی بنگری ،
اگر مشتاقی که کوه استقامت ر ا در استوارترین سیمایش تماشاگر باشی ،
اگر آرزو داری جرعه ای از زلالِ ناب ترین چشمه ساران عرفانِ " کوثر " بنوشی ،
اگر طالب تماشای تندیس قُدسی و والاترین عروج اِنسی در رساترین صورت هستی ،
اگر می خواهی به حقیقت یاور غمدیدگان و مددکار ستمدیدگان باشی ،
...و اگرمی خواهی معنی عدالت ، مفهوم حرّیّت ، تبلور فتوّت ، تجسّم مروّت ، عصاره فضیلت و مقام والای خلیفه اللهی را یکجا و همه و همه را در بلندای قامت یک انسان بنگری :
علی بنگر !!

    در سیزدهم رجب ...

    بزرگمردی پای بر گستره زمین نهاد که غنچه دهان ها را شکفتن و جوانه ها را گفتن آموخت ، 

     قامت رسای بشریت با قیامت خروشش از اسارت رَست و سبزه های عدالت با سرود سبز باران کلامش رُست ،

   چه بسیار دشمنانی که شناختندش و بر او تاختند و چه بسا دوستانی که نشناختندش و او را ارزان باختند ،

   بلاغت ، از زبانش حلاوت یافت و فصاحت از بیانش ملاحت گرفت ،

   چه دردنامه هایی که تنها در سینه سیاه شب های کوفه نگاشته شد و چه نهال های ناله هایی که فقط در دل زلال چاه های کوفه کاشته شد.

      در سیزدهم رجب...

    رادمردی از ملکوت اعلی پای بر عرصه برهوت دنیا نهاد ، تا تنهایی خدای گونگان را در گستره تاریخ ، دردمندانه فریاد کند ، با ستم بستیزد و رویش بذر آفتاب را در دل یلدای جهالت بشارت دهد.

    چه نوایی جز زمزمه دل انگیز فرشتگان ، ناله هایش را در خلوت شب های نخلستان همنوایی کردند؟! 

و چه چشمانی جز برق دیده اختران سپهر ، ستارگان اشکش را به نظاره نشستند؟!

    بیست و سه سال مکتب را از حلقوم شمشیر فریاد کرد 

و بیست و پنج سال برای  حفظ وحدت در جهان اسلام سکوت کرد 

و پنج سال برای استقرار عدالت در جامعه اسلامی پنجه در پنجه قاسطین ، مارقین و ناکثین روزگار درافکند.

       ولی افسوس که ....

    گُلِ عدالت با ولادتش شکُفت و با شهادتش به خون خُفت!!  

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۶ ، ۰۹:۴۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 632

 

 «اثباتِ خورشید» برای «مُنکرِ شید»!

 

 

 گفتگو و تعامُل با افراد متعصّب و متحجّر 

«رنجی دردآور» است و «شکنجی مکرّر» .

اثبات وجودِ«خورشید جهان افروز» در «میان نیمروز» 

برای کسی که «ظهورِ شید» و «حضورِ خورشید» را درک نمی کند، 

  «کارِ محال» و «انکارِ کمال» است. 

برای «زدودنِ وَهم» و «ستودنِ فهم»،

«بهترین کار» و «نخستین ابزار»! 

بهره گیری از «نیروی عقلانیّت» و «ترازوی انسانیّت» است. 

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------

شکنج: شکنجه،مکر و حیله

شید: نور،روشنایی،آفتاب

وهم: خیال، پندار، گمان، تصور

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۶ ، ۰۵:۱۸
سید علیرضا شفیعی مطهر