سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

 لزوم آزادی بیان برای همه!

 

 من چه بسیار باورهایی را که «حق» می دانستم،قابل بیان و عرضه در عیان ندیدم؛ زیرا دیگران آن ها را « ناحق» و «بد» می دانستند!!....

و این سدی سدید و مانعی شدید بر سر راه توسعه و پیشرفت جوامع جهان سوم است!  

زیرا هر فکر و اندیشه و باوری- هر چند باطل -  تا مطرح و بیان نشود،«حقیقت» یا «بطلان» آن آشکار نمی شود!


(شفیعی مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۳ ، ۰۷:۳۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

 اندیشه های بزرگ و دلریشه های بزرگ تر!

 

من هر چه بالیدم و بزرگ تر شدم، 

غم ها و غصه ها و دغدغه های خود را بزرگ تر دیدم. 

گویی دغدغه ها بیش از من قد می کشند 

و پیش از من می بالند! 

(شفیعی مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۳ ، ۱۰:۱۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

 بی تفاوتی در برابر ستم!

 

من درجوامع تحت ستم و استبداد،انسان های خوب و بی تفاوت را تحت انقیاد و شایسته این دیدم که تحت حکومت افراد بد زندگی کنند.  

(شفیعی مطهر)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۰۶:۲۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

 ستمگران حقیر!!

 

من ستمگران و متکبران را ضعیف ترین آدم ها دیدم؛ 

زیرا «ستم» و «تکبر»هر دو ناشی از عقده حقارت و....است. 

 (با الهام از سخن پیامبر اکرم«ص»: ما من رجل تکبر او تجبر الا لذله وجدها فی نفسه) 

(شفیعی مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۳ ، ۱۰:۴۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

مشق های زلال مدرسه(17) 

 

 دل نوشته های دانش آموزان و دانشجویان در نقد معلم

مشق بیست و ششم

   سلام . سلامی چو بوی خوش آشنایی در دیار دوستی ها و محبت ها

   اینک که در هفته معلم قرار داریم لازم دیدم با نوشتن یک نامه ناقابل احساساتم را نسبت به شما بیان کنم.

    معلم عزیز ! آقای............

    در آغاز می خواستم از زحمات دوساله شما تشکر کنم . بارها می خواستم این کار را بکنم ؛ اما نمی توانستم در بین هزاران واژه ، کلمه ای بیابم تا با آن کلمه مقام تو را بستایم . 

اگر از خدا نمی ترسیدم شما را به عنوان معبود خود انتخاب می کردم. چرا که من در هر لحظه از کلاست که به سر می بردم ، بیشتر به معنویت نزدیک تر می شدم. آری تو در این دو سالی که گذشت ، درس عشق به ذات احدیت را به من آموختی . هرگاه که بهتر به تو می نگریستم و کلمات عارفانه ات را با جان و دل و از سر اشتیاق گوش می دادم ، بی اختیار روحم به آسمان ها پرواز می کرد و به دنبال سرچشمه هستی می گشت . 

گویی تو با کلمات زیبایت که بوی عشق می داد ، عاشقی را به معشوق می رساندی . 

آن گاه که خدا را برای ما توصیف می کردی ، من خدا را در تو یافتم ؛ در توی بی قرار نسبت به خدا. تو که خدا را پس از مدت ها غفلت به من شناساندی . نه تنها با گفتارت ، بلکه با رفتارت که رفتاری بود خاضعانه و خالصانه در برابر ایزد منان. 

تو خدا را به عنوان امید ناامیدان به من شناساندی . تو گفتی در تنگناهای زندگی به او توکل کنم. تو با گفتارهای زیبایت شیوه زندگی مرا تغییر دادی و کلبه محقر قلبم را با یاد او معطر کردی.

   معلم گرامی !

   تو قابل ستایشی ! و من هر چقدرکه تلاش کنم تا وصف کاملت را بگویم ، عاجزم . تو جوانه های زیبای امید را در قلبم کاشتی . تو کسی بودی که مثل شمع فروزان برایمان سوختی و ما را روشنی دادی . تو مشکل گشای مجهولات ما بودی . تو با تمام وجودت چگونه زیستن را به ما آموختی. 

  تو گفتی که در زندگی ناامید نباشیم و برای مبارزه با نا امیدی کمر همت ببندیم . 

 یادم می آید که شما از همه چیز برایمان صحبت کردید . از داستان ، لطیفه ، چیستان و....خلاصه از هر دری سخن به میان آوردی، حتی از چگونگی رفتار با همسر آینده .

    معلم گرامی !

   شما واقعا کیستی و چیستی که این گونه برای ما جان فشانی می کنی؟!

   در پایان در برابر این همه مقام تو ، کاری جز ستودنت نداریم و با تمامی وجود شکر و سپاست می گوییم و هیچ گاه فراموشت نمی کنیم .

   از خداوند یکتا برایتان اجری بس عظیم خواهانیم.   والسلام

             شاگرد حقیر شما - میدانگاهی - کلاس سوم فرهنگ - ۱۵/۲/۷۰

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۳ ، ۰۶:۱۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

دوست داشتنی ها!

 

 

من چه دوست داشتنی دیدم کسانی را که به نسبت به من حسادت می ورزند؛ 

 

زیرا اینان تنها کسانی هستند که مرا صمیمانه برتر و بهتر از خود می دانند!!  

 

(شفیعی مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۳ ، ۰۵:۴۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

 عقل و تکلیف

من آن گاه خود را موظف و مکلف دیدم که همه باورها و یافته هایم را با عقل و خرد خود بسنجم که احساس کردم بهره ای از خرد و تشخیص نیک از بد را دارم؛ 

زیرا هر کس که از عقل و خرد محروم است،به بی تکلیفی محکوم است.
(هر عاقلی مکلف است و بی عقل تکلیفی ندارد.) 

(شفیعی مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۳ ، ۰۸:۲۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 «عکس» یعنی «بر عکس»  

  قصه پنجاه و چهارم/ قصه های شهر هرت 

 

11 Caricature[WwW.KamYab.IR]    کاریکاتور های مفهومی و پر معنا

اعلی حضرت هردبیل علاوه بر داشتن ده ها نقص و ضعف اخلاقی و رفتاری دو عیب بارز جسمانی نیز داشت. او فقط یک چشم و یک پا داشت.
هردمبیل شاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داده بود تا یک پرتره زیبا از او نقاشی کنند.
اما هیچ کدام نمی توانستند و جرات نمی کردند سیمای ذات ملوکانه را با یک چشم و یک پا به تصویر بکشند؛ آنان چگونه می‌توانستند با وجود نقص در یک چشم و یک پای پادشاه، نقاشی زیبایی از او بکشند؟

نقاشان بارها دیده بودند که هر کس کوچک ترین نقد و انتقادی نسبت  به پادشاه مطرح کرده ،به بدترین نسبت های خیانت به میهن،مرتدشدن،جاسوس دشمن بودن و ده ها تهمت اخلاقی و ناموسی متهم شده و به سخت ترین مجازات ها رسیده است؛ بنابراین می دانستند اگر پرتره ای از شاه بکشند و عیب و نقصی در اندام ایشان به تصویر بکشند،حسابشان با کرام الکاتبین است!!

سرانجام یکی از نقاشان گفت که می‌تواند این کار را انجام دهد و یک تصویر کلاسیک از پادشاه نقاشی کرد.
نقاشی او فوق‌العاده بود و همه را غافلگیر کرد.
او شاه را در حالتی نقاشی کرد که یک شکار را مورد هدف قرار داده بود؛ نشانه‌گیری با یک چشم بسته و یک پای خم شده.

این نقاش در مکتب حاکمیت استبداد یاد گرفته بود که در سخت ترین شرایط تنفس چگونه نفس بکشد و از کنار فاجعه ها با چه ترفندی به سلامت بگذرد!!

 ...و این گونه درس ها بود که به بسیاری از ملل جهان سوم آموخته بود که عیب ها را ببینند،اما محاسن را بگویند!! 

...ستم ها را تحمل کنند، اما عدالت را به تصویر بکشند!

...اشک های ستمدیدگان را ببینند ،ولی اشک شوق بنامند!

...طوق بردگی بر گردن بنهند ،اما آن را عطایای ملوکانه و تفقدات شاهانه بدانند!!

...و چنین شد که هر کودکی در مکتب خودکامگان می آموخت که:

چرا ما نتوانیم از سیمای اعلی حضرت چنین تصاویری نقاشی کنیم؟ 

پنهان کردن نقاط ضعف و برجسته ساختن نقاط قوت ایشان...

این است رمز موفقیت و راز سلامت در تحت حاکمیت خودکامگی هردمبیل ها!!

این گونه شد که «تصویر» را «عکس» نامیدند؛ «عکس» یعنی همه چیز«برعکس!!»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۳ ، ۰۶:۳۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

احترام به برونداد فرایند تفکر
 
من آن گاه که فراخوان های متعدد و موکد قرآن را درباره لزوم «تفکر» و « تعقل» دیدم،بر این باور رسیدم که این فراخوان ها مستلزم پذیرش برونداد فرایند تفکر و وفاداری به یافته های اندیشه ورزی است. 
(شفیعی مطهر)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۳ ، ۰۸:۴۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

 سخن از اندیشه گفتن!

 

من«سخن» را «باد» و «اندیشه» را«آتش» دیدم.

باید نخست «آتش» را گیراند، «باد» سپس آن را می پراکند.

(با الهام از سخن محمود دولت آبادی)

سخن گفتن از اندیشه دلی سرشار می خواهد

دلی سرشار از عشق و سری «سربار» می خواهد! 
(شفیعی مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۳ ، ۱۷:۰۶
سید علیرضا شفیعی مطهر