سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد490

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من تبلور خدا را در آب و تجسم خود را در حباب دیدم.

آن که نامیراست،خداست. «تن» می میرد ،اما «من» نامیراست.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من ارزش مداد را به مغز و اهمیت زبان را به سخنان نغز دیدم.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من در جهان هستی ،عنصر حقیقت را نه نسبی،که مطلق دیدم؛اما فهم همه انسان ها را از گوهر حقیقت نسبی یافتم.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من آن گاه به رهایی خود یقین کردم که خود را رها از یقین دیدم.یقین به رهایی ،رهایی از یقین است.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من توبه را خروج از وضع موجود و حرکت به سوی وضع مطلوب دیدم.

 

ادامه دارد...

                               شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۳ ، ۰۸:۴۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد488

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من شهریاری را دیدم که چون گذر زمان و دفتر دوران را به زیان خویش می دید ،فرمان داد تا ساعت ها را بخوابانند و تقویم ها را بمیرانند! 

او می پنداشت که «تیک تاک»را نیز می توان با« تاک تیک» خاموش کرد!! 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من کار خدا دیدم که برای راهنمایی بشر کتاب آسمانی خود را زمینی کرد(بر زمین نازل کرد)،اما شهریارانی را دیدم که فرمانروایی زمینی خود را آسمانی کردند.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من در نمایش روزگار و سناریوی ادوار هماره سخت ترین نقش ها را برای بهترین بازیگران دیدم؛بنابراین آموختم که از سختی ها نباید ترسید و از پیکار نباید هراسید.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من بهترین معیار برای سنجش اخلاق و شناخت مذاق هر کس را در این دیدم که به او قدرت دهند و شوکت بخشند. تا جوهر درونی و گوهر بیرونی خود را نشان دهد.

(با الهام از سخن لینکلن)

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من آب را دیدم که چون در رگ های برگ جاری می شد،برگ را طراوت می بخشید و گلبرگ را لطافت؛اما اگر روی برگ ها و گلبرگ ها را می پوشاند،آن ها می پوساند.

بنابراین آموختم که پیام های ارشادی و تبلیغی آن گاه انسان ها را حیات می بخشد که درونی شود؛ در این صورت روح را روان می بخشد و روان را، ایمان.

ادامه دارد...

                        شفیعی مطهر

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۲۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

 این کشور پیشرفته است یا عقب مانده؟!

در جغرافیای جهان کشوری داریم با این ویژگی ها . آیا شما هیچ یک از عوامل و علل پیشرفت را در این ویژگی ها می بینید؟

 ۱ - جمعیت این کشور 125میلیون نفر است.

  ۲ - وسعت این سرزمین یک چهارم خاک ایران است.

  ۳ - از هر سوی محصور در آب است،

  ۴ - فاقد هرگونه منابع طبیعی و نفت و گاز و معدن است، 

  ۵ - این کشورخاکی کم حاصل وکم درخت دارد، 

  ۶ - ویران شده و بازمانده از دو جنگ جهانی است،

  ۷ - بسیار زلزله خیز است،

  ۸ - دارای ناهنجاری های طبیعی و دور افتاده است.

  ۹ - این کشور حتی نیروی نظامی زیادی ندارد. 

   ۱۰- زمینی و خاکی مناسب برای کشت و کار ندارد.

همه این عوامل که می تواند باعث عقب افتادگی یک کشورشود، در این کشور موجب  پیشرفت شده است ! 

   آری ! درست حدس زدید. این کشور، ژاپن است ، کشوری که چندی پیش به خاطر فاجعه ویرانگر بی نظیر سونامی و نشست مواد رایو اکتیو نامش همه جا در صدر خبرهای روز بود. 

  ژاپن کشوری است که طلسم صنعت را شکسته ،ولی رشته های وابستگی به سنت را نیز نگسسته است و اکنون دومین قدرت اقتصادی دنیاست. رژیم سیاسی این کشور ظاهرا امپراتوری است؛ اما در محتوا و در عمل یکی از دموکراتیک ترین کشورهای جهان است و همین نظام دموکراتیک به این ملت اجازه داده تا همه انرژی ها و پتانسیل های بالقوه خود را بالفعل درآورد . در صد سال اخیر پیشرفتش موجب اعجاب و شگفتی همه جهانیان شده است. از سال ۱۸۶۸ میلادی با نهضت میجی پا به دنیای تجدد گذاشت. در واقع آن چه را که نتوانست از طریق جنگ به دست آورد، از طریق صنعت به دست آورد.

 کشوری که زمین و درخت کم دارد،جا برای کشت وکار ندارد، روی آب دریا کشت می کنند. حتی زمین تنیس را بر پشت بام می سازد. ۴۰ ساعت در هفته کار می کنند. هیچ کس نباید بی کار باشد. کار را دوست دارند و مقدس می دانند. 

 ژاپنی ها علاوه بر صفات فوق در این ویژگی های اخلاقی نیز زبانزد هستند:

  - سخت کوشند. پشتکار،قناعت،انضباط،وجدان کار ،صرفه جویی، کارکرد درست ،وقت شناسی ،ایجاد اعتماد از ویژگی های آن هاست .

   - ازقضاوت احساسی و افراطی پرهیز دارند. 

  - به وعده خود وفا می کنند..

  - درسخن گفتن منطق دارند.

 - به جای فرد برجسته، به جمع برجسته بیشتر اعتقاد دارند. 

 -  متقلب نیستند.

  - دروغ نمی گویند.

 - رفتارشان اعتماد را برمی انگیزند. 

  - رابطه مردم با هم خوب است. 

  - مردم ناشناس با همدیگر حرف می زنند. 

  - کسی عصبانی نیست. مردم تلخی نشان نمی دهند.

  - کسی بی هدف در خیابان ول نمی گردد.

  - کار اصالت دارد.

  - خیابان ها پاکیزه است. 

  - ترافیک انبوه، ولی آرام است. 

  - مردم به دقت به سخنان دیگران گوش می دهند. 

  - سنجیده حرف می زنند.

  - آرام می اندیشند. بلوا و هیاهو نمی کنند. 

  -  قیافه ها خوددار و آرام است. 

  - ورزش می کنند و شکم ها بیرون نزده است. 

  - در رفتار و گفتارشان نرمی و ادب به چشم می خورد .

  - رانندگی انان تحسین برانگیزاست. اتومبیل ها بی دود و بی صدا هستند. 

  -  تاکسی ها تمیز است. 

  - اگر شرط بندی و نذر کنید یک ماشین لکه دار ببینید، نمی بینید. 

  - همان دقتی که در ساخت سونی هست، در رقص و گل آرایی هم هست . 

   - ژاپن مرکز موتور سیکلت دنیاست، ولی صدای موتور به گوش نمی رسد. برنامه این است که دود نباشد.

  - از لحاظ کیفیت جنس، رقابت ناپذیرند. 

  -  شعار ژاپنی این است که :یا جنس صادر کن، یا بمیر.

  ...و خلاصه این که ژاپن کشوری است که بر روش انضباط و کار و استحکام روحی جلو آمده است . در دیگر کشورها یا تجمل است، یا فقر. ژاپن راه سوم را نشان داده است. مسایل را با کیفیت وظرافت حل می کند، بدون احتیاج به زرق وبرق. 

 در ژاپن مجسمه مردی هست که در یک دستش خبر بمب اتمی است و یک دست برای نگاه داری ازصلح. ۳۲۰۰ مجسمه بچه برای صلح دعا می کنند. با آن که در جنگ خلبانانی داشتند که داوطلبانه در آغوش مرگ می رفتند، ولی انعطاف پذیری این ملت به قدری است که با آمریکا متحد است .قومی شجاع که تا این اندازه شهامت دارد که به کام مرگ برود، می تواند منشاء پیشرفت های بزرگ در عرصه زندگی شود.

 ژاپن کشوری است که نشان داده با گشایش از تنگی به در می آید .افزایش از کمبود و پیروزی از شکست. با این توصیف مشکل سونامی و زلزله و نشت رادیو اکتیو برای چنین ملتی حل می شود. اطمینان دارم که سرانجام به آرامش می رسند.

 اما چگونه است که بهشت ژاپنی ها دچار یک تراژدی و چنین حادثه بزرگی می شود؟!

 پیشامدهایی هست که پیشگیری از آن درتوان آدمی نیست. گردش آسمان همیشه بر وفق مراد نیست. مرگ های زود رس،جنگ های بیهوده،مصیبت های توجیه نا پذیر...از این گونه پیشامدها هستند.

 در این گونه حوادث رازی است که در آن نمی شود کسی را سرزنش کرد. آدمی بازیچه سرنوشت است .اختیار دار بی اختیار است. وقتی حکیم ایران ، فردوسی می گوید:

 چنین است و رازش نیامد پدید؛

 یعنی نباید از حد معینی فراتر رفت.این راز است و راز بر ما روشن نیست.

 می اندیشم که اگرحوادث نمی بود،زندگی آدمی فرشته آسا می شد و آن وقت ابراز وجودی نمی توانست داشته باشد. اگر همیشه رفاه و آسایش و گشایش و خوبی می بود،از بس خوب بود،پوچ می شد ! قوانین پیچیده ای آدمی را شایسته آدمی کرده است.حادثه ژاپن نشان می دهد که کامیابی تام در سرنوشت بشر نیست. وقتی انسان،انسان شد، به او آن داده شد که زندگی را با نشیب و فراز بپیماید. زندگی دو حالت خوش و ناخوش دارد.

 اندر بلای سخت پدید آید            فضل و بزرگواری و سالاری

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۳ ، ۰۵:۰۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

 یک سخن مدیریتی از حضرت امام رضا(ع)

 

امروز 11 ذی قعده و فرخنده زاد روز حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) است.

ضمن عرض تبریک،سخنی مدیریتی از ایشان را می خوانیم و به آن می اندیشیم.

 

« انا لانجد فرقه من الفرق و لا مله من الملل بقوا و عاشوا الا بقیم و رئیس لما لابد لهم منه فی امرالدین و الدنیا »

(بحار،ج22،ص32)

در مطالعه احوال بشر هیچ گروه و ملتی را نمی یابیم که در زندگی موفق و پایدار ، و از نعمت های حیات برخوردار باشند،مگر به وجود مدیر و سرپرستی که امور مادی و معنوی آنان را مدیریت نماید.

**************

در یازدهم ذی القعده گلی شکفت که سوختن و ساختن را پذیرفت ،سپیده را صفا آموخت و حیات را حیا ،به عصمت پگاه بود و به معصومیت نگاه ،با خارهای جور و جهل و جفا جنگید و شکوفه های صلح و صفا  و وفا پرورید.

فرخنده زادروز حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) را به جناب عالی و همه خادمان خالص و مومنان مخلص تبریک و تهنیت می گویم.

شفیعی مطهر

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۳ ، ۰۵:۱۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

بازگشت از سفر آمریکا

سرانجام پس از 40 روز سیر و سفر در برخی ایالت ها و شهرهای آمریکا بویژه در صفحات شرق آن کشور ،پریروز وارد خاک وطن شدیم .
در این مدت کوشیدم نگاهی داشته باشم به مسائل امروز و دیروز جامعه آمریکا در قالب چگونگی برخورد با شهروندان و بازدید از آثار تاریخی آمریکا و تهیه یادداشت ها و گزارش های مصور از آن ها . تعدادی از آن گزارش ها و تصاویر مربوط به محتوای آن ها ر ا در ایام سفر خدمت عزیزان مخاطب عرضه کردم. نظریات و کامنت های عزیزان فاضل و فرزانه بهترین مشوق من در تداوم این راه و روش بود.
البته بسیاری از یادداشت ها و تصاویر مربوط به آن ها را با خود آورده ام که ان شالله در فرصت های مقتضی پس از تدوین و ویرایش خدمت علاقه مندان فرهیخته تقدیم خواهم کرد.
در روز هایی که این یادداشت ها به طور روزانه در فیس بوک و برخی وبلاگ هایم درج می شد،برخی مخاطبان علاقه مند به پیگیری این مطالب درخواست داشتند که من این یادداشت ها را تدوین و به صورت کتاب در اختیار علاقه مندان قرار دهم.
بنابراین اکنون در پاسخ به این عزیزان اعلام می دارم در صورت یافتن ناشر یا اسپانسر علاقه مند به فعالیت های فرهنگی که آمادگی حمایت مالی از چاپ و انتشار این اثر به صورت کتاب باشد،خواهشمندم مراتب آمادگی خود را اعلام دارند تا من سی دی تایپ شده و ویرایش شده یادداشت ها را جهت چاپ و انتشار خدمتشان تقدیم کنم.
ضمنا به منظور هر چه ارزان تر درآمدن این کتاب برای مخاطبان علاقه مند، اینجانب هیچ چشمداشتی بابت حق الزحمه و حق التالیف برای نگارش ،ویرایش و تایپ آن از هیچ کس ندارم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۳ ، ۰۵:۰۷
سید علیرضا شفیعی مطهر
توسعه انسانی؛یک پروژه نوند یا یک پروسه بلند؟!

عزیزان فکور و فهیم می دانند که فرایند توسعه انسانی نه پروژه ای نوند(=تیزرو) ،که پروسه ای طولانی و بلند است. ملت هایی که اکنون در سایه سار فرهنگ و تمدن توسعه یافته درخشان انسانی آرمیده اند،سال هاست که از ایستایی و رکود رمیده اند. اینان روند توسعه یافتگی را قطره قطره گردآورده اند و اکنون در دریای مواج و زلال رفاه و آسایش غوطه ورند.
به این تصویر قدیمی بنگرید و ببینید که در 86 سال پیش برای بیماری که چند روز در بیماستانی می آرامد،قفسه کتاب می آورند که مبادا این چند روز از مطالعه کتاب و دانش افزایی بازماند!
سال ۱۹۲۸: کتابخانه عمومی لوس آنجلس، قفسه پرتابل کتاب را این گونه برای مطالعه بیماران، بر بالینشان می‌برد.
عکس: ‏توسعه انسانی؛یک پروژه نوند یا یک پروسه بلند؟! 
 
عزیزان فکور و فهیم می دانند که فرایند توسعه انسانی نه پروژه ای نوند(=تیزرو) ،که پروسه ای طولانی و بلند است. ملت هایی که اکنون در سایه سار فرهنگ و تمدن توسعه یافته درخشان انسانی آرمیده اند،سال هاست که از ایستایی و رکود رمیده اند. اینان روند توسعه یافتگی را قطره قطره گردآورده اند و اکنون در دریای مواج و زلال رفاه و آسایش غوطه ورند. 
 به این تصویر قدیمی بنگرید و ببینید که در 86 سال پیش برای بیماری که چند روز در بیماستانی می آرامد،قفسه کتاب می آورند که مبادا این چند روز از مطالعه کتاب و دانش افزایی بازماند!
سال ۱۹۲۸: کتابخانه عمومی لوس آنجلس، قفسه پرتابل کتاب را این گونه برای مطالعه بیماران، بر بالینشان می‌برد.‏
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۳۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

 بیکینی کارواش!!Bikini car wash 

دیروز در سر راه بازگشت از واشنگتن دی سی به نیوآرک، گذارمان به شهر بالتیمور افتاد.در یکی از خیابان های خروجی شهر ناگهان تعدادی از دختران جوان دورگه بیکیبی پوش با یک پلاکادر ظاهر شدند که روی نوشته بود : «بیکینی کارواش فقط یک دلار!» دختران جوان با دست تکان دادن و لبخند به روی رانندگان خودروها همراه با ناز و غمزه و ادا و اطوار،آمادگی خود را برای شستشوی ماشین ها اعلام می کردند.چند نفر دختر هم مشغول شستن برخی از خودروها بودند. البته از ظواهر معلوم بود چند نفر مرد سیاه پوست دارند دختران را مدیریت می کنند.

 ما در آن محل توقف چندانی نداشتیم.فقط عکسی گرفتیم و حرکت کردیم؛ اما این فکر ذهن مرا خیلی به خود مشغول کرد که : آیا این گونه کارواش و به کارگرفتن دختران بیکینی پوش با پوشش بسیار نامناسب ،آن هم در کنار خیابان و در برابر چشم صدها مرد راننده،بهره گیری از جذابیت جنسی دختران نیست؟!

آیا آن کس که به زور بر تن زن، لباسی را که خود می پسندد ،می پوشاند و آن کس که او را این گونه به معرض بازار فروش جذابیت جنسی می گذارد،هر دو به شخصیت والای زن توهین نمی کنند؟!

تا نظر شما چه باشد؟ حتما با نظریات روشنگر خود،من و مخاطبان فرزانه و فکور را بهره مند فرمایید.

(از این که به خاطر حفظ حرمت محضر عزیزان، عکس این دختران را سانسور می کنم،پوزشم را بپذیرید!)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۴۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

 راه توسعه از کجا آغاز می شود؟

قصه پنجاهم / قصه های شهر هرت

در زمان سلطنت اعلی حضرت هردمبیل دو نظریه پرداز تحلیل گر درباره چگونگی ایجاد تحول و دگرگونی در جامعه شهر هرت با یکدیگر بحث و گفت وگو داشتند. 

اولی قدرت مدار و بر این باور بود که:

«سرآغاز ایجاد هر تحولی در هر جامعه،کسب قدرت است. هر جامعه انسانی آن گاه متحول می شود و راه ترقی و رفاه را می پیماید که مردم طی انقلابی خونین پادشاه ستمگر و خودکامه را سرنگون و یک رژیم حکومتی دموکراسی و انقلابی را بر سر کار بیاورند.پس از به دست آوردن قدرت سیاسی و نظامی و تحکیم حاکمیت،در آن صورت همه کارها رو به راه می شود و مردم روی رفاه و خوشبختی را می بینند.»

اما نظریه پرداز دومی فرهنگ اندیش بود و بر این اعتقاد پای می فشرد که:

«مترقی ترین افکار هم تا به صورت یک فرهنگ در متن و بطن جامعه نهادینه نشود،ماندگار نمی شود.یک جامعه توسعه یافته متشکل از انسان های توسعه است. بنابراین هر حرکت توسعه محور باید از پایین ترین لایه های اجتماعی آغاز شده و روشنگران جامعه با کارهای فرهنگی عمیق بکوشند ضمن تربیت انسان های توسعه یافته ،جامعه ای توسعه یافته بسازند.در این صورت دیگر هیچ حاکم زورگو و خودکامه ای نمی تواند سلطه جائرانه خود را بر گرده مردم توسعه یافته تحمیل کند.»

 یکی از پندارهای واهی و ارزش های خرافی آن جامعه برتری حقوقی مرد بر زن بود.مثلا هیچ زنی حق نداشت در خیابان ها و معابر دوش به دوش شوهرش حرکت کند، بلکه همیشه باید دو سه قدم عقب تر از او راه برود. 

روزی آن دو نظریه پرداز در حال گفت و گو از خیابانی می گذشتند.زن و شوهری را دیدند که طبق معمول همه زوج ها زن حدود دو سه قدم عقب تر از شوهر حرکت می کرد. آنان نزد شوهر رفتند و بعد سلام و احوال پرسی ،علت این کار را پرسیدند. مرد صراحتا پاسخ داد:

«خوب ! بدیهی است که زن حق ندارد پا به پای شوهر حرکت کند!شما مگر نمی دانید که حقوق زن به پای مرد نمی رسد.اصلا زن چه ارزشی دارد که بخواهد دوش به دوش مرد راه برود. مگر من مرد نیستم! که دوش به زنم راه بروم؟! من مردم! من غیرتمندم!من آبرو دارم! و... »

آن دو کمی به نگاه کردند و نومیدانه خداحافظی کردند و رفتند. 

با این وضعی که در شهر هرت حاکم بود ،این دو نفر نظریه پرداز نیز چون هزاران نفر از روشنفکران شهر هرت مهاجرت کرده و به دیار فرنگ رفتند.

سال ها گذشت.مردم شهر هرت سرانجام از طلم حاکم بر جامعه خود به ستوه آمدند و ناگزیر طی انقلابی خونین و سخت رژیم خونریز هردمبیل را سرنگون کردند و به جای آن افرادی ظاهرالصلاح و خوش رفتار را سر کار آوردند.

وقتی خبر این انقلاب به فرنگ رسید،شهروندان مهاجر شهر هرت دسته دسته به وطن برگشتند و کوشیدند تا آرمان های قلبی خود را تحقق بخشند . 

این دو نفر نظریه پرداز قصه ما نیز با همین امید به وطن برگشتند.روزی از خیابانی می گذشتند و با هم گفت و گو می کردند.وقتی با هم بحث می کردند ،مردم را هم می نگریستند.ناگهان به نکته ای جالب برخوردند. آنان دیدند پس از انقلاب بر خلاف گذشته راه رفتن زن ها و شوهرها در خیابان ها تغییر کرده و متحول شده است.این بار زن ها دو سه قدم جلوتر از شوهرها حرکت می کنند! 

نظریه پرداز اولی رو به سوی دومی کرد و پیروزمندانه گفت:

«آیا به تو نمی گفتم که یک انقلاب خونین و شدید،ارزش ها را دگرگون کرده تحول می آفریند و فرهنگ مردم را درست می کند.حالا ببین چه فرهنگی حاکم شده که حقوق زنان احیا شده و زن از جنس دوم به جنس برتر ارتقا یافته است!

بنابراین هر دو نزد یکی از زن و شوهرها رفتند.اولی از شوهر پرسید:

«چگونه شده که بعد از انقلاب دیگر زن ها در پشت سر شوهران حرکت نکرده،بلکه چند قدم جلوتر هم راه می روند؟  »

شوهر لبخندزنان پاسخ داد: 

« آخر بر اثر انقلاب و جنگ های خیابانی بسیاری از معابر مین گذاری شده است.لذا ما زن ها را جلوتر می فرستیم که اگر مینی در خیابان باشد،ما مردها آسیبی نبینیم!!!»

در اینجا بود که نظریه پرداز قدرت مدار بدین باور رسید که هر تحولی در هر جامعه با تربیت تک تک افراد آن جامعه آغاز می شود.

 

فردریک مایر اندیشمند آمریکایی معاصر می گوید:

 

  سه عامل بزرگ می تواند در تغییر رفتار مردم یک جامعه اثرگذار باشد:

 

 ۱ - انقلاب          ۲ - جنگ            ۳ - تربیت

 

 اکنون با توجه به نقاط مثبت و منفی جنگ و انقلاب و آثار ویرانگر و درازپای این دو به این نتیجه می رسیم که هیچ عاملی پایدارتر و ماندگارتر از تربیت یعنی کار فرهنگی نیست.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۴۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

 لزوم شناخت غرب

عزیزان فرزانه و فرهیخته !

حدود یک ماه از ورود ما به خاک آمریکا می گذرد. در این مدت من ده ها مطلب مصور و مستند درباره سرزمین و مردم آمریکا در وب نامه و صفحه فیس بوک خود به محضر شما اندیشمندان فکور تقدیم داشته ام. بسیاری از شما عزیزان با صد ها کامنت و لایک مرا به نسبت به ادامه و استمرار این رویه و روش تشویق کرده اید و برخی عزیزان عجول و در عین حال دلسوز نیز با شتاب در داوری کم لطفی فرموده و حتی گاهی قلمشان مدار ادب را دریده و مرزهای خرد را درنوریده است.البته من تا کنون نه تنها اندک جسارتی به محضر هیچ عزیزی نکرده ، بلکه حتی پاسخ نیز نداده ام.گر چه فرزانگانی فکور در کامنت های خود کوشیده اند پاسخ هایی شایسته و نقدهایی بایسته به این نقادان دلسوز بدهند.

به هر صورت من از همه شما اندیشمندان ادب پرور - فارغ از منتقد یا موید - صمیمانه سپاسگزارم که با نقدهای سازنده و رهنمودهای ارزنده خود بر آرایش سخن و پیرایش این چمن کمر بسته اید و به نقادی نشسته اید.

...و اما سخنی که  امروز نقد آن بایسته و نقل آن شایسته می نماید این است که «غرب» را که یکی از نمادها و نمودهای شاخص آن«سرزمین و مردم آمریکا»است،باید شناخت.بدیهی است هیچ خردورز فرزانه،نمی تواند هیچ دگراندیش بیگانه را نشناخته نه بپذیرد و نه با او بستیزد.بل باید نخست او را شناخت و ضعف و قوتش را روشن ساخت،سپس خود و جامعه خود را از ضعف هایش پیراست و به قوت هایش آراست.

سرزمین و جامعه آمریکا نیز چون همه سرزمین ها و جوامع دنیا آمیزه ای است از نقاط ضعف و قوت،زشتی و زیبایی ،بدی و خوبی ،تندی و کندی،درستی و نادرستی،عقلانی و احساسی ،بخردی و بی خردی،داد و بیداد،فرودستی و فرادستی و....اما هر چه هست ما ناگزیر از شناخت آن هستیم. در پویش هر راه ناگزیر از پویه پستی ها و بلندی هایی هستیم.هیچ راهی هموار و بی گدار نیست،هیچ فرودی نشانه سقوط و هیچ فرازی علامت صعود نیست؛باید کل راه را ارزیابی کرد.

بنابراین در همه نوشتارهای شناختی سرزمین و جامعه آمریکا هیچ «حسنی» نشانه« تحسین» ،و هیچ« قبحی» علامت «تقبیح» کل جامعه آمریکا نیست.

در این باب مقال، بسیار است و مجال ،اندک.فعلا این زمان بگذار تا وقتی دگر...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۳۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

آیین شمع زنی در کلیسا!!
 
ما در جای جای ایران هزاران مرقد و مقبره با نام امامزادگان شریف داریم.مردم باورمند سنتی بنا به یک آیین قدیمی با نذر و نیاز و برای استجابت دعاهای خود در مرقد امامزاده ها شمع هایی روشن می کنند.
من در کلیساهای برخی از کشورها از جمله کلیساهای متعدد و تاریخی و باستانی ارمنستان نیز این رسم و آیین را دیده ام. در ارمنستان یک کلیسای باستانی را دیدم که از بس مردم در آن شمع روشن می کردند،متولیان امر نگران شده بودند که دود برخاسته از شعله شمع ها کم کم سقف کلیسای تاریخی را سیاه کند.بنابراین آنان با ساختن سالنی دیگر ویژه شمع روشن کردن از مومنان مسیحی خواسته بودند که آیین شمع زدن را در سالن جدید اجرا کنند.
 در کلیسایی در واشنگتن صحنه ای جالب از آیین شمع زنی را دیدم.اینان کوشیده بودند که صنعت و مدرنیته را در خدمت سنت و آیین شمع زنی درآورند. بدین صورت که محفظه ای شیشه ای ساخته بودند و در آن تعدادی حباب  شیشه ای قرمز رنگ قرار داده و داخل هر حباب لامپی شمع گونه زده بودند.
هر مومن مسیحی که نذری می کرد، مبلغی را به داخل دستگاه می انداخت و به اندازه میزان پول خود ،شاسی یک یا چند لامپ را فشار می داد و لامپ او تا مدتی مشخص روشن می ماند.
دستگاه مدرن شمع زنی را در زیر می بینید: 

 عکس: ‏آیین شمع زنی در کلیسا!! 
 
ما در جای جای ایران هزاران مرقد و مقبره با نام امامزادگان شریف داریم.مردم باورمند سنتی بنا به یک آیین قدیمی با نذر و نیاز و برای استجابت دعاهای خود در مرقد امامزاده ها شمع هایی روشن می کنند. 
من در کلیساهای برخی از کشورها از جمله کلیساهای متعدد و تاریخی و باستانی ارمنستان نیز این رسم و آیین را دیده ام. در ارمنستان یک کلیسای باستانی را دیدم که از بس مردم در آن شمع روشن می کردند،متولیان امر نگران شده بودند که دود برخاسته از شعله شمع ها کم کم سقف کلیسای تاریخی را سیاه کند.بنابراین آنان با ساختن سالنی دیگر ویژه شمع روشن کردن از مومنان مسیحی خواسته بودند که آیین شمع زدن را در سالن جدید اجرا کنند. 
 در کلیسایی در واشنگتن صحنه ای جالب از آیین شمع زنی را دیدم.اینان کوشیده بودند که صنعت و مدرنیته را در خدمت سنت و آیین شمع زنی درآورند. بدین صورت که محفظه ای شیشه ای ساخته بودند و در آن تعدادی حباب  شیشه ای قرمز رنگ قرار داده و داخل هر حباب لامپی شمع گونه زده بودند. 
هر مومن مسیحی که نذری می کرد، مبلغی را به داخل دستگاه می انداخت و به اندازه میزان پول خود ،شاسی یک یا چند لامپ را فشار می داد و لامپ او تا مدتی مشخص روشن می ماند. 
دستگاه مدرن شمع زنی را در زیر می بینید:‏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۳۳
سید علیرضا شفیعی مطهر