سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد441


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

KamYab.Ir | کمیاب‌ترین های وب فارسی


من خودکامه ای دل پریش و کوتوله ای کوته اندیش را دیدم که تراویده های قلم را نمی دید و روشنگری هایش را برنمی تابید. قلب قلم هماره می تپید و نور و نار از آن می تراوید....و این داستان بی پایان همه اندیشمندان ستم ستیز است با خودکامگان نور گریز!! 

KamYab.Ir | کمیاب‌ترین های وب فارسی

من پرندگانی را دیدم که پل می زدند از رنگ ها با نوری از نیرنگ ها.پل هایی که در آفتاب حقیقت رنگ می باختند و نیرنگ هایی که در راه واقعیت ها سنگ می انداختند؛ ...و چه زیباست آن گاه که با طلوع آفتاب حقیقت ،نیرنگ ،رنگ می بازد و آفتاب رب بر سراب شب می تازد! 
 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org
من دیاری را دیدم که دلار تنها دلیل دلالت داوری ها بود.داد هم اسیر بیداد بود و واژه داد تنها در قاموس بیداد تبلور می یافت.
 
مطاب طنز,مطالب خنده دار
من تصویر مرگ را در قاب نگاه هایی دیدم که اگر جرعه ای از وجدان و قطره ای از ایمان چشیده بودند،از نگاه هایشان دریایی از حیات می جوشید.
 

 

KamYab.Ir | کمیاب‌ترین های وب فارسی

من خشک اندیشانی را دیدم عاحز از فهم و اسیر وهم ؛ توهماتی در عالم خیال می بافتند و همان تصورات را حقیقت می یافتند. ...و شگفت این که هر روشنفکر روشنگری را دشمن داشتند او را بیگانه می انگاشتند .

 ادامه دارد...

                      شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۹:۳۸
سید علیرضا شفیعی مطهر


 سنگ مقدس

قصه های شهر هرت / قصه چهل و هشتم


وقتی اعلی حضرت هردمبیل به سلطنت رسید،مردم شهر هرت در رفاه و آزادی بودند و کمتر مشکلی برای مردم پیش می آمد که با ریش سفیدی بزرگان شهر حل نشود.

 در بیرون شهر هرت در نزدیکی کوه صخره سیاه رنگ بزرگی بود که مردم شهر از قدیم آن را مقدس می شمردند. مردم هرگاه اختلاف یا دعوای بزرگی هم داشتند ، از شهر بیرون می رفتند و در برابر آن سنگ و صخره بزرگ با سوگند اختلاف خود را حل می کردند.

وقتی هردمبیل بر اوضاع مسلط شد،روزی وزیر اعظم را به دربار فراخواند و از وضع زندگی مردم و کم و کیف درآمدهای دربار سوال کرد. وزیر اعظم به عرض ملوکانه رساندند که مردم شهر مشکل چندانی ندارند.اصولا کاری با ما ندارند.خود مشکلات خود را با کمک ریش سفیدان و بزرگان شهر حل می کنند.

هردمبیل گفت:پس وضع درآمد ما چه می شود؟

پاسخ داد: قربان! مردم اصلا نیازی نمی بینند تا به ما مراجعه کنند و ما بتوانیم از آنان کسب درآمد کنیم.

هردمبیل گفت: باید چاره ای بیندیشید و عرصه را بر مردم تنگ کنید تا مردم ناگزیر شوند برای گذران امور خود به سوی ما بیایند و ما بتوانیم از این طریق درآمدهایی کسب کنیم.

بنا به دستور شاه همه درباریان و مشاوران گردآمدند و تا برای یافتن راه هایی برای تسلط بر مردم چاره ای بیندیشند .پس از روزها بحث و بررسی سرانجام راه حلی یافتند. بر اساس آن روزی جارچیان درباری از سوی اعلی حضرت به همه مردم شهر هرت اعلام کردند که چون سنگ مقدس خطایی کرده،اعلی حضرت دستور داده اند صد ضربه شلاق به سنگ مقدس بزنند. بنابراین از همه مردم دعوت می شود در این مراسم شرکت کنند.

روز موعود تعدادی سرباز ضمن محاصره سنگ مقدس ،مردم را از نزدیک شدن به سنگ بازمی داشتند. یک مامور میرغضب نیز بر فراز سنگ مقدس ایستاده و تازیانه ای را مرتب دور سر می گردانید تا دستور نواختن ضربه ها از سوی اعلی حضرت صادر شود.

بزرگان و ریش سفیدان مرتب به شاه التماس می کردند و تقاضای عفو ملوکانه را داشتند. سرانجام شاه شرط عفو را در این دانستند که مردم آن قدر پول روی سنگ مقدس بریزند تا سنگ زیر سکه های مردم ناپدید شود.

مردم التماس کردند پس مجازات سنگ مقدس را اندکی به تاخیر بیندازند تا مردم بتوانند به خانه هایشان بروند و هر چه پول دارند ،بیاورند و روی سنگ بریزند.

شاه لطف کردند و ساعاتی مجازات را به تاخیر انداختند!! مامور میرغضب همچنان تازیانه را دور سر می چرخانید و وانمود می کرد که منتظر فرمان شاهانه است.

ساعتی گذشت مردم بیچاره از خانه ها بازگشتند و هر چه پول نقد داشتند،با خود آوردند و سخاوتمندانه نثار سر و روی سنگ مقدس کردند.به گونه ای که همه سنگ زیر خروارها سکه مدفون شد.

بنابراین شاه دستور عفو سنگ را صادر فرمودند و مسئله حل شد.

مدتی گذشت. وزیر اعظم به عرض رسانید که بر اثر ولخرجی های بستگان و وابستگان به دربار موجودی خزانه دارد ته می کشد.

شاه با توجه به تجربه های پیشین دوباره دستور داد در سطح شهر جار بزنند و باز مردم را برای تماشای مجازات سنگ خاطی فراخوانند. بزرگان شهر فورا اجازه شرفیابی خواسته و از اعلی حضرت تقاضا کردند از این پس هرگاه سنگ مقدس خطا کرد،فقط به آنان خبر دهند تا مردم همه موجودی و پس انداز خود را نثار سر و روی سنگ کنند تا اعلی حضرت فرمان عفو ملوکانه را صادر فرمایند.

بدین گونه مشکل ریخت و پاش اعلی حضرت و وابستگان حل شد.تنها مشکل موجود فقر روزافزون توده های مردم بود...که آن هم بدیهی است اصلا ربطی به اعلی حضرت ندارد!!!

attachment_003.jpg

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۳۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد440


تصاویر زیباسازی نایت اسکین 



KamYab.Ir | کمیاب‌ترین های وب فارسی  

من کسانی را دیدم رسته از هر قید و انقیاد، و نشسته بر بال هایباد. اینان می کوشیدند تا توانمندی های بشر را بنمایانند و واژه «نمی توانم » را به جای خود نشانند.
 

(توقیف محموله 645 قطعه پوست گرگ از یونان به چین در فرودگاه پکن)  

من شخصیت دگرگون شده انسان را دیدم،آن گاه که روحیه توحش بر او چیره می شود، از هر وحشی درنده تر می شود،از گرگخونخوارتر و از روباه مکارتر می گردد.    

 
گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org
 
من شهری را دیدم که مردمانش آن قدر به یکدیگر بی اعتمادند که شباهنگام چون گرگ ها با یک چشم باز می خوابند.  
 
گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org
 
من روزگاری را دیدم که دستار سپید و عبای تردید چونان حجابی سیمای واقعیت های ملموس و حقیقت های محسوس را برای برخی کوته اندیشان چنان می پوشاند که انگار نه چشمی برای دیدن دارند و نه گوشی برای شنیدن!! 
KamYab.Ir | کمیاب‌ترین های وب فارسی 
من بینشمندی را دیدم که در درازنایی شب،سیمای اهوراییکوکب را می دید. شب با همه هیبتش و ظلم با همه ظلمتش نمی توانست بارقه امید و سائقه خورشید را از او بگیرد.   
 
ادامه دارد...  
                    شفیعی مطهر
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۶:۳۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد439


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من زندگی را رویای غافلانه و مرگ را بیداری هشیارانه دیدم. تا خفته، دل به بیداری نسپارد، رویایش را هشیاری می پندارد. «الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا» (با الهام از حدیث شریف)

 


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من ملتی را دیدم که چونان درختی خشک ، هماره چشم به راه بود؛البته نمی دانست چشم به راه بهاری حیات آفرین باید باشد یا تبری پولادین؟!!
 
 اشتباه نکنید! این عکسها واقعی هستند! (سری 1)
من چه بسیار سرکشان دون و خودکامگان گردون را دیدم که جهان را در مشت می انگاشتند و خورشید را بین دو انگشت خویش می پنداشتند ؛اما چند صباحی نگذشت که خشم ملت ها آنان را از اریکه غرور به باریکه گور کشید!!
 
 اشتباه نکنید! این عکسها واقعی هستند! (سری 1) 
 
من خورشید منور را در دستان مردی روشنگر دیدم که می کوشید با نور آگاهی و منشور الهی ،چراغی فراراه تاریک انسان ها برافروزد و رشد و رویش را بیاموزد.
 
 KamYab.Ir | کمیاب‌ترین های وب فارسی 

من نسل نو را دیدم یگانه با عطوفت، و بیگانه با خشونت.  او چون آفتاب مهر و مدارا می تابید و دنیای پر از خشم و خشونت را برنمی تابید.
 
ادامه دارد...

                        شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۵:۴۳
سید علیرضا شفیعی مطهر


 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد438


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من صدرنشینان والامقام و عالی رتبگان عظام را صرفا مهم و ارزشمند ندیدم؛ زیرا مهم نیست که پرنده بر سینه سپهر چقدر اوج می گیرد،بل که مهم این است که پرنده در اوج ، لاشخوری دغلباز است یا عقابی تیزپرواز؟  


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من «نفهمی» را تنها «درد »ی دیدم که به جای بیمار،دیگران را می کشد!  


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من اصل«تغییر» را تحول آفرین و حیات بخش دیدم؛اما چه بسیار تغییرات نابخردانه که نه تنها «تنوع » نیافرید،که به  «تهوع » انجامید. 

 

من یارانی را دیدم که یارای یاوری داشتند،اما چون خرد را وانهادند،از یاری افتادند.
 
 

من توپ گرد فوتبال را دیدم که به جای «گل» ، « پل » می زد؛گلی از افول و پلی از پول
 
ادامه دارد...                                                                       

                      شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۶:۵۸
سید علیرضا شفیعی مطهر


 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد437


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من خودکامگان را آن قدر حقیر و کوچک دیدم که در عرصه فرمانروایی خود دیدن هیچ بزرگی را نمی یارند و وجود هیچ بزرگواری را برنمی تابند.زیرا در بوستانی که سروها سر بر می افرازند،خرزهره ها شرمساری می برند. 

 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

  من نسلی بی ریشه و فرزندانی بی اندیشه را دیدم که در جامعه نه وزنی دارند و نه وزنه ای هستند.گاه چون خسی اسیر موج اند و گاه چون غباری بر اوج. نه بر موج اختیاری دارند و نه بر اوج، افتخاری. حلقه ای جداشده از زنجیر اند و مانده در دام تقدیر. نه پیوندی با اسلاف دارند و نه بندی به اخلاف

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

 
من شهریاری خودکامه و فرمانروایی بی برنامه را دیدم که بر این پندار بود که در راه عوام فریبی دروغ را هر چه می خواهی «بزرگ» بگو ، ولی تا می توانی آن را «تکرار » کن؛ زیرا در یک جامعه پوپولیستی ،میزان باورپذیری یک گزاره به تکرار آست،نه به راستی گفتار!!  


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من مغز انسان را فراتر از یک دینام هزار ولتی دیدم که متاسفانه بیشتر ما انسان ها  فروتر از یک چراغ موشی از آن بهره  می گیریم. (با الهام از سخن ویلیام جیمز)

 


بدون شرح!

من تملق و چاپلوسی را چون تیغی بران و شمشیری عریان دیدم که اراجیفی را می بافد و شخصیت ممدوح را می شکافد.

ادامه دارد...

                      شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۷:۱۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد436


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من بادبادک را دیدم با ادای شادی و ادعای آزادی ؛ اما او را نیز نه شاد دیدم و نه آزاد؛ زیرا رشته ای باریک او را به این دنیای تاریک وابسته می کرد. 

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من در قطار این شهر چه بسیار دیدم مسافران فرصت طلب و مسئولان صاحب منصب که بی بلیت سوار شده اند و بی کردیت ماندگار گشته اند.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من « دل » و « دیده » را دیدم که بی « من » به هر سوی « سر » می کشیدند و به هر کوی « پر » می گشودند؛ من در این عرصه خود را نه «شخصیتی آزاد » ، که « بنده ای در بند باد » یافتم؛ بنابراین کوشیدم تا «دیده» را به بند کشم و « دل » را به دلبند بسپارم. 

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من از شهر شادی ها تنها دری بسته و دلی شکسته دیدم و آن قدر بدان ها خیره نگریستم و عمری با غفلت زیستم که ده ها در باز و دل دلنواز را ندیدم.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من سرنوشت آدمی را نه تنها از آب و گل که از جان و دل دیدم. او را جان داده اند تا به جانان سپارد و دل داده اند تا به دلدار واگذارد. 
ادامه دارد...

               شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۳ ، ۰۷:۳۰
سید علیرضا شفیعی مطهر


نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد435


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 

من مغز انسان های فکور و افراد ذی شعور را همواره چون چشمه ای جوشان و رودی خروشان دیدم. 

طنز نوشته ها (خنده بازار) -سری اول
من مرفهانی بی درد و مرشدانی نامرد را دیدم که گنج را برای جان خود و رنج را برای پیروان خود می خواستند.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من فقیرترین فرد را نه افراد بی پول،که انسان های ملول دیدم که نه رویایی برای روایت دارند و نه هدفی برای هدایت

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من انسانی را آزاد دیدم که نه از قدرتمدار دون که تنها از قانون اطاعت کند.

 

من چهره هایی را به دل سپردم که دل زلالشان در چهره هاشان موج می زد.  

ادامه دارد...

                   شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۳ ، ۰۷:۵۲
سید علیرضا شفیعی مطهر



 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد434


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من موریانه های پنهان را دیدم که کشتزارهای بوستان این شهر را می خوردند،اما مردم برای گنجشک ها مترسک می ساختند.  


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من چه اندک دیدم کسانی را که در زندگیم نقش داشتند و چه بسیار دیدم آنانی را که نقش بازی کردند!!


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

 من بهترین معیار برای شناخت وفاداری انسان ها را «زمان » دیدم، نه «زبان »! 

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من آدم ها را دو گونه دیدم : یا غرورشان را زیر پای می نهند و با آدم ها زندگی می کنند و یا آدم ها را زیر پای می گذارند و با غرورشان می زیند!


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من همسفری وفادارتر و همسایه ای ماندگارتر از سایه خود ندیدم....اما همین سایه همسایه نیز در تاریکی ها تنهایم می گذارد! 
ادامه دارد...

                       شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۳ ، ۰۷:۰۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد433


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من بسیاری از انسان ها را دیدم که از ارتفاع می ترسیدند ، نه از پستی؛چنین است که « پست » ها بسیارند و فرومایگان در راس کار

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من علت وجودی همه انسان ها را برای دوست داشتن و اشیا را برای استفاده شدن دیدم؛اما افسوس که در این شهر اشیا را دوست دارند،ولی از انسان ها استفاده می کنند،آن هم سوء استفاده!!  


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من خودبینی را نه دیدن خود، که ندیدن دیگران دیدم. 


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من گاهی لب های خندان را دردمندتر از چشم های گریان دیدم. 


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من همه ویژگی های انسان های بزرگ را بزرگ دیدم،حتی اشتباهات کوچکشان را! 

ادامه دارد...

                     شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۳ ، ۰۷:۱۷
سید علیرضا شفیعی مطهر