انسان در اسارت ماشینیسم!
من انسان را در« اسارت ماشین» و انسانیت را در« حقارت ماشینیسم» دیدم.
ماشین آمده بود تا در خدمت «بشر» باشد،نه« شر»؛
اما چنان فربه شد که سازنده خود را بلعید و اندیشه اش را خرید.
(شفیعی مطهر)
انسان در اسارت ماشینیسم!
من انسان را در« اسارت ماشین» و انسانیت را در« حقارت ماشینیسم» دیدم.
ماشین آمده بود تا در خدمت «بشر» باشد،نه« شر»؛
اما چنان فربه شد که سازنده خود را بلعید و اندیشه اش را خرید.
(شفیعی مطهر)
«روند کلاشی»،سرآغاز« فرایند فروپاشی»
من در این شهر کسانی را دیدم پر از حرص و آز با دست هایی دراز؛
دست هایی که برای بهره کشی از« شیب استثمار» و «نشیب استحمار»،
از فراز «قله ثروت» به سوی فرود «دره عسرت» دراز شده بود.
هر کس خون ضعیف تر از خود را می مکید و در تنور فقر می دمید.
...و در نتیجه جامعه را به سوی« کلاشی» و نظام را به سوی« فروپاشی» سوق می دادند!!
زیرا «روند کلاشی»،سرآغاز« فرایند فروپاشی» است!
(شفیعی مطهر)
کلاش(با تشدید «ل») : قلاش،بیکار،ولگرد،مفتخور(فرهنگ عمید)
قابلیت اصیل انسان
من هیچ نوزادی را ندیدم که احمق زاده شود؛
بل که این نظام آموزشی سفله پرور و مدارس نابارور است که جلوی رشد آنان را می گیرد.
انسان اصیل،موجودی نبیل است،
این مربی پریش و معلم دگم اندیش است که او را قالبی می پرورد و از اوج گیری شخصیتی جلو می گیرد!
(شفیعی مطهر)
نبیل: هوشیار،تیزخاطر،باذکاوت،زیرک،صاحب فضل ،فاضل،بزرگ،کبیر،نجیب(فرهنگ معین)
پویایی و پایایی
من انسان را چون دوچرخه سواری دیدم که حیاتش در گروی حرکت و زندگی اش وابسته به سرعت است.
او تا پویاست،پایاست و چون دمی پویایی را نپاید،پایایی را نشاید.
لختی ایستایی و لحظه ای درنگ او را به سراشیبی سقوط و هلاکت می اندازد.
(شفیعی مطهر)