« اَلَمی گدازان » و « جهنّمی سوزان »!
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(456)
« اَلَمی گدازان » و « جهنّمی سوزان »!
من ملّتی را دیدم که « تلخند را نوش »
و « لبخند را فراموش » کرده اند.
آنان خنده را یا در « خواب » می بینند، یا در « قاب ».
از« در و دیوار شهر » و « حصر و حصار دهر »
« غم می جوشد » و « ماتم می خروشد»!
« رُخسارها همه پژمُرده » است و « عِذارها همه افسُرده »!
« رفتارها ،خشن » است و « گفتارها،موهن »!
« خُشونت، نمادِ زرنگی » است و « رُعونت، نمودِ فرهنگی »!
اگر خنده ای دیده می شود،نه « لبخند شادی » ،که « تلخند شَیّادی » است!
لبخندها « تحمیلی بر لب ها » است، نه « تحلیلی از مکتب ها»!
گویی « همه مردم شهر » با « همه قُوّت و قَهر »
« دست به دستِ هم داده » و « پای شکستِ هم ایستاده »اند ،
تا « اَلَمی گدازان » و « جهنّمی سوزان » برای همدیگر بسازند!!
#شفیعی_مطهر
--------------------------
دهر : روزگار بی اول و بی آخر،زمان دراز،زمانه
عِذار: رخسار،چهره
موهن: ضعیف کننده ،سُست کننده، خوارکننده
رُعونت : نادانی،کم عقلی،سُستی،یاوه سرایی
نمود : نشان،نشانه
قهر : چیرگی،غلبه
اَلَم : درد،رنج
شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar