چگونه کتاب من پرتیراژترین کتاب سال کشور شد؟!
چگونه کتاب من پرتیراژترین کتاب سال کشور شد؟!
#شفیعی_مطهر
دانشمندی می گوید:
"هرگز به یک جوان نگویید که کاری غیر ممکن است . ممکن است قرن ها بگذرد تا فردی که معنی غیر ممکن را نمی داند پیدا شود و غیر ممکنی را ممکن سازد ."
این سخن حکیمانه ای است . در تاریخ افراد زیادی وجود داشته اند که به آنان گفته شده از ایده های محال خود دست بردارند،ولی آن ها دست برنداشتند و موفق شدند . مثلا :
یک بانکدار عصبانی زمانی به مخترعی گفت که این اسباب بازی را از دفترش بیرون بیندازد .
آیا می دانید آن (به اصطلاح) اسباب بازی چه بود ؟! آن اسباب بازی "تلفن"بود !!
یک تهیه کننده فیلم در هالیوود دست نوشته یک فیلمنامه را رد کرد . آن دست نوشته بعدا به صورت فیلم"بر باد رفته " که یکی از فیلم های به یادماندنی سینما ست،درآمد!!
در حدود سال 1354 من (شفیعی مطهر) داستان نمادین « پرواز؛قطره قصه می گوید» را در قالب ادبیات کودکان سرودم.در آن زمان به چندین ناشر عرضه کردم. به علت رویکرد سیاسی و نیز برخی ملاحظات هیچ کدام حاضر به سرمایه گذاری برای چاپ و انتشار آن نشدند!
روزی در دارالتّبلیغ اسلامی قم (دفتر تبلیغات امروزی) آن را به آقای تقی انصاریان مدیر انتشارات شفق قم عرضه کردم .ایشان پس از مطالعه گفتند:
من می چاپم!!(چاپ می کنم)
من به ایشان گفتم :
من نه طالب اسم و عنوان هستم و نه انتظار حقّ التّالیف دارم.تنها خواسته من انتشار این سروده هاست.فقط در صورت توقیف کتاب و دستگیری شما توسط ساواک مرا لو ندهید!
با این توافق شفاهی این کتاب بدون ذکر نام شاعر،نام ناشر و محل چاپ با نام مستعار و تخلّص «ع.ر.طلوع» در شمارگان سه هزار جلد منتشر شد.
همین
کتابی که هیچ ناشری حاضر به چاپ آن نبود، در مدت سه ماه سه بار توسط همین
ناشر و سپس توسط ناشران دیگری در قزوین و مشهد و... تجدید چاپ شد؛به گونه
ای که بنا به گزارش تحقیقی روزنامه رستاخیز این کتاب به صورت «پرتیراژترین
کتاب سال کشور » در رشته خود درآمد!
شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar