دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد475
دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد475
من انگیزه هر حرکت را در این دیدم که تشنه با آب، سیراب می شود و دشنه با خوناب. آن با آب ،حیات می گیرد و این با خوناب،حیات را می گیرد!
من زندگی را سرسره ای دیدم که تا تاب و توان داریم، از آن بالا می رویم و چون رمق رفت و عمر از رونق افتاد،از سراشیبی عمر سرازیر می شویم و به سوی تقدیر می رویم.خوشا آنان که جسم را به خاک می سپارند و روح و روان را به افلاک!
من دریاچه ارومیه را مسئله ای در حال زوال و درسی پرقیل و قال دیدم که از کتاب جغرافیا به کتاب تاریخ منتقل شد! (با الهام از تعبیر مهدی چوبینه)
من در متن زشتی های عیان،زیبایی های نهان را دیدم.آن گاه که جنگ، سیمای کریه خود را می نمایاند،صلح و آشتی نیز می تواند وجه وجیه خود را نشان دهد.
من چون تبغ های بی برش و ابرهای بی بارش را دیدم ،شخصیت عالمان مایوس و آگاهان چاپلوس در نظرم جلوه گر شد که سر در «آخور» پیوسته و چشم بر «آخر» بسته اند .
آنان که حقیقت را نمی فهمند،ابله اند و آنان که می فهمند و دل به آخور بسته اند،تبه کارند.
اینان گوش را به «ناله»ها بسته اند و دل را به «نواله»ها!
ادامه دارد...
شفیعی مطهر