دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد478
شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۲۶ ق.ظ
دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد478

من ابلهانی فرصت سوز و ثروت اندوز را دیدم که سرمایه های ملی و اجتماعی را به باد خودخواهی دادند و به چاه خودکامگی افتادند.

من در این شهر سیاهی سیمان را بر سبزی درختان چیره دیدم.آن،چون قارچ می روید و این راه پژمردگی می پوید.
من در این شهر مدیرانی را دیدم که همه شهر ر ا با نگاهی امنیتی و بینشی سیاستی می نگریستند.


من شیرها را اسیر در قفس و شغال ها را رها از دست عسس دیدم.گاهی شیرمردان باید تاوان شیرمردی خود را با اسارت بپردازند.
در کنج قفس پشت خمی دارد شیر
گردن به کمند ستمی دارد شیر
در چشم ترش سایه ای از جنگل دور
ای وای خدایا چه غمی دارد شیر
(ه . الف . سایه)

من در عرصه نبرد اندیشه ها قلم را کاراترین و ماناترین عامل پیروزی دیدم. گلوله پیام آور مرگ و ممات است و قلم مبشر حیات.آن،ریشه ها را می سوزاند و این اندیشه ها را طراوت می بخشد.
ادامه دارد...
شفیعی مطهر
۹۳/۰۴/۱۴