دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد483
يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۰۸ ق.ظ
دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد483
من افتادن دوچرخه سوار را از روی دوچرخه هنگامی دیدم که رکاب زدن را فراموش کند. زندگی نیز این گونه است.
من خـــــشـم را یک تراژدی دیدم که، بـــا دیــــوانــگی آغــــاز مـی شـود و بـــا پــــشـیمـانـی پـایـان مـی پــذیــرد.
من مغزها و شکم های خالی را با هم سنچیدم.اگر مغز خالی همچون شکم خالی سروصدا می کرد ، جهان اکنون تعریف دیگری داشت.
من گاهی وقت ها "سکوت” را بهترین حرف و "نبودن ” را بهترین حضور دیدم.
من مهم بودن را چندان انگیزه ای برای غرور ندیدم؛زیرا روزنامه روز شنبه، زباله روز یکشنبه است.
ادامه دارد...
شفیعی مطهر
۹۳/۰۴/۲۲