«منارۀ نور» و «شرارۀ شعور» /1166
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1166)
«منارۀ نور» و «شرارۀ شعور»
من «بازرگانانی خودخواه» و «بازاریابانی دُژآگاه» را دیدم،
که برای مشتریان«کلاهی می دوختند»
و به آنان«کالایی می فروختند»،
که تحویل آن «نسیه» و «مَنسیّه» بود،
ولی بهایش را «درحال» و بدون «استمهال» می ستاندند.
«کلاه، نَقد» است و «کالا،فَقد»!
اینان بر «سرشت می خروشند» و «بهشت را می فروشند»!
«کیش را جار» می زنند و «دگراندیش را به دار»!
همه داغ دارند،مردم «داغِ جانی» دارند و اینان،«داغِ پیشانی»!
«رایتِ ریا برافراشته اند» و همه باورها را «روایت رُویا پنداشته اند»!
«به نام تبلیغ» تنها «کلام بلیغ» می نگارند
و به جای «رفتار زیبا» تنها «گفتار فریبا» دارند.
از «آیین،کان» ساخته اند و از«دین،دُکان».
آن را «می دوشند» و این را «می فروشند»!
هر «جوان فکور» و هر «انسان ذی شعور»،
باید خود «گوش و هوش را بگشاید» و «دین فروش را بیازماید».
«فهمِ ناب» را به جای «وهمِ سراب» بنشاند.
در «دیارِ حلقه به گوشی» و «بازار دین فروشی»
تا «خریدارِ کودَن» باشد،«کارگزارِ اهریمن» هم هست!
بیاییم «بساطِ تاجوَری» را با «انبساطِ روشنگری» برچینیم
و بر «بلندای منارۀ نور» ،«ضیای شرارۀ شعور» برافروزیم!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------------
دُژآگاه: بداندیش،بدخو،تندخو،خشمگین،بددل
نسیه: تاخیر،پسادست،خرید و فروش چیزی به وعده که پول آن بعدا داده شود
مَنسیّه: فراموش شده
استمهال: مهلت خواستن، زمان خواستن، طلب مهلت کردن
فَقد: از دست دادن،گم کردن
کیش: دین،آیین،مذهب
رایت: پرچم،بیرق،عَلَم
کان: معدن
کودَن: کندفهم،کم عقل،احمق،تنبل
ضیاء:نور،روشنایی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر