سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

دل دیدنی های شهر سرب و سراب (۱۷)

جمعه, ۶ دی ۱۳۹۲، ۰۹:۵۶ ق.ظ
دل دیدنی های

 شهر سرب و سراب (۱۷)

 

چوپان دروغگو را دیدم که دیگر فریاد نمی زد: « گرگ آمد....گرگ آمد....» ، زیرا او دیگر کدخدا شده بود!! 

 * من مردمی را دیدم که هر « فرد » از آنان یک « فریاد » بود و هر « شخص » یک « شاخص ». هر یک «شمعی » بودند برای هر « جمعی ». از سخنانشان « گل » می ریخت و « تحول » برمی انگیخت. 

 * من کسی را دیدم که همواره شاد بود و از هر غم ، آزاد . هیچ گاه نه از هر سختی به ستوه می آمد و نه غباری از اندوه بر چهره اش می نشست ؛ زیرا او هیچ چیز برای از دست دادن نداشت.  

من برگی را دیدم که رویای سبز جنگل را در سر، و عشق به تکثیر را در دل داشت . او در تکاپوی حیات رویید و جوشید و جوانه زد و عمری شکوفایی را تحربه کرد. گرچه جنگل نیافرید؛ اما تجسم « امل» و شکوه « عمل » را دید. 

ادامه دارد...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۰۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی