گلگشتی در کوچهباغهای تاریخ ادب پارسی (فرگرد نخست)
گلگشتی در کوچهباغهای تاریخ ادب پارسی
(فرگرد نخست)
شفیعی مطهر
امروز بیستم مهرماه سالروز بزرگداشت خواجه شمس الدین حافظ شیرازی است. بدین بهانه گلگشتی داریم در کوچهباغهای تاریخ ادب پارسی و در آن سفر شادیانگیز و مشکبیز ُ ، مشام جان را از پیام پر روح و ریحان ادب میآگنیم . اینک عصایی از عاج طلب در مشت و کولهباری انباشته از امواج ادب بر پشت میافکنیم و استمرار سفر را پی میگیریم .
در گشتوگذار ادبی خود سری به کوچهباغهای عطرآگین و همیشهبهار آثار پربارادب پارسی می زنیم .
درگاه قصر فیروزهای حماسۀ شاهنامۀ فردوسی را میگشاییم و قاصدک دیده را به همراهی فردوسی به بزم شاهان و رزم پهلوانان گسیل میداریم . رستم را در هفتخوان سفر مازندران و کشتن دیو سفید همراهی کرده ، بر سوگ سهراب و سیاوش نم اشکی میافشانیم و از سرنگونی سرو قامت اسفندیار اندوهگین میشویم .
از آن جا به منظور یافتن مروارید علم و حکمت و گوهرهای عرفان و حقیقت در دریای دانش حجّتالحق امامالحکما ابوعلی سینا و حکیم خوارزمی ابوریحان بیرونی فرو میرویم . «شفا»ی دردها را در «قانون» و داروی اندوه دل را در « اشارات و تنبیهات» شیخالرئیس مییابیم . سپس با گشودن « تحقیق ماللهند» بال در بال ملک بر اوج فلک همپا و همراه حکیم خوارزم تا هند پرواز میکنیم و آموزههای « صناعهالتَّنجیم » را در « التَّفهیم » و « آثارالباقیه » را از « قرونالخالیه » میآموزیم .
در جام جهاننمای « تاریخ بیهقی » سایۀ روح بلند ابوالفضل بیهقی را میبینیم که نگران انهدام و نابودی بیست و اند جلد از ۳۰ جلد تاریخی است که تالیف آن حاصل تلاش همۀ عمر اوست .
با افشاندن اشک غم و سرشک ماتم از این تطاول ایّام و تهاجُم حقستیزان خونآشام ، اندوهگنانه بر میخیزیم و امیدوارانه در قلعۀ یَمگان بدخشان در محضر حکیم فرزانه و شاعر جاودانه ناصرخسرو قبادیانی فرود میآییم . سس با گشودن« سفرنامه »اش در رکاب او سفری ۷ ساله را تجربه میکنیم . در این سفر از گسترۀ « خوان اخوان » ، لقمههای معرفت بر میگیریم و آن را توشۀ « زادالمسافرین » قرار میدهیم و سیمای زیبای مهر و محبّت را در «وجه دین » به تماشا نشسته ، قفل ابهامات را با کلید « گشایش و رهایش » میگشاییم .
پس از آن با برگرفتن توشهای تربیتی از« قابوس نامه» عنصرالمعالی شتابان به شبهای خلوت و جلوههای جلوت عارف هروی شیخ عبدالله انصاری میرویم . حلاوت « مناجاتنامه » او ، « رسالۀ دل و جان » ما میشود و « نصایح » رشدآور او « زادالعارفین » ما میگردد .
در پیگیری سفر روحانی خود بار دیگر خطّۀ توس ، ما را به تلمُّذ در محضر حکیم و عارف بزرگ ابو حامد محمد غزّالی و استادالبشر خواجه نصیرالدّین توسی فرا میخواند . شیفته و تشنه به پیشگاهشان میشتابیم و میآموزیم که : « کیمیای سعادت » را باید در گنجینۀ « اِحیاءُ علومالدّین » و کمال بشری را در « اخلاق ناصری » بیابیم .
حال که در خطّۀ مُشکبیز و مردخیز خراسان هستیم ، سری هم به کوچهباغهای پر روح و ریحان نیشابور میزنیم تا خوشههایی از خرمن علم و ادب و عرفان خیّام و عطّار بچینیم . پس از استشمام رایحهای روحافزا از رباعیّات خیّام و تورُّقی در آثار علمی او ، به مکتب عطرآگین عطّار میشتابیم و روح و ریحان عرفان را در مییابیم . زندگینامه ۹۶ تن از عرفا را در « تذکرهالاولیا» و سخن پرندگان را از اثر عرفانی « منطق الطّیر » میآموزیم .
« کلیله و دمنه » و « مرزباننامه » ، ما را به دنیایی پر از رمز و راز فرا میخوانند و در آنها نویسندگانی توانا چون نصرالله منشی و سعدالدّین وراوینی از زبان وحوش و پرندگان ، چشمهسارانی از علم و حکمت و آبشارانی از زلال سعادت را جاری میسازند .
« آواز پر جبرئیل » را از آوای شهابالدّین سُهروردی میشنویم و « صفیر سیمرغ » را از ندای او .
« مدارج کمال » را در « منهاج المبین » افضلالدّین کاشانی میبینیم . عُبید زاکانی در « اخلاقالاشراف » و « رسالۀ دلگشا » با طنز شیرین و سخن شکرین خود غنچه لبخندی روی لبهای ما مینشاند .
خوشا شیراز و وضع بیمثالش
خداوندا نگه دار از زوالش
طوطیان شکرشکن و بلبلان شیرینسخن با ترنُّم این ترانه ، ما را به شیراز میخوانند . عطر سخن سعدی و حافظ در دشت دلها پیچیده و راز عشق نهانی ایشان به هر کوی و برزن کشیده . شگفتا که خواجه میسرود :
من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
ولی مگر عطر را می توان نهفت و راز را می شود نگفت ؟! البته راز و رمزی بین عاشق و معشوق است که هیچ ناآشنایی را توان درک آن نیست .
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نا محرم نباشد جای پیغام سروش .....
دیگر فرگرد این گلگشت را فردا بخوانید.