سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

مناظرۀ هردمبیلی کاندیداهای صدراعظمی در شهر هرت

قصّه‌های شهر هرت،قصّۀ 199

 شفیعی مطهر

بر اثر افزایش مطالبات مردمی و بلندترشدن روزافزون فریاد آزادی‌خواهی مردم سرانجام اعلی‌حضرت هردمبیل قانع شد که نصب صدراعظم با انتخاب مردم باشد. ولی تاکید کرد که صلاحیت کاندیداها باید با نظر من باشد.بنابراین هردمبیل پنج نفر از چاپلوس‌های درباری را به عنوان کاندیداهای صدراعظمی به مردم معرّفی کرد.

قرار شد این پنج نفر کاندیدا در یک روز از تلویزیون شهر هرت با یکدیگر مناظره کنند.روز موعود در برنامۀ زندۀ تلویزیونی مناظره در لحظه‌ای که مُجری می‌خواست کاندیداها را معرّفی کند،ناگهان بدون اطّلاع قبلی در باز شد و پیرزنی خود را به داخل افکند و رو به مُجری کرد و گفت:

من بهتر از تو و هر کس این پنج نفر را می‌شناسم. لذا اجازه بده من آنان را به مردم معرّفی کنم.

این سخن را گفت و در برنامۀ زندۀ تلویزیونی میکروفون را از مجری گرفت و مشغول معرّفی تک‎تک آنان شد.

یکی از کاندیداها با اعتراض رو به پیرزن کرد و گفت :
شما می‌دانید من کی هستم؟!
پیرزن گفت : بله، پسرم!
شما پسر عمّۀ نرگس سبزی‌فروش هستی. مادرت به قُلدر محلّه معروف بود از بس که سلیطه بود...
شما هم در کودکی خیلی هار بودی!
آفتابه‌های مسی را از مستراح‌‌های مردم می‌دزدیدی و به مسگرها می‌فروختی!!
کاندیدای دومی گفت :
مادر من!...
پیرزن کلام او را قطع کرد و گفت :
شما را هم خوب می‌شناسم.
پسر مَش‌قلی کیسه‌کش هستی! مادرت هم فاطی‌خانم حمومی مسئول نمرۀ خصوصی قسمت زنان بود .خود تو هم در حمّام کفش‌های مشتریان حمّام را واکس می‌زدی و لُنگ‌های خیس را روی پشت بام حمّام پهن می‌کردی. بیشتر تو قسمت زنانه می‌لولیدی! و چشم‌چرانی می‌کردی!! ماشاءاله حالا آدم حسابی شدی، ننه.

سپس پیرزن رو کرد به تریبون کاندیدای سوم تا معرّفی او را آغاز کند،دید هر سه کاندیدای دیگر گریخته‎اند! بنابراین رو به مُجری کرد و گفت : اجازه می‌دهی شما را هم معرّفی کنم؟!

مُجری پاسخ داد: نه! مادر! مرا همۀ مخاطبان صداوسیما می‌شناسند.

در این هنگام از اتاق فرمان نشست مناظره را به بهانۀ چند دقیقه تنفُّس قطع کردند.

پس از قطع برنامه رئیس صداوسیما ،مُجری را احضار کرد و به او گفت:

خدا شاهد است اگر از پیرزن بپرسی آیا‌ رئیس صداوسیما را می‌شناسی؟ هر‌ دوتای شما را از صداوسیما بیرون می‌اندازم!

بدین ترتیب یک شیرزن آزاده همۀ برنامه‌های عوام‌فریبانۀ اعلی‌حضرت هردمبیل را نقش بر آب کرد!!

دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر

https://t.me/nedayemotahar

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۹/۰۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی