سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

#طنزسیاهنمایی.850

داستان غرق‌شدن سفیدنمایان کشتی وطن!

گفت: زنده‌یاد ابراهیم نبوی،طنزنویس ایرانی در یکی از یادداشت‌های طنز خود می‌نویسد:

اصول‌گراهای ایرانی تنها اصول‌گراهای دنیا هستند که هیچ اصولی برای رسیدن به قدرت ندارند و وقتی قرار باشد به قدرت فکر کنند، برای رضای خدا با شیطان هم همکاری می‌کنند و برای حفظ ارزش‌های دینی از هر کلاهبردار، فاسد و منحرفی استفاده می‌کنند.

گفتم: دربارۀ سلطنت‌طلبان چه می‌گوید؟

گفت: می‌گوید سلطنت‌طلبان ایرانی تنها سلطنت‌طلبانی هستند که می‌خواهند حکومت جمهوری تشکیل بدهند!!

او در نقد حکومت می‌گوید ایران تنها حکومت جهان است که به هیچ دوستی نیاز ندارد ولی همیشه به تعدادی دشمن نیاز دارد، به همین دلیل است که دائماً دوستان و اعضای حکومت را بیرون می‌کند و از طریق تبدیل کردن آن‌ها به دشمن، خودش را زنده نگه می‌دارد.

مذهبی‌های حکومتی ایران می‌دانند قدرت، انسان را فاسد می‌کند. به همین دلیل حاضر نیستند هیچ بخشی از قدرت را به مردم بدهند! آن‌ها دوست دارند مردم به بهشت بروند ولی خودشان کارهایی می‌کنند که به نظر می‌‌رسد به طور جدّی می‌خواهند به جهنّم بروند، آن‌ها دوست دارند همه میلیاردرها را نابود کنند و خودشان میلیارد شوند!

آن‌ها دوست دارند همه ساکت بمانند، امّا خودشان هر چه دل‌شان خواست بگویند،

آن‌ها دوست دارند بنزسواران اشرافی را از بین ببرند، ولی فرزندان خودشان پورشه و مازراتی و بوگاتی سوار شوند،

آن‌ها دوست دارند جلوی رفتن مردم به ترکیه را بگیرند، ولی خودشان به لاس وگاس بروند.

و سرانجام طنزنویسان ایرانی را تنها طنزنویسانی در دنیا می‌داند که وقتی مردم نوشته‌هایشان را می‌خوانند به جای این که بخندند، زار زار گریه می‌کنند!

گفتم: روحشان شاد! ولی کاش #سیاهنمایی‌های تو را هم دیده بود و طنزهای تو را هم توصیف می‌کرد!
تو تنها طنزنویسی هستی که فقط سیاه‌ها را می‌بینی و انگار هیچ سفیدی وجود ندارد!
گفت: دکتر وظیفه دارد دردها را ببیند و درمان کند، نه این که دربارۀ سلامت سخنسرایی کند!
مدّتی بود اعلی‌حضرت هردمبیل،پادشاه شهر هرت افسرده شده بود. پزشکان درباری توصیه کردند او برای مدّتی به یک گردش تفریحی دریایی برود و در طول سفر هیچ کس هیچ خبر بدی را به او نگوید.

وسایل سفر آماده شد و کشتی سلطنتی حرکت کرد. پس از ساعاتی ناگهان یکی از کارگران آشفته و فریادزنان از پلّکان عرشه بالا آمد.رئیس تشریفات بلافاصله با یک چوبدستی او را از پلّکان به پایین پرت کرد و بر سرش داد کشید:

مگر نشنیدید که اعلی‌حضرت نباید هیچ خبر بد و داد و فریادی را بشنود؟! چون حال مبارک بد می‌شود!

کارگر با سر شکسته و ناله‌کنان برگشت و دیگر نفسش درنیامد.

ساعت حدود 11 شب همۀ سرنشینان کشتی احساس کردند کشتی دارد به زیر آب فرو می‌رود!

رئیس تشریفات وقتی خبر را شنید و فوران آب را در کشتی دید،بر سر کارگر فریاد کشید که چرا زودتر ورود آب به کشتی را به ما خبر ندادی؟

کارگر ناله‌کنان گفت: همان موقع که ورود آب را دیدم،فوراً خبر این فاجعه را فریادزنان به گوش شما رساندم،ولی شما با چوب‌دستی بر سرم کوبیدید!

هنوز شب به پایان نرسیده بود،که کشتی کاملاً غرق شد و امواج خشمگین آب همۀ سرنشینان «سفیدنمای کشتی وطن» را در کام خود فروبُرد!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

#مطهر

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴/۰۱/۱۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی