در چه کشورهایی انقلاب می شود؟
در چه کشورهایی انقلاب می شود؟
#شفیعی_مطهر
پاسخ به این پرسش بر اساس سخن حکیمانه معصوم(ع) خیلی دشوار نیست:
« العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس»؛
کسی که آگاه به مسائل روزگار خود باشد( تحلیل درستی از رویدادهای زمان خود داشته باشد)، هرگز به بن بست نمی رسد و از رویدادها غافلگیر نمی شود.
در چه کشورهایی انقلاب می شود؟
پاسخ : من بر این باورم که در کشورها و جوامعی انقلاب می شود که :
۱ - مردم احساس کرامت انسانی کنند و به حقوق شهروندی خود آگاهی داشته باشند.
۲ - کرامت انسانی و حقوق شهروندی مردم توسط حاکمان نقض شود و زمامداران حقوق مردم را پاس ندارند.
3 - مردم نتوانند با روش های قانونی و مسالمت آمیز و از کانال های رسمی به حقوق مسلم خود دست یابند.
با در نظر گرفتن اصول فوق حد اقل در دو سده گذشته همه تحولات اجتماعی ملت ها و کشورها قابل تحلیل است.
با آغاز طلیعه عصر مدرنیسم و نواندیشی سیاسی - اجتماعی در اروپا و سایر نقاط گیتی ، برخی از زمامداران تیزهوش و بادرایت کشورها ، اقتضای زمانه را درک کردند و به زودی با تجدید نظر در مناسبات اجتماعی و اقتصادی جامعه خود، روی دادن انقلاب را منتفی کردند.
به دیگر سخن آنان بدون روی دادن انقلابی خونین و پرهزینه کوشیدند تا با درک اصول فوق ، به مطالبات مشروع و فطری ملت های خود پاسخ مثبت دهند . این کشورها حتی سیستم حکومتی و رژیم سیاسی خود را حفظ کردند؛ اما محتوای مناسبات اجتماعی را به گونه ای طراحی کردند که مردم به مطالبات خود برسند و بهانه ای برای انقلاب نداشته باشند.
مثلا کشورهایی چون انگلستان، هلند، نروژ ، سوئد، دانمارک، بلژیک ، اسپانیا، ژاپن ، مالزی و...حتی شکل ظاهری رژیم سلطنتی خود و حتی رژیمی امپراتوری(چون ژاپن) را حفظ کردند؛ اما مردم احساس کردند که در چارچوب همین رژیم مشروطه نیز می توانند به کرامت انسانی و حقوق شهروندی دست یابند .
در مقابل برخی از کشورهای در حال توسعه به جای تغییر در محتوای حکومت، به تغییر در شکل و ظواهر بسنده کردند. امروزه چه بسیار کشورهایی داریم که ظاهرا جمهوری هستند، ولی زمامداران خودکامه آنان گوی سبقت را از سلاطین مستبد نیز ربوده اند، چون مصر، سوریه، یمن، لیبی ، عراق ، کشورهای آسیای میانه و....
جمله ای حکیمانه از هارولد ویلسون نخست وزیر اسبق انگلستان نقل می کنند:
« کسی که از تغییر طفره می رود، معمار نابودی خویش است.»
ذیلا فهرست تعدادی از زمامداران جهان را تقدیم می کنم که سال های مدید است آنان بر سرزمین خود حکومت می کنند. کشورهای تحت حکومت آنان دو دسته اند:
۱ - کشورهایی که سال هاست رهبران بادرایت آنان با پذیرش اصل تغییر، به مطالبات مشروع و قانونی مردم پاسخ مثبت داده اند، یعنی در آن کشورها قدرت واقعی در دست مسئولان برگزیده مردم است و مردم می توانند از راه صندوق های رای ، اراده خود را اعمال کنند و سلاطین فقط نقشی تشریفاتی و سنتی دارند. مانند کشورهای سلطنتی اروپا و ژاپن و مالزی. در این کشورها هیچ گاه نه انقلاب می شود و نه شورش های مردمی؛ زیرا راه اعمال اراده مردم از طریق صندوق های رای باز است.
این ها دارای سلطنت های ابدمدت هستند ، اما نه قدر قدرت و قوی شوکت!!
۲ - کشورهای عقب مانده که مردم و مسئولان آنان هنوز از درک اصول فوق محروم اند؛ یعنی مردم در واقع برای خود به عنوان شهروندان باکرامت ،اصولا حقوقی قائل نیستند، تا پاسداری آن حقوق جزو مطالبات آنان از حاکمان باشد. مانند : برونئی ، و...
مقال را با جمله ای حکیمانه و تاریخی از آیت الله علامه نایینی صاحب کتاب« تنبیه الامه و تنزیه المله » حسن ختام می بخشم:
« ضربه ای که برخی علما برای توجیه و تحکیم استبداد دینی به دین زده اند، از ضربه یزید و ابن زیاد بدتر بوده است!!»