از« ستیغ درخشیدن» و «بی دریغ بخشیدن»!
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(198)
از« ستیغ درخشیدن» و «بی دریغ بخشیدن»!
من «کوهساران فلک فرسا» و «دل های ملک آسا» را دیدم
آن، پر از چشمه های« زلال آب » بود،
و این ،پر از «خون ناب» .
من در این « خاطرهای نژند»،«خاطره هایی شکوهمند» دیدم
خاطره هایی «مهرآمیز»،اما چون تیغ« تیز» بودند .
تیزی آن تیغ ،رگ ها را نمی برید،
اما دل ها را زخمی می کرد.
انسان های بزرگ دلی«محزون و پرخون»،اما سیمایی«گلگون» دارند؛
دل ها،«نژند» دارند و بر لب ها «لبخند»؛
غم ها در دل« نهان» و شادی ها در چهره،«عیان»؛
اینان خود را «می سایند» تا دیگران «بیاسایند»!
سختی ها را« تحمل»،اما بر دیگران« تحمیل» نمی کنند!
صد «گریوه» را «می پیمایند»،تا «گره »ای از کار دیگران « بگشایند»!
در تاریکی های «اضطراب» چون «آفتاب» «می درخشند»
و به همه شب زدگان نور و نوا « می بخشند»!
چه زیباست از« ستیغ درخشیدن»
و «بی دریغ بخشیدن»!
#شفیعی_مطهر
—-------------------------------------
نژند: اندوهگین، افسرده،پژمرده،خشمگین
سودن: ساییدن،کوبیدن،سفتن،نرم کردن
گریوه : پشته،تپه،گردنه کوه
ستیغ: راست و بلند ایستاده چون ستون ،قله کوه
@amotahar