سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

هزینه های ضابطه مندبودن!

شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۰۵ ب.ظ

 

 هزینه های ضابطه مندبودن!  

 

#خاطره_هاومخاطره_ها

#شفیعی_مطهر

من دقیقا در تاریخ ۲۲ مهرماه سال ۱۳۶۴ به عنوان رئیس آموزش و پرورش شهرستان گلپایگان کار خود را در آن شهر آغاز کردم. در نخستین روزهای کار خود روزی آقای محمد حسین اشراقی مسئول دایره آموزش نزد من آمد و با بیان دلایلی استعفانامه خود را ارائه داد و به علت خستگی از ادامه همکاری انصراف داد. پس از اصرار زیاد من مبنی بر بیان علت اصلی خستگی و استعفا، سرانجام با اکراه اعلام کرد:

 از شما چه پنهان خستگی من به خاطر رواج پارتی بازی و باندبازی است. من با این رویه ها نمی توانم کار کنم. 

من گفتم: آیا در این چند روزی که من آمده ام ، از من هم توصیه یا سفارشی مبنی بر تبعیض یا پارتی بازری دیده ای؟ 

پاسخ داد : خیر، اما احتمال می دهم. 

من گفتم :

  بنابراین شما همچنان کار خود را برابر با ضوابط و مقررات با قاطعیت انجام دهید و توصیه و تبعیض را از سوی هیچ مقامی نپذیرید.

  آقای اشراقی عجالتا پیشنهاد مرا پذیرفتند و من در مدت سه سالی که آنجا بودم، ایشان انصافا و صادقانه کار خود را با قاطعیت و ضوابط انجام دادند و حتی یک بار هم اظهار خستگی و نومیدی نکردند.

  آن روزها صدها معلم ابتدایی بنا به بخشنامه ای موسوم به یک آموز همه دقیقا امتیازبندی می شدند. امتیازها به قدری دقیق و منطقی بود که فهرست اسامی صدها نفر معلم روی دیوار نصب می شد و هر کس می توانست امتیازات خود و همه همکاران و همانندان خود را ببیند و ارزیابی کند و در صورت احتمال تبعیض می توانست با کمال شجاعت اعتراض کند و اعتراض او فورا و بدون استثنا رسیدگی و اقدام می شد.

 در آن روزها شخصی به نام آقای (الف) از سوی استانداری اصفهان به عنوان شهردار گلپایگان منصوب شد و خانم ایشان معلم ابتدایی بود.آن خانم پس از ارائه ابلاغ خود به من، او را برای تعیین محل تدریس به دایره آموزش معرفی کردم. دایره آموزش نیز پس از امتیازبندی طبق مقررات محل کار او را در یکی از روستاهای نسبتا دور گلپایگان تعیین کرد. آقای شهردار که انتظار داشت به علت مقامش محل کار خانم ایشان را در شهر و نزدیک خانه شان تعیین کنیم، به شدت از این موضوع ناراحت شد و ضمن تماس با من ناراحتی خود را ابراز کرد. من در پاسخ ایشان محترمانه گفتم:

  ما ضوابط و مقررات دقیقی داریم و برای هیچ کس حتی جناب عالی هم نمی توانیم از آن تخطی کنیم. 

اصرار و پافشاری ایشان نتوانست هیچ رخنه ای در ضوابط و رفتار ما ایجاد کند . 

 ناگزیر آقای شهردار تقاضا کرد با انتقال خانم ایشان به شهرستان خوانسار موافقت کنم. من نیز موافقت کردم. بنا به اظهار آقای شهردار،اداره آموزش و پرورش خوانسار محل خدمت خانم ایشان را آخرین روستای واقع در جاده خوانسار - گلپایگان تعیین کرده که به گلپایگان نزدیک تر از روستایی بود که ما در گلپایگان تعیین کرده بودیم. 

آن سال گذشت. در آغاز آقای شهردار خیال می کرد من با ایشان غرض دارم و عمدا می خواهم او را اذیت کنم . البته این بدبینی برای من کم هزینه هم نبود.

  یک روز بعد ظهر پس از تعطیلی اداره وقتی با پیکان خود عازم ورود به خانه مان بودم، با شگفتی مشاهده کردم که پل سیمانی روی جوی جلوی خانه ما را کنده و به کناری ریخته اند. من فهمیدم این نخستین هزینه ضابطه گرایی ماست!! 

بعدا فهمیدم آقای شهردار همه فکرهایشان را کرده اند و سرانجام تشخیص داده اند که کاری جز تخریب راه ورود ما را به خانه مان نمی توانند بکنند. آن خانه متعلق به اداره آموزش و پرورش بود. لذا وقتی از دایره خدمات با شهرداری تماس گرفته و علت تخریب پل را پرسیده بودند ، شهرداری تنگی گذرگاه آب را بهانه تخریب پل عنوان کرده بودند. گرچه بسیاری از پل های همان خیابان آیت الله گلپایگانی نظیر پل در خانه ما بود ، با این وجود من به خدمات دستور دادم برابر ضوابط شهرداری پل را بازسازی کردند و این بهانه هم از شهرداری گرفته شد . 

گاهی در جلسات شورای اداری وقتی شهردار را می دیدم، سرسنگینی و بی اعتنایی ایشان بیانگر گلایه شدید ایشان از عدم رعایت جایگاه خانم ایشان توسط ما بود. 

  البته مشابه همین هزینه را نیز من به خاطر تعیین ضابطه متد محل کار خانم رئیس دارایی گلپایگان پرداختم . ایشان  نیز به همین علت پرداخت حقوق معلمان را به بهانه واهی به تعویق انداختند. البته ما همچنان روی ضوابط خود ایستادیم و بدون کوتاه آمدن از ضوابط خود، مسئله را حل کردیم.

   سال بعد خانم آقای شهردار ناگزیر به گلپایگان منتقل شدند و من باز هم بدون هیچ تبعیضی برابر ضوابط و مقررات او را به آموزش معرفی کردم و دایره آموزش نیز کاملا با توجه به امتیازات ، نام برده را به یکی از روستاهای گلپایگان اعزام کرد. 

این دفعه آقای شهردار و خانمشان یقین و باورکرذند که ما کاملا برابر مقررات عمل می کنیم. اولا وقتی دیدند ما با عنایت به امتیازشان دقیقا عمل کرده ایم و حتی تخریب پل را بهانه ای برای انتقام و تبعیض قرار نداده ایم، بسیار تعجب کرده بودند.

 روزی برای بازدید به یکی از روستاها رفتم . دیدم حیاط مدرسه که قبلا خاکی بود و در مواقع بارندگی، گل و لای کار عبور و مرور را سخت می کرد، اکنون شن ریزی و مسطح شده است. از خانم مدیر به خاطر این کار تشکر کردم . ایشان اظهار داشت : چون خانم آقای شهردار یکی از معلمان ما هستند ، شهرداری چند کمپرسی شن آورده و حیاط را شن ریزی کرده اند.

  کم کم آقای شهردار احساس کردند ما هیچ تقابلی نداریم و تنها پای ضوابط و مقررات خود ایستاده ایم ، در روابط خود با ما تجدید نظر کردند و بر خلاف گذشته آمادگی خود را برای هرگونه همکاری اعلام داشتند.

 این قضایا گذشت. من در تیرماه ۱۳۶۷وقتی به عنوان مدیرکل آموزش و پرورش یکی از استان ها منصوب شده و قصد خداحافظی با مسئولان شهر داشتم ، آقای شهردار با لحنی بغض آلود به من گفت:

 آقای شفیعی مطهر! مردان بزرگ دیر شناخته می شوند و شما یکی از ایشان هستید . من افسوس می خورم چرا شما را دیر شناختم. 

***************

  در سال ۱۳۷۷ نیز که من به عنوان مدیرکل آموزش و پرورش استان قم خدمت می کردم، خاطره ای مشابه آن دارم . 

این دفعه هزینه ضابطه مند بودن بسیار سنگین تر بود و جایگاه مرا به باد داد. 

این دفعه عروس یکی از شخصیت ها معلم شده بود و آن شخصیت بسیار بزرگ!!!(که حتی هنوز جرات ندارم نامشان را ذکر کنم!!) انتظار داشت محل کار عروسشان را در نزدیکی خانه شان تعیین کنیم. وقتی ما خواستیم پای ضوابط بایستیم، دیدیم که ...

شد غلامی که آب جوی آرد     

  آب جوی آمد و غلام ببرد !!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۱/۱۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی