دل دیدنی های شهر سرب و سراب(374)
جمعه, ۸ آذر ۱۳۹۲، ۰۹:۱۴ ب.ظ
دل دیدنی های شهر سرب و سراب(374)
من در چشم های بینا و گوش های شنوا،خیر و خاصیتی ندیدم در حالی که ذهن،کور باشد و دل، فاقد شعور.
من ذهن را باغی پر شجر و فکر را بذری بارور دیدم؛بذرهایی که هم می تواند گل های عطرآگین برویاند و هم علف های هرز و زهرآگین.
من کتابی را دیدم فرخنده پی ،اما بر سر نی . نام آن فریادگر در شعارها بود،اما پیام آن بیگانه با شعورها. پیام کتاب جلوه گر در آمال بود،نه در اعمال....و این گونه بود که کتاب نمی توانست در تبیین راه مردم شمعی روشنگر و ماهی منور باشد.
من مردمانی را دیدم که به کتاب بیداری آن گونه می نگریستند که به سلاح کشتاری.
من اثر هنری را چون کوه یخی دیدم که هفت هشتم آن زیر آب و پنهان از دیده ها و تنها یک هشتم آن جلوه گر است.
شفیعی مطهر
۹۲/۰۹/۰۸