از « چشم شور » تا « چشمه نور »
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(289)
از « چشم شور » تا « چشمه نور »
من چه بسیار کسانی را دیدم که « نا زیبا » ،اما « فریبا » بودند،
در حالی که می توانستند « زیبایی را درک » و « فریبایی را ترک » کنند.
شهروندانی را دیدم که نه « مهربان » بودند و نه « شادمان »؛
اما با « نسیم مهربانی » مست می شدند
و با « شمیم شادمانی » سرمست!
انسان هایی را دیدم که « خوب » نبودند ، ولی « خوبی » را می فهمیدند.
اینان « خَسته از خراش خار خشونت » بودند
و « محروم از مَرهمِ مرموزِ مهر و مروت و محبت »!
از « پگاه آفرینش خامه » تا « گاه نگارش این چامه » ،
این « نسیم مهربانی » و « شمیم شادمانی » است که
می تواند « خدنگ خشونت را نَرمین »
و « سنگ قساوت را شَرمگین » کند.
بنابراین بیاییم چون « مهر فروزان » بر فراز « سپهر انسان » « بدرخشیم»
و به همه « چشم های شور » ،« چشمه نور »
و به همه « کرهای کور »، «کِرِشمه بلور» « بخشیم »!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------------------
فریبا : فریبنده،فریب دهنده
خسته : آزرده،مجروح،دردمند،بیمار،مانده و رنجدیده از کار زیاد یا راه رفتن بسیار
مرهم : هر دارویی که روی زخم بگذارند
مرموز : رمزدار،پوشیده
مروت : جوانمردی،مردمی، مردانگی،نرم دلی
خامه : قلم
چامه : شعر،غزل،سرود،نغمه
خدنگ : تیر راست و بلند
نَرمین : نَرم ،نرم شده
چشم شور : چشم بد ، چشمی که از آن چشم زخم به کسی یا چیزی برسد
کِرِشمه : ناز،غمزه،اشاره با چشم و ابرو
-------------------------------------------------------
برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید :
telegram.me/amotahar