اعدام اندیشه
اعدام اندیشه
@شفیعی_مطهر
«ژولیوس کانوس» از فلاسفه «ستویسیسم» روم باستان در حدود 2050 پیش به جرم بیان نظریات مترقیانه خود به فرمان «کالیگولا» امپراتور روم اعدام شد. او حتی در آخرین لحظات عمر حاضر نشد حرف های خود را پس بگیرد و جان خود را نجات دهد. کانوس گفته بود:
همان گونه که خدا نظم ستارگان را برقرار ساخته و انسان ها را برابر آفریده، بر دولت هاست که با وضع قوانین و ضوابط و اجرای آن ها نگذارند این برابری در طول حیات بر هم خورد که مشکلات نتیجه نابرابری است و دولت ها برگزیده می شوند تا نیکبختی اتباع را فراهم سازند و…»
با گذشت بیش از 20 قرن از تاریخ بیان سخنان فوق، همخوانی آن با قرائت و ادبیات امروز باعث شگفتی است. شگفت آورتر این که برخورد حاکم خودکامه آن زمان هم با گوینده این سخنان، شباهت بسیاری با رفتار حکام بعضی از کشورهای توسعه نیافته با اندیشمندان نو آور دارد.
کالیگولا این اظهارات کلی را به صورتی دیگر تفسیر کرد. او پنداشت (یا فهمید) که هدف کانوس از بیان آن ها این بوده که نشان دهد که چون وی نتوانسته نیکبختی مردم را تأمین کند، پس شایستگی ریاست کشور را ندارد. بنابراین دستور داد او را بازداشت؛ محاکمه و محکوم به اعدام کردند.
کانوس،
حاکمان را مسئول حفظ برابری نسبی انسان ها می دانست و براین باور بود که
آنان نباید بگذارند که تعادل میان انسان ها بر هم بخورد. کانوس شاید نخستین
فیلسوفی باشد که بر توزیع عادلانه در آمد و رابطه کار و درآمد تأکید کرده
است.
هر تیشه که بر پیکر اندیشه زدند
بنیان وجود خویش را ریشه زدند
اندیشه نمرده است و نمیرد هرگز
آن تیشه به بنیان جفا پیشه زدند
***********
بر پیکره ی بلند جان تیشه زدند
آن تیشه به ریشه های اندیشه زدند
از هر رگ آن صد گل اندیشه شکفت
کی ساقه سبز فکر را ریشه زدند؟!
(شفیعی مطهر)
------------------------------
برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید :
telegram.me/amotahar