یک مغز برای خلق در خواب بس است!!
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(292)
یک مغز برای خلق در خواب بس است!!
من هویت بسیاری از ملت ها را در « سیمای یک نفر »
نشسته بر « اریکه قصر قیصر » دیدم ؛
نفری که بر ساقه « نفرت » « رُسته »
و روح و روان در آب « نفرین » « شُسته » بود.
او در « مرداب استمرار » و « منجلاب این پندار » دست و پا می زد که :
« یک کَلّه برای یک ملّت » و یک « هاله برای هدایت » بس است!!
در حالی که « دو کدو بیش از یک کَلّه می فهمند!!»
او « بصیرت دیدن » و « فرصت اندیشیدن » را از مردم می ربود،
و بار سنگین « دیدن » و « اندیشیدن »
درباره « سرشت دولت » و « سرنوشت ملت» را به تنهایی بر دوش می کشید!
مردم نیز با « مغزِ بِکر » و « فارغ از فکر »تماشاگر صحنه این نمایش بودند!
یک شهر پر از برده یک ارباب بس است
یک سد ز برای بحری از آب بس است
چون «فکر» نداری به چه کار آید «مغز»؟!
یک مغز برای خلق در خواب بس است
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------
اریکه: سریر،تخت،تخت آراسته،تخت پادشاهی
رُسته : روییده، سبزشده
منجلاب : آب بدبوی و گندیده که در یک جا جمع شود
هاله : خرمن ماه،دایره روشن که گاهی گرداگرد ماه ظاهر می شود
بِکر : تازه و دست نخورده،اول هر چیز
----------------------------
برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید :
telegram.me/amotahar