خط کش دولت ها به جای تمجید یا تخریب فله ای
خط کش دولت ها به جای تمجید یا تخریب فله ای
نه تنها مردم عادی، که بسیاری از سیاستمداران و حتی کارشناسان و صاحبان تریبون ها، عادت کرده اند که در تبیین عملکرد دولت ها، « تحلیل های فله ای » عرضه کنند و دقیقاً به همین دلیل است که بسیار شنیده ایم:
« خاتمی خوب کار کرد »،
« خاتمی که کاری برای مملکت نکرد »،
« دولت هاشمی، دولت موفقی بود »،
« کارهای دولت هاشمی تبلیغاتی بود »،
« دولت میر حسین موسوی ...» و ... !
حتی خود دولت ها در بررسی کارنامه خود و دولت قبلی شان به تحلیل های فله ای و رویکردهای تبلیغاتی بسنده می کنند و بدین سان، در آغاز کار خویش، عملکرد اسلاف خویش را تخطئه می کنند و در پایان مأموریتشان نیز مدعی می شوند که شاهکار کرده اند؛ شاهکاری که البته باز هم از سوی دولت بعدی، زیر سوال می رود.
بدیهی است، مادامی که چنین ادبیاتی در حوزه نقد عملکرد دولت ها باشد و همه چیز به « سفید» و « سیاه » و دو کلمه « خوب » و « بد » ختم و خلاصه شود، هیچ کارنامه معتبری را نمی توان برای هیچ دولتی صادر کرد؛ به این ترتیب، مثبت های دولت، زیر سایه کلمه « بد » گم می شوند و منفی ها نیز به حاشیه کلمه کلی « خوب »می روند و سرانجام عوام گرایی و سیاست زدگی، جای کارشناسی، منطق مداری و انصاف را می گیرد.
از آنجا که بخش عمده مشکلات جامعه، در عرصه اقتصاد رقم می خورد، اوضاع اقتصادی و تغییر و تحولات آن، در قضاوت عمومی نسبت به عملکرد دولت ها بسیارتأثیرگذار است. از این رو، جا دارد یک سری « ملاک های مورد توافق » در بررسی عملکرد اقتصادی دولت ها تعیین شود و به عنوان « خط کش سنجش » از سوی همه گروه های سیاسی، کارشناسی و دانشگاهی، به کار رود.
بنابراین، ضروری است، فاکتورهایی به عنوان مبانی همه ناظران و تحلیلگران و ملاک مشترک همه آنان قرار گیرد؛ تا در پایان، عدد و رقم های به دست آمده، گویای واقعیت باشند؛ نه گویش های کلی و مبتنی بر حب و بغض های فردی و سیاسی.
برای مثال؛ شاخص کل قیمت سهام، تعداد تولید مسکن در سال، مقدار سرمایه خارجی وارد شده به کشور، نرخ تورم و ... در هر سال متغیر هستند و با مقایسه عدد و رقم های هر دوره با دوره قبل، می توان بر دستاوردها و کاستی ها وقوف یافت و کارنامه ای مبتنی بر واقعیت به دولت ها داد.
معیارهای سنجش عملکردهای اقتصادی که می توان بر مبنای آن ها، به دولت ها در عرصه اقتصاد کارنامه داد، در چند مورد زیر قابل ارائه است:
1) درآمد سرانه ملّی
2) نرخ تورم
3) تراز بازرگانی (با احتساب صادرات نفت و بدون آن)
4) سهم نفت از تولید ناخالص داخلی
5) نرخ رشد سالیانه اقتصاد
6) ضریب جینی
7) شاخص کل قیمت سهام
8) درجه ریسک سرمایه گذاری در ایران
9) مقدار سرمایه خارجی وارد شده به ایران
10 ) نرخ رشد (به تفکیک در صنعت، کشاورزی و ...)
11 ) شاخص بهره وری
12 ) تعداد توریست های وارد شده به کشور
13 ) قدرت خرید
14 ) تعداد تولید مسکن در سال
15 ) نرخ تشکیل سرمایه
16 ) نرخ پس انداز
17 ) رشد نقدینگی
18 )نسبت بیکاران تحت پوشش بیمه بیکاری به کل بیکاران
19 ) میزان خروج سرمایه از کشور
درباره معیارهای نوزده گانه نام برده، ذکر دو نکته قابل توجه است:
الف) ادعایی درباره کامل و بدون نقص بودن ملاک های گفته شده نیست، بلکه امکان دارد معیارهای سنجش، از نظر عده ای، از 19 کمتر یا بیشتر باشند. آنچه مهم است، این که همه ناظران، تحلیلگران، احزاب، سیاستمداران و مراکز علمی و دانشگاهی، بر مجموعه ای واحد از ملاک ها توافق نظر داشته باشند ، تا بتوان نگاه دقیق تر و منصفانه تری از عملکردها به دست آورد.
ب) امکان دارد اشخاص و مراکز مختلف، درباره نحوه اندازه گیری هر کد ام از بندهای نوزده گانه پیش گفته، اختلاف نظر داشته باشند . مثلاً امکان دارد بانک مرکزی، نرخ تورم را با یک فرمول مشخص کند، ولی مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی یا یک استاد برجسته اقتصاد، فرمول های دیگری را به کار برند. ممکن است از کاربست روش های مختلف، اعداد و ارقام متفاوتی به دست آید . هر چند بهتر است، فرمول های سنجش نیز یک دست شوند، ولی در صورت وحدت ملاک ها، تعدد روش های محاسبه نیز نمی تواند مشکل ساز باشد، زیرا اگر مثلاً نرخ بیکاری در دولتی با فرمول A محاسبه شود، در دولت بعدی نیز همان فرمول A می تواند برای تعیین نرخ بیکاری به کار رود و با مقایسه دو عدد به دست آمده، میزان پیشرفت یا
پسرفت مشخص شود.
با توجه به آنچه گفته شد، پیشنهاد می شود، گروهی از استادان برجسته علم اقتصاد، فهرست علمی و واحدی از ملاک های مورد نیاز برای بررسی عملکرد اقتصادی دولت ها را تدوین و آن را به عنوان ((خط کش سنجش )) به جامعه عرضه کنند، تا تحلیل های فله ای،جای خود را به قضاوت های علمی، منطقی و منصفانه دهد.
(سید ضیاء الدین احتشام، بازتاب)
در این دفتر « اعداد » سخن می گویند، « ارقام » بر کرسی داوری می نشینند و« آمارها »میداندار گفتمان هستند، تحلیل ها و تفسیرها بسیار اندک است و داوری نهایی را بر عهده خوانندگان فهیم و فرزانه گذاشته ام. امید که کاستی هایم را چشم پوشند وکژی هایم را به اصلاح کوشند.
اکنون دیگر نه زمان ((تجلیل))، که دوران ((تحلیل)) است.
بخشی از مقدمه کتاب « آیا به از این نمی توان بود؟ » نوشته شفیعی مطهر
------------------------------------
برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید:
telegram.me/amotahar