« مناره نور » و « شراره شعور»!
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(349)
« مناره نور » و « شراره شعور»!

من باز هم زنده ماندم و به « روزی نوتر » و « نوروزی دیگر » رسیدم
و باز« زادروزی تازه » را با « سوزی بی اندازه » دیدم.
اما هنوز نمی دانم « فرارسیدن هر زادروز » و « آمدن هر نوروز»،
مرا یک سال « می فرساید » و یا بر عمرم « می افزاید» !!
سرانجام اگر هر « حبیب » به « محبوب » نرسد،
هر « روز » به « غروب » می رسد!
نفس های ما گام هایی است که « پهندشت حیات » را با شتاب درمی نَوَردَد
و ما را به « گلگشت ممات » رهنمون می گردد.
« زمین در گذر » است و « زمان در گذار ».
باید نهالی « نشاند » و بذری« افشاند» !
باید« مناره ای از نور افراخت » و « شراره ای از شعور افروخت ».
در عرصه انسانیت باید « قصری از صداقت بسازیم »
و « کاخی از کرامت برافرازیم ».
باید« فانوس » فراست را فراراه افسردگان « بیاویزیم »
و « ناقوس » بیداری را بر بام خفتگان « بنوازیم »!
در رویارویی با جُنود « جور» و « جهل » و « جُمود»
باید از هر « سنگی »،«سنگری»ساخت و از هر «پَری»،«سَپَری»!
#شفیعی_مطهر
------------------------------------------
ناقوس :زنگ بزرگ که در کلیسا می آویزند
جُنود: لشکرها، سپاه ها ،جمع جُند
جمود: بسته شدن،یخ بستن آب،خشکی،افسردگی
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar