کاش همه ما یادمان بماند که برای ایمان داشتن، ایمان آوردنی دوباره - چند باره لازم است :
حریت و اسارت!
من در این شهر پرنده را شیفته قفس و آزاده را اسیر عسس دیدم.
نه این، به حریت عشق می ورزد و نه آن، به اسارت!
(شفیعی مطهر)
دنیای واژگونه!
من در این شهر سرب وسراب،دنیا را نه تنها وارونه،که واژگونه دیدم.
در این شهر دروغ و فریب را زرنگی ، و صداقت را سادگی می دانند!
آزادی خواهی را غرب زدگی ، و تن دادن به بردگی را برازندگی می نامند!
تقلید کورکورانه را دینداری ، و تعقل و تفکر را عصیانگری و بی بندوباری می شناسند!
(شفیعی مطهر)
بادکنکی از جنس عشق
من بادکنک را بهترین اسباب بازی و ابزار انسان سازی برای کودکان دیدم؛
زیرا بادکنک به آنان می آموزد که: برای بالارفتن باید بزرگ و سبکبال باشند،
به آنان می آموزد که به هیچ چیز دل نبندند،چون بادکنک با اصابت سر سوزنی در یک لحظه بر باد فنا می رود ،
و به آنان می آموزد که هر چیزی را خیلی دوست دارند، آن قدر به آن نزدیک نشوند و گلویش را نفشارند که راه نفسش را ببندند .
(شفیعی مطهر)
با نیایش بر دروغ می افزاییم یا بر فروغ؟!
من به گاه نماز و نیایش، فرشتگان ملکوت و امشاسپندان لاهوت را می بینم که بر آنند تا نیایشم را بنگرند و پادافرهش را بنگارند؛
ولی من نمی دانم آیه« ایاک نعبد و ایاک نستعین» مرا دروغ می انگارند و برایم عذاب می نگارند ؟ و یا راست می پندارند و به اجابت می رسانند!!
(شفیعی مطهر)
(متن مصاحبه سایت جماران با من)
- آیا به نظر شما می توان ارتباط مستقیمی میان گسترش مدارس چند گانه اعم از شاهد، نمونه دولتی تیزهوشان هیات امنایی و.....و خالی شدن مدارس دولتی از دانش آموزان مستعد،و خشونت در مدارس برقرار کرد؟
مدرسه نه یک جزیره ای گسسته از ساحل جامعه،بلکه قطعه ای پیوسته به متن جامعه است؛بنابراین مطالعه و بررسی مسائل آن را جدای از مسائل مبتلابه جامعه نمی توان مطرح کرد.
خشونت اشکال فراوان و طیف وسیعی را در برمی گیرد. از اشکال ظریف و نافذ آن مانند: اجبار، تهدید، سوءاستفاده، عاجز کردن تا اعمال غیرقانونی جدی مانند حمله، تجاوز و قتل.وقتی هر روز حجم عظیمی از خشونت در سطح جامعه دیده و شنیده می شود، چگونه می توان فضای مدرسه را به دور از واقعیت های جامعه پیرامونی پاک و پیراسته نگاه داشت؟
به قول یکی از روزنامه ها چه شده است که این حجم از خشونت، در خانواده و خیابان و اداره و بیمارستان و مدرسه، رواج یافته و چه روی داده که تا این حد، از تحمل همدیگر ناتوان شدهایم؟
چگونه است که نمیتوانیم با هم حرف بزنیم و تعامل کنیم؟ چهطور ما که خود را منطقیترین مردم جهان میدانیم، نمیتوانیم با هم صحبت و همدیگر را اقناع یا تحمل کنیم و به روی هم اسید میپاشیم؟
چهطور است که در «وین» خوب مذاکره میکنیم؛ اما در تهران و اصفهان و خرمآباد و قزوین و شیراز اسید میپاشیم و چاقو میزنیم و ساطور میچرخانیم؟
چه خوب بود اگر در مدارس به جای آموزاندن بسیاری از مطالب بیخود و ناکارا به بچهها، درسی به نام «مدیریت خشم» تدریس میشد.
چه خوب بود در تلویزیون به جای پخش سریالهای داخلی خشن ـ که اخیراً حتی زنان هفت تیرکش هم به آن اضافه شده است ـ داستانهایی زیبا از زندگی سالم و پاکیزة آدمهای آرام و با طمانینه به تصویر درمیآمد.
چه خوب بود اگر دولت به کمک دو قوه دیگر، به جای برگزاری همایش جهان عاری از خشونت طرحی برای «ایران با خشونت کمتر» میریخت و در این کار، از اندیشه بزرگان علم و ادب و زهد و اخلاق و کلام و اخلاق و کلام و از تجربههای جهانی بهرهها میبرد.
مردم میپرسند ما که میتوانیم برای عاری شدن جهان از خشونت نسخه بپیچیم، چرا فکری به حال خودمان نمیکنیم؟
وقتی در عرصه جامعه انواع تبعیض های ناروا دیده می شود،تقسیم انواع مدارس به شاهد، نمونه دولتی ،تیزهوشان، هیات امنایی و...- گر چه با اهدافی مشروع و منطقی باشد - خود مصداقی از تبعیض طبقاتی جلوه می کند و در این صورت می تواند عاملی برای رشد خشونت محسوب شود.
- نقش و جایگاه مشاوران در مدارس و عملکرد برنامه های پرورشی را در رفع خشونت در مدارس چگونه ارزیابی می کنید؟
مشاور لفظ عامی است که به کلیه افرادی که می توانند در بهسازی رفتار افراد و اجتماع برای پیشگیری از آسیب کمک کنند، اطلاق میشود. بدیهی است علل عمده انگیزه های خشونت در لابه لای رویدادهای زندگی خصوصی و خانوادگی افراد و شهروندان ریشه دارد.یک مشاور روان شناس مجرب می تواند با واکاوی روانی دانش آموزان و حتی معلمان ،علل و عوامل پیدایش انگیزه های خشونت را بازیابد و علاج واقعه را پیش از وقوع تدبیر کند.
ولی متاسفانه بنا به گفته مدیرکل امورتربیتی و مشاوره آموزش و پرورش درباره بکارگیری مددکاران در مدارس برای پیشگیری از خشونت ، استفاده از مددکاران در مدارس با توجه به میزان بودجهای که در اختیار داریم، مقدور نیست.
همان گونه که قبلا گفتم مدرسه، جدا و متفاوت از جامعه نیست.وقتی در جامعه خشونت هست، در مدرسه هم هست، ولی مدرسه محلی است که برای زندگی آینده آماده می شویم و آموزش «انسان اجتماعی شدن» را از طریق احترام به دیگران و پذیرفتن آنان می آموزیم.
اگر مدرسه نتواند چنین آموزش هایی بدهد، در برابر نسل آینده وظیفه خود را انجام نداده است. دشواری های اجتماعی، نابسامانی های اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی از دیگر علل زمینه ساز بروز خشونت در مدرسه است. فقر، بیکاری، بی سوادی پدر و مادر، طلاق و اعتیاد مواردی از نابسامانی های اجتماعی به شمار می روند که بیشتر از همه، مدارس مناطق محروم و شهرک های دور از مرکز را گرفتار می سازد. بنابراین مبارزه با خشونت و حفظ تعادل روانی دانش آموزان به همه مسوولان، مدیران، کارکنان و معلمان مدرسه به همه پدران و مادران و به همه دانش آموزان مربوط می شود و نیاز به آگاهی و تعهد همه دارد. بنابراین با افزایش کمی و کیفی مشاوران روان شناس و تعمیق تجارب و آموزش های لازم می توان از حجم خشونت ها در سطح مدارس و به تبع ،در عرصه جامعه کاست.
- آیا
تعدیل تیروی انسانی ، که از سوی وزیر مطرح شده ،با توجه به تراکم بالای
کلاس های درس و عدم وجود مشاوران متخصص و کافی در مدارس به گسترش خشونت در
مدارس منجر نمی شود؟
همان گونه که عرض شد وجود مشاوران متخصص و کافی قطعا می تواند از حجم خشونت ها بکاهد،ولی برنامه تعدیل نیروی انسانی نیز در جای خود و در زمینه هایی که اجرای آن گزیرناپذیر است، نباید از تعداد اندک مشاوران متخصص بکاهد.
بنده فکر نمی کنم در بخش مشاوره در محلی با تورم نیروی انسانی مشاور روبه رو باشیم. بنابراین اجرای برنامه تعدیل نیروی انسانی قاعدتا نباید و نمی تواند به کاهش تعداد اندک مشاوران بینجامد.
-بحث
عدم مردودی در پایه اول دبیرستان و بالا آمدن دانش آموزان ،بدون صلاجیت
کافی، آیا به وجود تنش میان اولیای مدرسه و دانش آموزان منجر نشده است؟
طرح«عدم مردودی در پایه اول دبیرستان» ،بر فرض مترقی و مفید بودن ،به علت اجرای نامطلوب آن - که از ویژگی های جامعه ماست- متاسفانه می تواند به علل بروز خشونت در برخی موارد بینجامد.وقتی این طرح در پایه اول دبیرستان با شیوه ای نامطلوب اجرا شود،عواقب سوء آن در سال ها و پایه های بالاتر جلوه گر می شود.
من تجربه اجرای این طرح را در پیش از انقلاب و در زمان وزارت وزیر وقت اموزش و پرورش به یاد دارم. در آن دوره دانش آموزان پایه های اول تا چهارم بدون امتحان و بدون مردودی به کلاس بالاتر ارتقا می یافتند.همان زمان هم پس از این که عواقب سوء این طرح جلوه گر شد، بلافاصله طرح را لغو کردند.
-
حادثه اخیر نشان داد همچنان که در مدارس با پدیده کودک آزاری و تنبیه بدنی
دانش آموزان توسط یرخی از اولیای مدرسه رو به رو هستیم، معلم آزاری هم
وجود دارد.این جادثه باعث شد که این معلم آزاری بحثی رسانه ای شود.نظر
شمادر این باره چیست؟
متاسفانه گفتمان « کرامت انسان» در جامعه ما مقوله مغفول و مسئله ای غیرمعمول است. جای خالی این گفتمان، نه تنها در روابط متقابل معلم ودانش آموز ، که در همه عرصه های سیاسی -اجتماعی ما جلوه گر است.
اگر من معلم با این گفتمان آشنا نباشم ،برای شخصیت و کرامت دانش آموز ارزشی قائل نیستم!! اگر درس نخواند، مستحق تنبیه بدنی و تحقیر روانی است!!
و متقابلا دانش آموز هم برای من شخصیتی انسانی و حقوقمدار قائل نیست.عمر مقوله تنبیه بدنی و آزار جسمی و روحی دانش آموزان به درازای عمر تعلیم و تربیت کشور است . بارها و بارها بخشنامه های متعدد، معلمان را از هر گونه تنبیه بدنی و تحقیر روحی و روانی منع کرده است؛ اما بنا به قول«ابل وایزمن» بهترین و مترقی ترین سخن ها و آرمان ها تا به صورت یک فرهنگ درنیاید، ماندگار نمی شود.
-به نظر شما در یک کلاس 40 نفره ،که سطح کلاس ،به دلیل تفکیک دانش آموزان
قوی و ضعیف و خالی شدن مدارس دولتی از دانش آموزان مستعد پایین تر از حد
متوسط است، معلمان چه ابزاری برای کنترل و اداره ی مطلوب کلاس در اختیار
دارند؟
خشونت علیه کودکان در فرهنگ ما ریشه عمیقی دارد. در ادبیات کلاسیک ایران به ویژه در گلستان سعدی بر سودمندی خشونت علیه کودکان بسیار تاکید شده است. سعدی ضرب بی محابا و زجر بی قیاس را از ضرورت های تعلیم و تربیت می داند.
ایرانیان از صد سال پیش آموزش و پرورش مدرن را پذیرفتند و دبستان های جدید به سبک غربی جایگزین مکتبخانه های سنتی شدند، اما محتوای مکتبخانه های سنتی در قالب مدارس جدید به حیات خود ادامه داد. خشونت لفظی و تنبیه بدنی وجه جدایی ناپذیر رفتار معلمان بوده و هست. معلمان این شعر سعدی را فراموش نمی کنند که می گوید:
استاد معلم چو بود بی آزار / خرسک بازند کودکان در بازار.
برخی از معلمان بر چنین زمینه فرهنگی، خشونت علیه کودکان را توجیه و تجویز می کنند. علاوه بر این پندار موهوم، برخی نابسامانی های دیگر نظیر کلاس های شلوغ و پرتعداد و همچنین خالی شدن کلاس های مدارس دولتی از وجود دانش آموزان مستعد و باهوش،نیز عاملی نیرومند در افزایش تمایل به استفاده از انواع تنبیهات بدنی و روحی می شود. در این موارد معلم احساس می کند که برای پیشبرد فرایند آموزش، نزدیک ترین راه تنبیه است. اگر چه در مقررات مدرسه، راه هایی برای تنبیه مشروع و قانونی موجود هست.
- آیا قوانینی در حمایت از معلمان در برابر خشونت های کلامی و بدنی دانش
آموزان وجود دارد؟آیا راهکاری برای برخورد با دانش آموز پیش بینی شده است
؟آیا ما نیازمند وضع قوانین جدید هستیم؟آیا قوانین موجود مثلا اخراح دانش
آموز از مدرسه ضمانت اجرایی دارد؟
ماده ۱۹ کنوانسیون حقوق کودک بیان می کند باید از کودکان در برابر هر نوع آسیب یا آزار بدنی و روانی توسط والدین و افراد دیگر محافظت کرد؛ اما رفتارهای خشن و برخوردهای فیزیکی نسبت به کودکان از سوی تعدادی از والدین و معلمان در ایران، به عنوان ابزاری سودمند برای تعلیم و تربیت به کار می رود و گاهی تبدیل به عادت می شود و به بهانه های مختلف تکرار می شود. تنبیه بدنی به رغم منع قانونی در مدارس ایران همچنان وجود دارد و بهعنوان بخش جداییناپذیر سیستم تربیتی به حیات خشونت بار خود ادامه میدهد.
در قوانین و آیین نامه های آموزشی ایران هم برای تنبیهات مشروع پیش بینی هایی شده است.طبق ماده77 آیین نامه اجرایی مدارس ،اعمال هرگونه تنبیه دیگر از قبیل اهانت، تنبیه بدنی و تعیین تکالیف درسی جهت تنبیه ممنوع است و در اعمال تنبیهات نباید بین دانش آموزان تبعیض و استثنایی قایل شد.
بر اساس ماده ۷۶ دانش آموزان متخلفی که راهنمایی ها و چاره جویی های تربیتی در آن ها مفید و موثر نمی افتد، با رعایت تناسب به یکی از روش های زیر مورد تنبیه قرار می گیرند:
تذکر و اخطار شفاهی به طور خصوصی،
تذکر و اخطار شفاهی در حضور دانش آموزان کلاس مربوط
تغییر کلاس در صورت وجود کلاس های متعدد در یک پایه با اطلاع ولی دانش آموز،
اخطار کتبی و اطلاع به ولی دانش آموز،
اخراج موقت از مدرسه با اطلاع قبلی ولی دانش آموز حداکثر برای مدت سه روز و انتقال به مدرسه دیگر.
این مقررات بسیار عادلانه و مترقی است و تنبیهات آن با کنوانسیون حقوق کودک تعارضی ندارد، اما وجود قانون خوب به تنهایی کفایت نمی کند. در بسیاری از مدارس ایران به ویژه مدارس دولتی هیچ نظارتی بر اجرای این گونه قوانین صورت نمی گیرد.
- چگونه می توان از وقوع خشونت چه از سوی معلمان و چه از سوی دانش آموزان در مدارس جلوگیری کرد؟
در مرحله نخست باید از سوی متولیان فرهنگی - سیاسی کشور ،گفتمان مدارا ، رواداری ، رعایت حرمت و کرامت انسان ها و تحمل عقیده و سلیقه مخالف به عنوان یک فرهنگ اسلامی- انسانی پذیرفته و مولفه های آن در قالب قوانین و ایین نامه های اجرایی،تدوین و ابلاغ شود. بر این اساس مدرسه نیز به عنوان بخشی از جامعه از اندیشه های حاکم بر جامعه تاثر می پذیرد. آن گاه می توان مقررات و آیین نامه های صادره را در بستری مساعد و متناسب به اجرا درآورد.
-
با توجه یه جریحه دار شدن احساسات معلمان در این واقعه ،به نظرتان چه
اقدام عاجل و چه اقدام دراز مدتی باید از سوی متولیان تعلیم و تربیت در
کشور صورت بگیرد؟
در اینجا من پیشنهاد می کنم که برای تحقق هر دو هدف کوتاه مدت و درازمدت در مرحله نخست مسئولان سیاسی کشور پدیده بهادادن به احزاب و تشکل های سیاسی و اتحادیه های صنفی را جدی بگیرند و در راه نهادینه شدن اندیشه «تحزب» بکوشند و در مرحله دوم وزارت آموزش و پرورش تشکل های سیاسی و صنفی فرهنگیان را واقعا - و نه تعارفا - به رسمیت بشناسد.
امروزه در جهان متمدن هزاره سوم و در جوامع پیشرفته سخن و صدای هر شهروند در تریبون احزاب و در قالب تشکل ها شنیده می شود. در جامعه ما هم اگر انسان ها و شهروندان ایرانی به ویژه معلمان حرمت و کرامت دارند، باید بتوانند در بستری آرام و امن در تشکل های صنفی و سیاسی متشکل شوند و بتوانند صدایشان را از رسانه های ازاد به گوش مسئولان برسانند.
-نقش تشکل های صنفی در ترویج مدارا و رفع خشونت چه می تواند باشد؟
تشکل های صنفی و سیاسی معلمان تبلور اراده و آرمان های معلمان و برایند شخصیت و اندیشه های جامعه فرهنگیان هستند. بدیهی است اگر لایه هایی از اقشار جامعه در فرایند فرهنگ سازی نقشی مهم تر و ریشه ای تر از دیگران داشته باشند، فرهنگیان و معلمان شایسته ترین قشر فرهنگ ساز و فرهنگ آفرین جامعه هستند. ترویج اندیشه مدارا،رواداری و افزایش وارتقای آستانه تحمل مسئولان و شهروندان از مهم ترین رسالت ها و مسئولیت های ما معلمان است.
برای مثال تشکل های صنفی و سیاسی معلمان می توانند با تدوین و تنظیم «منشور حقوق متقابل معلم و دانش آموز» و ترویج و تحکیم حقوق طرفین در همه عرصه های اجتماعی گامی بلند در راه نهادینه کردن فرهنگ مترقی مدارا و رواداری بردارند.
طراوت امروز در لطافت فردا
من پایان باران را زیباترین آغاز و ماناترین آواز دیدم؛
بنابراین دانستم که هر پایانی به معنی نابودی نیست؛
زیرا طراوت امروز باران در لطافت فردای سبزه زاران تجلی می یابد.
(شفیعی مطهر)
دل قرص!
من گاهی دیدم " قرص هایی"را که حال آدم را خوب می ﻛﻨﻨﺪ...
ولی هیچ گاه جای "خوب هایی" را نمی گیرند که دل آدم را «ﻗﺮص» می ﻛﻨﻨﺪ ! حالت خوب,دلت قرص.
(شفیعی مطهر)
تغییر
من دو گروه را دیدم که به جامعه آسیب می رسانند :
یکی گروهی که نمی خواهند هیچ چیزی عوض شود!...
و دوم گروهی که فکر می کنند همه چیز باید عوض شود!!
(شفیعی مطهر)
بهترین آدم های زندگی
من بهترین آدم های زندگی را همان هایی دیدم که وقتی کنارشان می نشینی، چایی ات سرد می شود و دلت گرم!
(شفیعی مطهر)