سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۵۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

مشرطیت گامی در راه مشارکت مردم در حکومت 


#شفیعی_مطهر 


 (به بهانه 14 امردادماه سالروز صدور فرمان مشروطیت)


خدا آن ملتی را سروری داد 

که تقدیرش به دست خویش بنوشت                                        

به آن ملت سرو کاری ندارد

که دهقانش برای دیگری کشت

امروز 14 امردادماه و سالروز صدور فرمان مشروطیت است.مشروطیت ظرفی است که ظرفیت مشارکت مردم را در امر حکومت تبلور می بخشد.

بدین بهانه بحث واره ای زیر فرانام «مشارکت مردم »عرضه می شود.

 مشارکت در معنی سنتی آن عبارت است از پیوند دوسویه، سازنده و سودمند میان دو تن یا بیشتر. در تعریفی که سازمان ملل ارائه داده این مفهوم دست می دهد که «دخالت و در گیر شدن مردم در فراگردهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که بر سرنوشت آنان تاثیر می گذارد».

  در این تعریف سه اندیشه مهم نهفته است: 

  در گیر شدن،یاری دادن و مسئولیت . یعنی افراد در این فراگرد به گونه ای فعال درگیر می شوند و چه بسا در این درگیری، به افراد و گروه های همسان در جهت و راستای هدفی که به آن معتقدند کمک و یاری می کنند و این یاری آن ها تؤام با مسئولیت است.

در جامعه ما به اشتباه تلقی می شود که این مفهوم ره آورد فرهنگ و تمدن مغرب زمین و محصول عصر روشنگری و جامعه سرمایه داری و دموکراسی غربی است ؛ در حالی که تاریخ و آموزه های دینی ما بر مشارکت مردم بر سرنوشت خود بارها و بارها تاکید داشته و دارد و صد البته این مفهوم با روح و بطن دین و مذهب ما نه تنها بیگانه نیست ،بلکه سازگار و قرین است. 

  در تاریخ اسلام می خوانیم که امام علی (ع) با و جود آن که از طرف خداوند به امامت رسیده بودند ، ولی به دلیل بیعتی که مردم با او به عنوان «خلیفه » نکرده بودند، بیست و پنج سال خار در چشم و استخوان در گلو ، سکوت کرد و به خاطر احترام به تصمیم مردم در سرنوشتشان تمام این سال ها نه تنها کار شکنی نکرد، بلکه همواره در کنار مردم حتی به خلیفه منتخب مردم نیز به عنوان مشاور کمک می کرد.  هم او بود که به خاطر مردم و بیعت شان بعد از 25 سال بر مسند خلافت نشست .با وجود این که 25 سال بود که از طرف خداوند به امامت رسیده بود . 

  برخی از علمای دین بر این نظرند که معرفی امام برای حکومت جنبه تعیینی دارد نه تحمیلی و معصومان ،حق حکومت از طرف خدا دارند که قابل فسخ نیست ؛در حالی که حق حاکمیت از آن مردم است و این حق قابل فسخ و انتقال به دیگری است.  استاد مطهری می گوید:

  «اگر امام به حق را مردم ، از روی جهالت و عدم تشخیص نمی خواهند ،او به زور نباید و نمی تواند خود را به مردم و به امر خدا تحمیل کند.لزوم بیعت هم همین است»

(حماسه حسینی: مطهری،107)

در کلامی از حضرت علی (ع) می خوانیم که : 

 «رسول خدا مرا متعهد به پیمانی کرده و فرموده بود: پسر ابی طالب ولایت امتم حق توست. اگر به درستی و عافیت تو را ولی خود کردند و با رضایت در باره تو به وحدت نظر رسیدند ، امر ایشان را به عهده بگیر و بپذیر ؛ اما اگر در باره تو به اختلاف افتادند، آن ها را به خواست خود واگذار ؛ زیرا خدا راه گشایش را به روی تو باز خواهد کرد». 

ایشان پس از قبول بیعت مردم بر منبر رفته و خطاب به آن ها فرمود:

  «ای مردم ! این امر ، امر شماست. هیچ کس جز آن که شما او را امیر خود گردانید، حق امارت بر شما را ندارد.» 

   و این چنین شواهدی که بیانگر سازگاری اسلام با مشارکت جویی و مشارکت خواهی مردم است به حدی است که از ذکر موارد در این مقال خودداری می کنیم.

باری مشارکت چه در شکل و مفهوم غربی و چه در مفهوم اسلامی در بردارنده سه عنصر اساسی است:

  ۱-سهیم کردن مردم در قدرت

  ۲-کوشش های سنجیده گروه های اجتماعی برای در دست گرفتن سرنوشت و بهبود اوضاع زندگی 

 ۳-ایجاد فرصت هایی برای گروه های فرودست

(چین سرخ،ادگار اسنو:ص ۱۵۳)

جوامع توده وار و سنتی برای ادامه زیست در جهان متکثر امروز چاره ای جز حرکت به سوی جامعه مدنی و جذب و جلب مشارکت همه مردم در قالب نهادهای مدنی ندارند. وقتی مردم با تشکل در قالب نهادهای مدنی،احزاب و NGOها توانستند اراده خود را تحقق بخشند و صدا و آرمان های خود را به گوش حاکمان برسانند، دیگر نیاز و ضرورتی برای شورش و آشوب و احیانا انقلاب باقی نمی ماند و این روند به بهبود زندگی اجتماعی مردم از نظر آزادی های سیاسی و اجتماعی می شود که این امر نیز به نوبه خود حتی در وضعیت معیشتی مردم نیز تاثیر می گذارد.چرا که افراد آزاد طبیعتا افرادی مشارکت جو هستند و این مشارکت جویی باعث کنترل دولت و حکومت و این کنترل باعث خواهد شد که دولت و حکومت مجری اراده مردم بوده و اراده مردم هیچ گاه بر علیه خودشان و منافعشان نخواهد بود.

اما با وجود اهمیت مشارکت در تمام عرصه های زندگی که منجر به بهبودی وضع زندگانی بشر می شود ، آیا ما مردم مشارکت جویی هستیم؟ 

و اگر نیستیم مشکل از کجاست ؟ 

چرا فرهنگ مشارکت در جامعه ما نهادینه نمی شود؟

مسلماً مشارکت صرفا به حضور در پای صندوق های رای خلاصه نمی شود و با توجه به آمار شرکت کنندگان در این فراگرد نمی توان رای به مشارکت جویی و مشارکت خواهی مردم داد هرچند  که یکی از پارامترهای اساسی در تعیین مشارکت مردم یک جامعه محسوب می شود. 

مشارکت آن گونه که در بالا سخن از آن رفت دارای سه عنصر اساسی است که متاسفانه واقعیت های اجتماعی بیانگر این نکته تلخ است که مردم کشور ما افراد مشارکت جویی نیستند .بدیهی است که مردم باید در همه امور مشارکت کامل،آگاهانه و فعال داشته باشند. عرصه های مشارکت مردم را نمی توان به یک یا چند حوزه محدود کرد .نمی توان گفت که مردم فقط باید در حوزه سیاسی یا اقتصادی یا .... مشارکت داشته باشند. نمی توان در حوزه اختیار و تصمیم گیری از آن ها مشارکت را سلب نمود و انتظار داشت که در حوزه مسئولیت پذیری، مشارکت کرده و هزینه تصمیمات ما را بپردازند.لذا مشارکت باید همه جانبه و فراگیر و کامل باشد.

نخستین و در عین حال مشکل ترین عمل در بحث مشارکت، تحقق مشارکت سیاسی مردم است و برای این که توسعه سیاسی تحقق پیدا کند ،«علاوه بر نهادهای قانونی ایجاد تشکل های شناسنامه دار و مشخص که در حد و اندازه خود و در چارچوب قانون سخن می گویند و هر کدام سخنگوی بخش های مختلف جامعه ما هستند لازم است»

( فصلنامه فرهنگ مشارکت، سرمقاله)

اگر مردم محورند و اگر همه چیز برای مردم است ،باید توسعه سیاسی را به عنوان یک اصل و محور بدانیم. از آنجا که توسعه سیاسی مستلزم توزیع مجدد قدرت و به تبع آن ثروت و معرفت و منزلت است و این امر چون با منافع تثبیت شده گروه ها و جریانات و سرآمدان قدرت در تعارض و تضاد است با دشواری همراه است و به سادگی امکان پذیر نیست و افراد ذی نفوذ و صاحبان قدرت نه تنها از این روند حمایت نمی کنند ، بلکه با تمام قوا در برابر مشارکت جویی نخبگان دیگر مقاومت می کنند .لذا ساده اندیشانه است که ما تصور کنیم که جریان مشارکت جویی و مشارکت خواهی جریانی از بالا به پایین است و صاحبان زور و زر از مشارکت فعال افراد و گروه ها و نخبگان حمایت می کنند.

پس چاره چیست و مردم چگونه می توانند در اموری که در دست عده ای به انحصار در آمده فعالانه مشارکت نمایند؟ .فرآیند مشارکت از جنس اطلاع رسانی نیست که بتوان در مدت کوتاهی و به وسیله یک شیوه نامه مدون آن را از عرصه آرمان به میدان عمل آورد و اجرا نمود. مشارکت قبل از هر چیز یک فرهنگ است و هر پدیده مترقی تا زمانی که به شکل یک فرهنگ در نیامده و لباس فرهنگ نپوشیده ،ماندگار و جاودان نخواهد شد. ابل وایزمن می گوید: 

 «انقلاب ها هرچند اصیل باشند تا به فرهنگ تبدیل نشوند ،ماندگار نخواهند شد». مهم ترین عنصر محوری در مشارکت گریزی یا مشارکت پذیری در امور حکومت، اعتماد است. اعتماد متقابل حکومت و مردم را می توان محور و مدار مشارکت مردم دانست. 

مردم ما از نظر فرهنگی و تاریخی دچار یک مشکل هستند و آن عدم تجربه نظام های مردم سالار است. در فرهنگ رایج ما شهریار، قیم جامعه محسوب شده و هم اوست که می تواند در تمام حوزه های زندگی مردم دخل و تصرف نموده و صاحب نظر باشد و این که او از نظر ایده و تفکر توده مردم استفاده نماید و اجازه مشارکت به آن ها بدهد، حالت مضحکی به خود می گیرد و این امر ناشی از سلطه تاریخی حکومت های خود کامه و شاهنشاهی در طول تاریخ است و حال که مردم در طول دوره ای سی و هفت ساله جسته و گریخته توانسته اند مردم سالاری را تجربه کنند. حافظه تاریخی آن ها اجازه اعتماد به خود و صاحبان حکومتشان را نداده و حتی این عدم اعتماد در بسیاری از دولتمردان ما هم تسری پیدا کرده و موجب شده است تا به واسطه همین عدم اعتماد، فرهنگ مشارکت در مردم ما هنوز درونی نشده و هنوز در سطح جامعه ما نگاه بدبینانه ای به این فرآیند و جود داشته باشد. 

وقتی که فرار از مالیات و قانون شکنی و .... در جامعه ما برخلاف جوامعی مثل سوئد و ....  دیده می شود ،بیانگر این نکته است که در جوامع ما بر خلاف جوامع دموکراتیک اعتماد نسبت به حاکمیت پایین است و مردم شک دارند که این قوانین و هنجارهای شهروندی در جهت منافع آن ها باشد . همچنین وقتی هیچ ابزاری برای نقد سازنده و آرام قدرت در دست نیست و دسترسی مستقیم به مسئولان در جامعه ما به راحتی میسر نیست ،حاکی از عدم اعتماد مسئولان نسبت به توانمندی فکری و شعور اجتماعی عامه مردم است. در حالی که با توجه به مطالب مذکور نمی توان گفت که این مفهوم عاریتی از فزهنگ غرب و یا شرق است ؛ بلکه در بطن اسلام و فرهنگ اسلامی ماست و به صورت  قانون اساسی در آمده است. پس باید عینک بدبینی و بی اعتمادی را نسبت به این پدیده به کناری گذاشت و با زدودن غبار تاریخی از فرهنگ اصیل اسلامی و توجه به قانون اساسی ،در نهادینه کردن مشارکت در تمام عرصه های زندگی به سوی آینده ای روشن گام برداریم و با وارد شدن در خم کوچه اول(مشارکت سیاسی) به یاد داشته باشیم که:

گوسفند از برای چوپان نیست

بلکه چوپان برای خدمت اوست.  

    بی تردید انقلاب مشروطه را می توان گامی بلند در راه نیل به مشارکت فعال و آگاهانه  همه اقشار مردم در اداره امور جامعه است.

   ریشه انقلاب مشروطیت را باید در رفتار ظالمانه پادشاهان قاجار و تعدی و تجاوز شاهزادگان و وابستگان دربار و حکومت حاکمان ولایات و مداخله بی حد و حصر دولت های روس و انگلیس در امور ایران و مخالفت مردم با آن ها دانست.

   کسانی بر مسند امور تکیه زده بودند که به جای رسیدگی به امور مملکت و مشکلات مردم،‌ با بذل و بخشش های بی‌دریغ به فکر استحکام موقعیت خویش بودند.

   با به سلطنت رسیدن مظفرالدین شاه، فساد در دربار و فقر و بی‌عدالتی در جامعه بیداد می‌کرد. در ابتدا کلید حرکت انقلاب مشروطه از اهانت به روحانیان شروع شد. از آن طرف، به دلیل اهانت کارگران بانک روس به قبرستان مسلمانان و اجساد مردگان، مردم به ساختمان در حال احداث بانک روس حمله کردند و آن را ویران ساختند. از سویی جنگ روس و ژاپن باعث شد قیمت قند بالا رود و به این بهانه دولت، دو تن از تجار و از مهم‌ترین بازاریان تهران را به چوب بست. بازار تعطیل شد و مردم و روحانیون جمع شدند و به مسجد آمدند و مساجد به عنوان مهم‌ترین پایگاه‌های انقلابی وارد عمل شدند.

 در نهایت و پس از طی حوادث فراوان، حرکت مردم با ارشادات و رهبری روحانیت آغاز شد و برای رسیدن به خواسته‌های خویش که یکی از آن ها تأسیس عدالتخانه بود،‌ ادامه مسیر دادند و در این راه،‌ تحصن علما و مردم در صحن حرم حضرت عبدالعظیم در ری و سپس مهاجرت به قم باعث عقب ‌نشینی دستگاه استبداد شد. 

   علما در اعتراض به تعلل شاه و صدر اعظم در تاسیس عدالتخانه که از خواسته های علما در مهاجرت اول به شهر ری و تحصن در شاه عبدالعظیم بود، به قم مهاجرت کردند. عده ای از کسبه و اصناف آزادی خواه نیز پناهنده شدن به سفارت انگلستان را برای عملی شدن خواسته های خود انتخاب کردند.

   اهم درخواست های متحصنان عبارت بود از : 

- عزل عین الدوله از صدارت، 

- مجازات قاتلان شهدای وطن، 

- بازگشت دادن علما از قم 

- و عودت دادن تبعید شدگانی چون حاج میرزا حسن رشدیه و دیگران به تهران 

- و مهم تر از همه تاسیس دارالشورای ملی. 

لازم به ذکر است در مهاجرت اول، صحبت از تاسیس عدالتخانه بود و حرفی از دارالشوری به میان نیامده بود ،در حالی که در مرحله دوم صرفا هدف، تاسیس دارالشوری ملی بود.

   با طولانی شدن تحصن در سفارت انگلیس، این کشور رسماً به میانجی گری برخاست و از دولت ایران خواست که به درخواست های مردم پاسخ دهد و شورش را بخواباند.

   مظفرالدین شاه که مدت ها به علت بیماری در کاخ صاحب قرانیه بستری بود و از حقایق بی اطلاع مانده بود، به سرعت در جریان قرار گرفت.

نهضت به شیراز و تبریز و اصفهان نیز بسط یافت و مظفرالدین شاه که از هیجان مردم به وحشت افتاده و احساس خطر کرده بود، خواهی نخواهی در  ۱۴ مرداد ماه ۱۲۸۵ مصادف با ۱۴ جمادی الاخر سال ۱۳۲۴ ه.ق. به صدور فرمان مشروطیت و تأسیس مجلس شورای ملی مرکب از برگزیدگان ملت تن داد. با اعطای مشروطیت تحصن روحانیونی که خاک ایران را ترک کرده بودند با استقبال باشکوهی به پایان رسید. 

    این مبارزه در مرحله بعد منجر به ایجاد نظام مشروطه و تأسیس مجلس شورای ملی گردید و به حکومت استبداد پایان داد.

مجلس یکم در ۱۸ شعبان ۱۳۲۴ ه.ق. با حضور شاه در کاخ گلستان گشایش یافت و در آخرین روزهای زندگی مظفر الدین شاه (۱۴ ذیقعده ۱۳۲۴ ه.ق.) پنجاه و یک اصل قانون اساسی به امضای شاه رسید.

        صدور فرمان مشروطیت و تغییر رژیم سیاسی ایران که طی یک نهضت و انقلاب آرام صورت پذیرفت، شور و هیجان فوق العاده در میان آزادی خواهان و ملّیون و مشروطه طلبان به وجود آورد. پناهندگان سفارت انگلیس از آنجا خارج شدند و روحانیون و علما در میان استقبال پر شور مردم از قم به تهران بازگشتند و دو شبانه روز سراسر تهران غرق در جشن و سرور و شادمانی بود.

     ضمن گرامی داشت سالروز صدور فرمان مشروطیت ، این نخستین گام در تحکیم حاکمیت مردم را به همه مردم فهیم و فرزانه ایران بزرگ تبریک می گویم.

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۲۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(345) 

« فردایی بهتر » برای « دنیایی برتر»!

من امروز را نخستین روز از بقیه عمر خود دیدم؛ 

بنابراین کوشیدم تا برای باروری باورهایم همه تلاش هایم را به کار گیرم. 

«گاهواره زمین در گذر» است و « جویباره زمان در گذار».

ارّابه زمان نه « سَرِ ایستایی» دارد و نه « سیرِ قهقرایی»؛

جوانان را « پیر » می کند و پیران را، « زمینگیر ».

هر « بهاری به پاییز» می انجامد و هر « رُستنی به رستاخیز»!

هنوز از « نشاطِ درود نپرداخته»،« بساطِ بدرود انداخته » است! 

همه « پدیده های جهان » و « آفریده های یزدان » از جمله انسان،

در « پگاهی » می آیند و در « شامگاهی »می روند!

از گذر زمین و گذار زمان « لحظه هایی ماندگار» و « لمحه هایی پایدار» می مانند 

که « پایایی » آن را « باور» و « پویایی » آن را « بارور » کنیم!

لحظه هایی که در آن دانشی « آموزیم» و تجربه ای « اندوزیم»؛ 

دانشی که برای بشریت « فردایی بهتر» و « دنیایی برتر » بسازد!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------------------

ارّابه: گردونه، گاری،تانک،زره پوش

قهقرا: به عقب برگشتن

بساط: فرش، گستردنی

لمحه: نگرش دزدکی، چشم زد ،مدتی اندک، درخش

 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۵ ، ۰۷:۲۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

سهم مسلمانان در تولید جهانی 

 

۲۰درصد جمعیت دنیا مسلمان هستند(بیش از یک میلیارد نفر).ولی تنها ۵ درصد تولیدناخالص ملی دنیا - یعنی کمتر از کشور فرانسه ! را دارند . 

(کیهان-۱۴/۱۲/۸۰)

 

نکته : حضرت محمد (ص) پیامبری بود که در باره مشی زندگی پر برکت ایشان گفته اند : 

"قلیل الموونه و کثیرالمعونه "بود . 

یعنی مصرف و هزینه اش کمتر از همه و تولید و کمکش به دیگران بیش از همه بود .

امام صادق (ع) می فرمایند : "کونوا لَنا زَینا وَ لاتَکونوا عَلَینا شَینا ".

ای مسلمانان ! برای ما مایه زینت و آبرو باشید و مایه ننگ و عار نباشید !

آیا ما مسلمانان جهان برای این پیامبر و امام مایه افتخار و زینت هستیم یا.....؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۱۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(344) 


بهره گیری از« جهان آفرینش » با « توان بینش » 



من « آفتاب » را بسی « جهانتاب »دیدم.

خورشید هر « بامدادِ بِشکوه » از « چکادِ کوه » 

در « تنورِ نور می سوزد » و « اَنهارِ نار می افروزد ».

او « بی دریغ » بر « ستیغ » « می تابد».

نور خورشید سراسر « جود » است و « وجود »؛

اما هر « موجود»ی ،« جود » او را « برنمی تابد»!

خورشید جهانتاب که « نور و نار»ش را از هیچ « تور و تار » دریغ نمی کند، 

تنها بر گیاهی « می تابد » که خود، نور را « دریابد»!

گیاهانی می توانند « زلال نور بنوشند » که خود با « کمال شور بکوشند»! 

تا گیاهان « سر از خاک برنیاورند» و « دل از مغاک برندارند»،

نمی توانند از این « اقیانوس نور »،« فانوس کور »برافروزند.

بنابراین دانستم که همه « جهان هستی » و « آسمان اَلَستی » 

پر از « انوار الهی » و « اسرار آگاهی »است؛

ولی بهره گیری از همه مواهبِ« جهان آفرینش » 

در گروی « توان بینش » است!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------

چکاد: قُلّه کوه،تارک سر،بالای پیشانی

اَنهار: نهرها،جویباران

ستیغ: قُلّه، بلندی سرکوه

جود: بخشش، کرم، رادی، جوانمردی

تور : تیره و تاریک

تار: تیره،تاریک،ظلمانی

مغاک: گودال،غار،گود،سوراخ

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۵ ، ۰۷:۴۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(343)  

 

 « نعل » یا « لعل »!! 

 

من سرآغاز « عمر حقیقی » و « سن تحقیقی » خود را از لحظه ای می دانم 

که خود توانستم « تعلُّق سرشت » و « تحقُّق سرنوشت » خود را در دست بگیرم.

شخصیت انسان،« پدیده ای ساختنی » و « آفریده ای یاختنی » است.

« جوهره هستی » و « گوهره اَلَستی » 

« بخشیده پروردگار » است و « آفریده آفریدگار »؛

اما « شناختن شخصیت » و « ساختن هویت »،رسالت انسان است.

انسانی که « چرایی آفرینش » را بیابد ،

می تواند « چگونگی گزینش »را دریابد!

بنابراین می تواند از این « اَنگاره گِل » ، « عُصاره فضایل » بسازد.

گوهره وجود انسان چونان شمش آهن است 

که از آن می توان هم « نعلی سخیف »ساخت و هم « ساعتی ظریف ». 

آن، « نعلی تاونده » است و این ، « لعلی ارزنده ».

این هنر ماست که « نعل » باشیم یا « لعل »!! 

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------ 

لعل : سنگی قیمتی به رنگ سرخ مانند یاقوت

تعلُّق : آویختن،درآویختن،دلبستگی،علاقه و پیوستگی

سرشت : خوی ،نهاد،طینت،فطرت

یاختن : یازیدن،بیرون کشیدن

اَلَست: روز ازل،روز آفرینش انسان

انگاره : پندار،تصور،فکروخیال،طرحی برای نقاشی

عصاره : شیره، اَفشُره، چکیده هر چیز،فشرده شده

سخیف: سُست،ضعیف،ناقص

تاونده : مقاوم

 گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۵ ، ۰۸:۰۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

نَرِ سرجوخه هرت زاده!

 

قصه های شهر هرت / قصه شصت و چهارم

#شفیعی_مطهر

 

در ایام قدیم،در یکی از پاسگاه ‏های ژاندارمری شهر هرت ،ژاندارمی خدمت‏ می‏ کرد که مشهور بود به « سرجوخه هرت زاده».

این سرجوخه هرت زاده،مانند بسیاری از همگنان و همکاران خودش در آن روزگار،سواد درست حسابی  نداشت، ولی تا بخواهی زبل و کارآمد بود و در سراسر منطقه خدمت او،کسی را یارای نفس‏ کشیدن نبود.

از قضای روزگار،در محدوده خدمت‏ سرجوخه هرت زاده،دزدی زندگی می کرد که به راستی، امان مردم را بریده و خواب سرجوخه هرت زاده را آشفته گردانیده بود.

سرجوخه هرت زاده،با آن کفایت و لیاقتی که‏ داشت،بارها، دزد  را دستگیر کرده،به‏ محکمه فرستاده بود، ولی گردانندگان‏ دستگاه قضایی، هربار به دلایلی و از آن جمله‏ فقدان دلیل برای بزهکاری دزد یاد شده،او را رها کرده بودند، به گونه‏ ای که،گاهی،جناب دزد، زودتر از مأموری که او را مجلوبًا و مغلولًا به‏ مرکز دادگستری برده بود،به محل بازمی‏ گشت، و برای دل سوزانی سرجوخه هرت زاده،مخصوصا چند بار هم،از جلو پاسگاه رد می‏ شد و خودی‏ نشان می‏ داد، یعنی که بعله...

یک روز،سرجوخه هرت زاده،که از دستگیری و اعزام بیهوده دزد سیه کار و آزادی او به ستوه آمده بود،منشی‏ پاسگاه را فراخواند و به او دستور داد که قانون‏ مجازات را بیاورد و محتویات آن را،برای‏ سرجوخه بخواند.

منشی پاسگاه،کتاب قانونی  را که‏ در پاسگاه بود،آورد و از صدر تا ذیل،برای‏ سرجوخه هرت زاده خواند.

ماده 1...ماده 2...ماده 3...الخ...

سرجوخه هرت زاده،که در تمام مدت خوانده‏ شدن متن قانون مجازات خاموش و سراپا گوش‏ بود، همین ‏که منشی پاسگاه آخرین ماده قانون‏ را خواند و کتاب را بست،حیرت زده و آزرده‏ دل،به منشی گفت:

-این ها که همه‏ اش ماده بود،آیا این کتاب، حتی یک«نَر» نداشت؟!!

آن گاه سرجوخه هرت زاده،به منشی گفت:

-ببین در این کتاب،صفحه سفید هست؟

منشی کتاب را گشود و ورق زد و پاسخ داد:

-قربان!در صفحه آخر کتاب،به اندازه‏ نصف صفحه،جای سفید باقی‏ مانده است.

سرجوخه هرت زاده گفت:

-قلم را بردار و این مطالب را که می‏ گویم‏ بنویس و چنین تقریر کرد:

«نَرِ»سرجوخه هرت زاده: هرگاه یک نفر،شش‏ بار به گناه دزدی،از طرف پاسگاه دستگیر و به محکمه فرستاده شود و در تمام دفعات، از تعقیب و مجازات معاف گردد و به محل‏ بیاید و کار خودش را از سر بگیرد،برابر«نَرِ سرجوخه هرت زاده »،محکوم است به اعدام!

پس از اتمام کار منشی،سرجوخه هرت زاده، نخست،زیر نوشته را انگشت زد و مُهر کرد و پس از آن،دستور داد دزد  را دستگیر کنند و به پاسگاه بیاورند.آنگاه او را،در برابر جوخه آتش قرار داد و فرمان اعدام را، درباره ‏اش اجرا کرد.

گویا خبراین ماجرا،به گوش اعلی حضرت هردمبیل حاکم شهر هرت‏ رسانده شد و هردمبیل دستور داد سرجوخه هرت زاده را، به حضورش ببرند.

هنگامی که سرجوخه هرت زاده،به حضور اعلی حضرت‏ رسید، پرخاش ‏کنان از او پرسید: 

چرا چنان‏ کاری کردی؟!

سرجوخه هرت زاده پاسخ داد:
-قربان!من دیدم در سراسر قانون‏ مجازات،هرچه هست،« ماده » است، ولی حتی یک‏ «نر»توی آن همه ماده نیست ، آن‏ وقت‏ فهمیدم که عیب کار از کجا است و چرا دزدی‏ که یک منطقه را،با شرارت‏ هایش جان به سر کرده است،هر بار که دستگیر می‏ شود،بدون‏ آن‏ که آسیبی دیده باشد،آزاد می‏ شود و به محل‏ باز می ‏گردد.
این بود که لازم دیدم درمیان‏ «ماده»های قانون مجازات،یک «نر»هم باشد. این است که خودم آن نر را به قانون اضافه و دزد را طبق قانون،اعدام کردم و منطقه را از شرّ او آسوده گردانیدم!"
***********************

آیا در شهر هرت حق با « سرجوخه هرت زاده»ها نیست؟! 

آیا در این شهر با این « ماده » های بی اثر و با این مجریان بی ثمر می شود با فساد مبارزه کرد؟ 

یا به جای این همه « ماده» ،یک « نر »می خواهد تا بر فاسد بتازد و فساد را براندازد؟!

----------------------

اقتباس از یک قصه قدیمی 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۵۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(342)  

 

« خطِّ خطا » و « فنِّ فنا »!



من همه « دیوارهای فرضی » و « حصارهای ارضی » را که انسان ها کشیده اند 

و شهروندان کشورها را « از هم جدا » و « به هم جفا »می کنند، 

« خط »هایی بر « خطا » و « فن  » هایی برای « فنا » دیدم!  

من هیچ خط « مرزی » را مبتنی بر « خردورزی » ندیدم.

آفرینشگر هستی همه زمین های دنیا را « بی مرز » 

و دریاها را « بی طرز » آفرید.   

و نیز همه انسان ها بر « پایه ارز » پدیدآورد، نه بر « مایه مرز »! 

پس بیاییم « بین انسان ها خط نکشیم » 

و « انسانیت را به خطا نکشانیم»!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------

فن : راه،روش،فریب،حیله

فنا : سپری شدن، نیست گردیدن، نیستی، نابودی، زوال

طرز : هیئت ،صورت، طریقه، قاعده، روش

ارز: بها، قیمت، ارزش، ارج ،حرمت، احترام، عزت ،آبرو،بهره،فایده،ارجمند،ارزنده

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۵ ، ۰۷:۲۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

 اعتماد ! اعتماد ! اعتماد ! 

 

#شفیعی_مطهر


یک حکیم ژاپنی می گوید : اگر مرا بین سه چیز :

 

۱-قوت و غذای مردم

۲-امنیت مردم

۳-اعتماد مردم

مخیر کنند که یکی را برگزینم و دو تا را رد کنم با آن که غذا و امنیت مردم بسیار مهم و حیاتی است ، اما من بی تردید "اعتماد مردم"را برمی گزینم .

زیرا با داشتن اعتماد مردم آن دو مورد و همه چیزهای دیگر به دست می آید.

اعتماد مردم کیمیای کمیابی است که قطره قطره به دست می آید . مبادا که با سهل انگاری سیلاب وار آن را هدر دهیم !!

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۰۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(340) 

 

« سیب » یا « آسیب »؟!

 


من دختر را چونان سیبی سرخ دیدم 

که آن را نه از « نهالی نژند » که از « درختی سربلند» باید چید.

« میوه های ریخته » و « لیوه های بیخته » 

در پای « علف های هرزه » و « گیاهان شرزه »

برای جامعه بشری « حنظلی زهرآگین » اند 

و برای زندگی، « دُملی چرکین »! 

دختری می تواند در خانواده « همسری وفادار » و « مادری فداکار» باشد

که دل را در « هوای هوس » « نیالاید »

و سر را در « سودای کس » « نفرساید ».

از دامن های پاک نه تنها « مرد به معراج »،

که « انسان به عروج » می رود.

 « دختر شایسته » و « بانوی بایسته » دختری است که

چون « سیب گلاب » باشد،نه مایه « آسیب و اضطراب »!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------- 

نژند: افسرده ،پژمرده،فرومانده ،پست،زبون

لیوه : فریبنده، خشک، بی مزه

بیخته :  از غربال گذرانده، نرمه چیزی که از غربال گذشته

شرزه : تند و تیز، زورمند

حنظل :هندوانه ابوجهل،تلخ

عروج : به بلندی رفتن، برآمدن

معراج : نردبان، پلّکان،آن چه به وسیله  آن بتوان بالارفت

--------------------------------------

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۵ ، ۰۶:۰۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(341) 


« خط صواب » و « خطای سراب »!

 

من موفقیت « دادوری رُست » را در « داوری دُرُست » دیدم . 

« داوری درست » را از« تجربه چُست »فراگرفتم 

و « تجربه چُست » را از « داوری نادرست » آموختم.

بنابراین « برایند سود سودا » 

در گروی « فرایند آزمون و خطا »است! 

آن که  در روند « درس آموختن » و « تجربه اندوختن »

از « خطای سراب » « می هراسد»،

قطعا « خط صواب » را « نمی شناسد »!

 « بارگاه قُلّه صواب » از « راه خطای سراب » می گذرد!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------

رُست : سخت ،محکم

چُست : چالاک،چابک،محکم،استوار،تند،فراخ

صواب : راست، درست، حق ،ضدّ خطا، لایق، سزاوار

بارگاه: دربار پادشاهی، خیمه سلطنتی

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۵ ، ۰۸:۱۰
سید علیرضا شفیعی مطهر