سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۲۹ مطلب در شهریور ۱۳۹۹ ثبت شده است

#طنزسیاهنمایی/ 83

اگر مرا نداشتید....

گفت: ملاک دینداری شعار است یا رفتار؟

گفتم: بدیهی است به رفتار!

گفت: حضرت علی(ع) می فرمایند:

«اِنَّ عَمَلَکَ لَیسَ لَکَ بِطُعمَه وَ لکنَّهُ فی عُنُقِکَ اَمانَه» .

"قدرتی که به تو سپرده اند طُعمه‌ای نیست که به چنگ آورده باشی، بلکه امانتی است که به تو داده‌اند".

گفتم: آری،از حکیمانه ترین سخنان ایشان است.

گفت: حالا شینزو آبه نخست وزیر ژاپن روز جمعه ۸ شهریور در سن ۶۶سالگی(سپتامبر ۱۹۵۴) وقتی متوجّه می‌شود که قادر به حفظ مطلوب امانت نخست‌وزیری ژاپن نیست، از این مقام استعفا می‌دهد. وی در توجیه این استعفایش این گونه استدلال می کند:
"بیماری قدیمی‌ام از ماه گذشته عود کرده و بر وضعیت جسمانی‌ام اثر گذاشته است. ضعف جسمانی ممکن است باعث اشتباه در قضاوت و تصمیم‌گیری سیاسی شود.به همین دلیل از نخست‌وزیری کناره‌گیری می‌کنم. بابت کارهایی که نتوانستم به سرانجام برسانم عذرخواهی می‌کنم". 

آموزه های کدام دین و مذهب بهتر از مکتب امام علی(ع) یک انسان را در اوج قدرت سومین کشور اقتصادی دنیا،این گونه مجاب می کند که بدون پنهان کردن بیماریش، در اوج زهد ردای پست و مقام را درآورد و متواضعانه از مردمش به خاطر کاستی ها عذرخواهی کند؟

گفتم: آفرین بر این صداقت و جوانمردی او.

گفت:اکنون شما این کار آبه را مقایسه کنید با عملکرد برخی از پیرمردهایی که ۴۰ سال در جمهوری اسلامی به صورت ناموفّق در قدرت بوده‌اند و مُسن تر از آبه هستند و بعضاً هنوز دارای چندین مسئولیت مهم و خطیر هستند و مثل سریش به قدرت چسبیده‌اند و آن را رها نمی‌سازند! 

حالا عملکرد کدام یک از مسئولان دو کشور به توصیه و توصیف امام علی از قدرت و حکمرانی نزدیک تر است و کدام یک مسلمان‌ترند؟!

گفتم: شاید اینان شیفتۀ خدمت اند!

گفت: شیفتۀ خدمت یا قدرت؟!بعضی از این ها به گونه ای حرف می زنند که گویی می پندارند که اگر مردم اینان را نداشتند، چه می کردند؟!

می گویند در یک روستایی گاوی داشتند که چند خانواده از شیر آن استفاده می کردند و منبع روزیِ آن ها بود. یک روز گاو خواست تا از خُمره ای آب بخورد اما سر گاو درون خُمره گیر کرد. مردم روستا اول خواستند خُمره را بشکنند اما گفتند نزد کدخدا برویم تا شاید راه چاره بهتر ببیند. 

 کدخدا گفت: سر گاو را ببرید! بریدند و گفتند یا شیخ هنوز سر گاو در خُمره مانده! گفت: حالا خُمره رابشکنید! و چنین کردند. 

کدخدا رفت و ناراحت و غمگین در گوشه ای نشست. 

مردم گفتند: ای کدخدا! ناراحت نباشید هم گاو و هم خمره فدای شما. 

گفت: من ناراحتِ گاو یا خمره نیستم! از این ناراحتم که اگر شما من را نداشتید، چگونه امورات زندگی خود را می چرخاندید!
حالا ما نگرانیم اگر این مسئولین دلسوز و خلّاق را نداشتیم چه بلایی سرمان می آمد؟؟؟؟

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۹ ، ۰۷:۰۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

عاشورا؛«شبِ نالیدن» یا «مکتبِ بالیدن»؟!

#شفیعی_مطهر

 عاشورا،«مکتبی برای بالیدن» است ،نه «شبی برای نالیدن»،

کربلا ،«آموزه ای برای مکتب» است ، نه «موزه ای برای مذهب»؛

ذکر آن حماسه،«نگاهی برای نگریستن» است، نه «آهی برای گریستن»؛

و آیین های سوگواری نه «مهادِ جوشش شور»،که «نمادِ انگیزش شعور» است.

 کربلا، سوز عطشی دارد که همۀ «زمین های کویر را سیراب» ، 

و همه «زمان های فقیر را غرقاب» می کند.

در شامگاه عاشورا «فریادِ سرخِ خون» از «نهادِ سپهرِ نیلگون» فوّاره زد 

و از «پنجرۀ سپید مهتاب» و «حنجرۀ زرّین آفتاب» گذشت 

و نه تنها «بارگاه تباه بولهب»،که پشت «سپاهِ سیاه شب»را درهم شکست 

و حقیقت سبز پیروزی «خون بر شمشیر» و «حلقوم بر تیر» را جاودانه کرد. 

در عاشورا «حنجر» بر «خنجر»پیروز شد و «باور» بر «تناور»!

من در کرانۀ خونین فرات تابش سیمین مهتاب را دیدم 

که خواب طلایی ماهیان را نقره باران می کرد 

و می کوشید تا جگر سوختۀ فرات را در اندوه جگرسوختگان عطشناک التیام بخشد.

من سیمای سرخ و فریاد سبز شهیدان نینوا را دیدم 

و شنیدم که آیۀ «اِنّی اَعلَمُ مالا تَعلَمون» را برای عرشیان تفسیر می کرد 

و جانبازی جوانمردان کربلا ، حقیقتِ « فَتَبارکَ اللهُ اَحسَنُ الخالِقین » را برای فرشیان تعبیر می نمود.

من در شامگاهِ عاشورا ،نمایشگاه عظیم کربلا را دیدم که همۀ عظمت عشق،عزّت،دلدادگی،حرّیّت ، حمیّت و آزادگی را بر صفحه صفحۀ صحیفۀ هستی ترسیم می کرد و عطرِ عُصارۀ این خون جوشان را سرمایۀ سرخی هر فلق و زیبایی هر شفق قرار می داد.

  شهیدان گلگون کفن عاشورا، راه سبز صلح و صفا و انسان دوستی را با خون سرخ خویش ترسیم کردند،

 

کانال رسمی گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۹ ، ۰۵:۳۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(ویژه عاشورا)

کُلُّ ارضٍ کَربَلا وَ کُلِّ یَومٍ عاشورا

من در هر «شهر و دیار» و در هر «روز و روزگار»،

« بساطِ ستم و زور» و «انبساطِ فسق و فجور» را دیدم، 

آن روز را «عاشورا »

و آن شهر را «کربلا » یافتم!

«ستم ستیزی» و «زورگریزی»،برای هر انسان باکرامت،

« نمادی از فطرت» است و «فریادی از فضیلت» .

برای هر «ستم کشیدۀ محروم» و هر «جفادیدۀ مظلوم»، 

هر زمینی «کربلا»است و هر روزی،«عاشورا»!       

 

#شفیعی_مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۹ ، ۱۶:۱۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

 انگیزۀ کار 

قصّه های شهر هرت/قصّۀ 98

#شفیعی_مطهر

بسیاری از کسانی که از شهر هرت به دیار فرنگستان می رفتند،در بازگشت پیام هایی از پیشرفت های فرهنگی،سیاسی،اجتماعی و اقتصادی می آوردند. کم کم افکار مترقّی و تحوّل طلبی رشد می کرد و بر سطح مطالبات مردمی می افزود.

این تحوّلات باعث نگرانی کانون قدرت می شد. روزی هردمبیل،«شارل شرلی» کارشناس امنیتی فرنگی را فراخواند و این نگرانی را با او در میان گذاشت.

شرلی در ارائۀ راه حل گفت:

«قربان! جریان تجدُّد و تمدُّن دو جنبه و دو رویکرد دارد. یکی در بُعد نرم افزاری و فکری و فرهنگی و تفکُّر است و دیگری در بُعد سخت افزار یعنی پدیده های لوکس و مصنوعی چون ابزار خانه و وسایل زندگی. بُعد نرم افزاری مدرنیته برای سلطنت اعلی حضرت در شهر هرت خطرناک است و مردم با رشد فکری و آشنایی با حقوق بشر و شهروندی بر حجم مطالباتشان افزوده شده،زیر بار استبداد نمی روند؛ولی استفاده از وسایل برقی و الکترونیکی و دیجیتالی آن هم از نوع جدیدترین و پیشرفته ترینش برای  مردم شهر هرت نه تنها خطری  از آن متوجّه سلطنت نمی شود،که می شود از آن ها ابزاری ساخت برای تحمیق و استحمار توده های مردم! 

ضمناً با برقراری سیستم  اداری و کاغذبازی چنان مردم را سرگرم می کنیم که هر کس کوچک ترین کار اداری،قضایی و... داشته باشد،آن قدر در پیچ و خم های اداری سرگردانش می کنیم که از زندگی سیر شود و دیگر فیلش یاد هندوستان نکند!!»

هردمبیل با شنیدن این توصیفات گل از گلش شکفته می شد؛بنابراین مُصرّانه از شرلی خواست هر چه زودتر این طرح را در شهر هرت پیاده کند.

روزی هردمبیل همراه گارد محافظش و در معیت شرلی در خیابان های شهر قدم می زد. در بین راه یک کارخانۀ شَعربافی دید.وارد آن شد.جوان کارگری را دید که با تلاشی خستگی ناپذیر به شدّت روی دستگاه پارچه بافی خود کار می کرد. او را صدا زد و گفت: چه می کنی؟ 

کارگر گفت: قربان! من هر روز صبح زود سرکار حاضر می شوم و بلافاصله کار خود را شروع می کنم و تولید زیادی دارم و از کارم راضی هستم.

هردمبیل نگاهی به شرلی کرد و نظر او را خواست. شرلی گفت:

اعلی حضرتا! این کارگر که با این سبک قدیمی و سنّتی بدون رئیس کار می کند،اگر در متن تشکیلاتی مدرن قرار گیرد،چه شود!!

کسی که بدون نظارت این همه تولید دارد، به طور مسلّم اگر رئیسی داشته باشد، تولید بیشتری خواهد داشت.

بنابراین هردمبیل دستور داد یکی از درباریان را که تجربه ریاست داشت و به نوشتن گزارش های خوب مشهور بود، به عنوان رئیس این کارخانه برگمارد.

او در اولین اقدام خود برای تحقّق مدیریت سیستماتیک و استقرار کنترل الکترونیکِ کارگر، ساعت ورود و خروج نصب کرد.

این رئیس چندی بعد احساس کرد به همکاری نیاز دارد که گزارش های او را بنویسد و تایپ کند. بدین منظور و همچنین برای بایگانی و پاسخگویی به تلفن ها یکی از خواهرزاده هایش را استخدام کرد.

هردمبیل از گزارش های رئیس کارخانه راضی بود و از او خواست که برای تجزیه و تحلیل نرخ و روند رشد تولیدی که توسّط کارگر صورت می گیرد،از نموداری استفاده کند. تا شاه بتواند این نمودارها را در ارائۀ رهنمودهای ملوکانه به مجمع مدیران صنایع کشور به آنان نشان دهد.

رئیس برای انجام امور یک کامپیوتر و پرینتر لیزری خریداری کرد و برای ادارۀ واحد تکنولوژی اطّلاعات یکی از برادرزاده های خود را نیز استخدام کرد.

 کارگر که زمانی بسیار فعّال بود و در محیط کارش احساس آرامش می کرد، کاغذ بازی های اداری و جلسات متعدّدی که وقت او را می گرفت دوست نداشت.

رئیس به این نتیجه رسید که فردی را به عنوان مدیر داخلی کارخانه به کار گمارد.

این پست را به یکی دیگر از عمّه زاده ها سپرد.

اوّلین کار مدیر داخلی خریداری یک فرش و تعدادی صندلی و مبلمان شیک برای دفتر کارش بود.او همچنین به کامپیوتر و کارمند نیاز داشت که آن ها را از یک شرکت خارجی خرید تا به او در تهیّه و کنترل بودجه و بهینه سازی برنامه ها کمک کند...

محیط کارخانه حالا دیگر از تعداد زیاد کارمندان و رواج کاغذبازی به تدریج به مکانی فاقد شور و نشاط تبدیل شده بود. دیگر هیچ کس نمی خندید و همه غمگین و نگران بودند.

با مطالعۀ گزارش های رسیده رئیس کارخانه متوجّه شد که تولیدات کارگر کمتر از قبل شده است. بنابراین یکی از پسرخاله های با پرستیژش را به عنوان مشاور عالی استخدام کرد و به او ماموریّت داد تا با اجرای یک پروژۀ تحقیقاتی وسیع، امور را بررسی کرده، مشکلات را مشخّص و راه حل ارائه نماید. 

مشاور سه ماه وقت صرف کرد و گزارشی در چند جلد تهیّه نمود و در آخر نتیجه گرفت که مشکلات پیش آمده ناشی از وجود تعداد زیاد کارمند است و باید تعدیل نیرو صورت گیرد. 

رئیس در امر تعدیل نیرو لیست کارکنان و کارمندان را روی میز گذاشت و یک یک  اسامی و وابستگی های همه را مرور کرد.  سرانجام  به این نتیجه رسید که  هیچ یک از بستگان و آقازاده ها را نمی تواند اخراج کند. چون عواقب سیاسی دارد. تنها کسی که اخراجش بی دردسر است،همان کارگر فعّال قدیمی کارخانه است!

بنابراین با اخراج او تنها مشکل کارخانه!!!که  تورّم نیرو بود،بسلامتی حل شد!!زیرا او دیگر انگیزه ای برای کار نداشت.

...و بدین ترتیب شهر هرت همین شهری شد که اکنون می بینید!آسیابی است که شبانه روز خالی می گردد و خودش را می سابد!!

کانال رسمی گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۹ ، ۰۹:۲۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی/82

دکتر یا بقّّال؟!

گفت: با این وضع ایران هرگز روی توسعه را نمی بیند!

گفتم : تو به چه دلیل توسعه را غیرممکن می دانی؟

گفت : به دلیل این که توسعه بویژه توسعه اقتصادی وقتی روی می دهد که در کشور ارزش افزوده تولید شود. تا زمانی که ارزش«زمین و مِلک» در ایران بتواند منبع ثروت قرار گیرد،کسی سراغ« تولید» نمی رود. پس چون ما تولید ارزش افزوده نداریم و سال هاست دولت ها نتوانسته اند، منابع کاذب ثروت چون زمین را از چرخه ثروت اندوزی حذف کنند، بنابراین تا این مهم را حل نکنند،هیچ گاه توسعه اتفاق نخواهد افتاد!

گفتم: یعنی مدیران اقتصادی کشور به اندازۀ تو کارشناسی بلد نیستند؟!

گفت: اگر بلد بودند که وضع اقتصاد این طوری نبود.این ها راه را عوضی رفته اند،مثل آن کسی که وارد دکانی می شود و می گوید: 

آقای دکتر من فکر می کنم عینک لازم دارم، چشمم ضعیف است.

طرف در پاسخش می گوید:بله حتماً، چون اینجا مغازۀ بقّالی است! 

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۹ ، ۰۴:۲۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1500

«بلای نیستی» یا «ولای همزیستی»؟!

«خداوند دَیّان»،«اَفرَند ادیان» را  

نه برای «عادت شر»،که برای «سعادت بشر» فرستاد.

«جوهر هر دین» و «گوهر هر آیین»،

«آبشار رحمت» و «چشمه سار محبّت» است.

ولی چه بسیار «تکاوران کژاندیش» و «جنگ باوران روان پریش»،

از این «ودیعۀ الهی» و «طلیعۀ آگاهی»،

«نماد رعونت» و «نهاد خشونت» ساختند!

خود را برای «عقائد»،«قائد» نامیدند و برای «مقاصد»،«قاصد»!

آن جا که «آیۀ خرد،غایب» شود،«سایۀ بد،نایب» می شود.

آن گاه هر «احمق» خود را «حق» می پندارد 

و از «نای پلید»،«نوای توحید» سرمی دهد .

در این جا هر دو سوی به «دیانت می نازند»، 

ولی به یکدیگر با «اهانت می تازند»!

و با هم «می ستیزند» و از هم «خون می ریزند»!

بدین گونه از این «فرهنگ فقاهت»،«ننگ بلاهت» می سازند 

و از «ولای همزیستی»،«بلای نیستی»!

#شفیعی_مطهر

----------------------------

ولا: محبت، دوستی، قرابت، خویشی، یاری

دَیّان: حاکم، قاضی، قهّار، چیره، پاداش دهنده

اَفرَند: فرّ و شکوه،زیب و زیبایی

رعونت: نادانی، کم عقلی، سستی، یاوه سرایی

قائد: پیشوا ،سردار، جلودار،فرمانده

تکاور: دونده،تیزرفتار

نایب: جانشین، خلیفه

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۹ ، ۰۵:۰۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی/ 81

فداکارتر از مدافعان سلامت!!

گفت: می دانی فداکارترین قشر امروز جامعه کادر درمان هستند؟

گفتم: بله،کاملاً درست است. 

گفت: می دانی فداکارتر از این اینان چه گروهی هستند؟

گفتم: من امروزه از این قشر فداکارتر نمی شناسم.

گفت: از اینان فداکارتر ممیّزهای فیلم ها و کتاب ها هستند!

گفتم: چرا؟با چه دلیل و منطقی؟

گفت: اینان صحنه های مبتذل فیلم ها و مطالب گمراه کنندۀ کتاب ها را  خودشان تماشا می کنند و می خوانند و بعد حذف می کنند تا دیگر مردم با دیدن و خواندن آن ها جهنّمی نشوند!!اینان داغی جهنّم را به جان می خرند تا مردم جهنّمی نشوند! حالا انصاف بده این ها فداکارترند یا کادر درمان؟آنان از جان و دنیای خویش مایه می گذارند و اینان از آخرت خویش!!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۹ ، ۰۴:۳۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد1499

«بازۀ نگاه» یا «اندازۀ رفاه»؟!

«عیار سختی» و «معیار خوشبختی»،

نه «بیشترین داشت ها»،که «بهترین برداشت ها» است.

بنابراین آن چه به «زیستن،شکوفایی» و به «نگریستن،ژرفایی» می بخشد،

«بازۀ نگاه» است ،نه «اندازۀ رفاه»!

بیاییم «دیده ها را از گرایش» و «ایده ها را از آلایش» بشوییم؛

تا «جان اَلَستی» و «جهان هستی»را 

«زلال ببینیم» و راه را با «استدلال برگزینیم»!

#شفیعی_مطهر

-------------------------

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

https://t.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۹ ، ۰۵:۰۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #طنزسیاهنمایی / 80

کتاب یا سیگار؟

  گفت : روزنامه جهان صنعت به نقل از یک اپیدمیولوژیست، آمار رسمی روزانه از سوی وزارت بهداشت را، «مهندسی شده» توصیف کرد. شنیدی مسئولان چه برخورد قاطعی کردند؟

گفتم: با آمارسازان؟

گفت: نه، با روزنامه جهان صنعت! فوراً روزنامه را توقیف کردند!

من یاد یکی افتادم که می گفت : اخیراً کتابی درباره زیان های سیگار خواندم که خیلی در من اثر گذاشت.
به او گفتم: آفرین! پس تصمیم گرفتی ترک کنی؟
گفت: بله، ولی کتاب خواندن را، نه سیگارکشیدن را!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۹ ، ۰۵:۵۱
سید علیرضا شفیعی مطهر