« سبزگُفتن » و « سُرخ شکُفتن »
دوشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۵، ۰۷:۰۱ ق.ظ
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 864)
« سبزگُفتن » و « سُرخ شکُفتن »
من غنچه را دیدم
در حالی که زندگی در نگاه او « لب فروبستن » بود و « رازآلود نشستن » ،
و گل را دیدم که حیات را « سُرخ شکفتن » می پنداشت و « راز دل گفتن »،
گُل بالاخره یکی دو پیراهن بیش از غنچه پاره کرده است!!
بنابراین دانستم که در« چیستی بیان ها » و « همزیستی با انسان ها»
هم « عرصه تعامُل » داریم و هم « صحنه تحمُّل »!
گاه غنچه وار باید « لب فروبست » و « ساکت نشست »
و گاه چون گُل باید « سبزگفت » و « سُرخ شکفت » !
#شفیعی_مطهر
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
۹۵/۱۰/۱۳