دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد461
دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد461
من در این شهر سنگ ها را بسته و سگ ها را گسسته دیدم.آبروی آزادمردان،حراج است و تکاپوی دلسوختگان در معرض تاراج. سگ ها، پاچه می گیرند و پاچه خواران سر در آخور قدرتمداران دارند.
من بارزترین نشانه و برترین بهانه خودکامگان را در این دیدم که پای بر شخصیت فروکوفته انسان ها نهاده و بالا می روند و چون جاه طلبانه بر اریکه اقتدار نشستند و افسر انحصار را بر سر نهادند،نخستین اقدام آنان تخریب نردبانی است که از آن بالا رفته اند!!
من مشکل بزرگ انسان های نقاد و نگارشگران وقاد را در این دیدم که آثار مورد نقد را نمی توانند با دو چشم ببینند؛آنان یا همه چیز را سیاه می بینند یا سپید،در بینش اینان رنگ خاکستری جایی ندارد.
من راه های وصال و رهپویان کمال را بسیار گونه گون دیدم؛اما آن چه سخت و دشوار می نمود، نه تعدد راه ها،که تنوع راهنماها بود. هر راهنما خود را آگاه تر و مسیرش را کوتاه تر می داند. این کیاست رهروان و سیاست رهبران است که چگونه دل ها را بربایند و به سوی هدف ره نمایند.
من
تبری ویرانگر و پرنده ای بی یاور دیدم ؛تبری که عزم بریدن درختی را داشت
که پرنده بر فراز آن آشیانه داشت. تبر ، بنیان درخت را نشانه گرفته بود و
پرنده ، بنیان تبر سخت را. تبر ، سرمستی را می دید و پرنده همه هستی را.
ادامه دارد....