دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد463
دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد463
من انسانیت انسان را نه به نداشتن سم و دم، که به داشتن نیروی تفهیم و تفهم دیدم.
من مردمی را دیدم که که قرن ها غافلانه زیستند و کورکورانه بر فراز گوری گریستند. پس آن گه که پژوهش را فراگرفتند،دریافتند که در آن گور نه سازه ای نهفته و نه جنازه ای خفته.
چه نیکوست که پیش از هر گام و اقدامT نخست پژوهش و کاوش و سپس خیزش و جنبش.
من قدرت سنگ پرتاب شده را رو به کاهش دیدم. هر سنگ را با هر قدرتی که پرتاب کنی،چون نیروی پشت آن کاهش یابد،فرود می آید و بر زمین می افتد؛اما یک گیاه کوچک چون ریشه دواند،خود را به ژرفای خاک رساند ؛ پس آن گه حتی از دل سنگ سر برآرد و راه های رشد را پشت سر گذارد.
من گوشواره را بیش از گوش و پرگوی را بیش از خموش دیدم.مدیرانی سراپای دهان دیدم که مردم را سراپای گوش می خواستند.
من
آزادمردی را دیدم که با نثار خون ،زنجبر اسارت قرون را گسست ،اما گروهی به
انگیزه سوگواری باز زنجیر را بر پیکر خود نواختند. زنجیری که با آن باید
بر پیکر ستمگر فروکوفت و ستمگران را روفت.
ادامه دارد...
شفیعی مطهر