سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

دل دیدنی های شهر سرب و سراب (۲۰)

سه شنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۲، ۰۷:۳۵ ق.ظ
  دل دیدنی های

شهر سرب و سراب (۲۰)

 

من آرش را دیدم با کمانی گران و چشمانی نگران. نگران از این که کمان و پیکان او دیگر نمی توانست مرزها را درنوردد و بوم و بر نیاکان را گسترش دهد . او می دانست که فرزندانش امروز باید با کمان «اندیشه » و پیکان «فرهنگ » ، مرزها را پاس دارند و مرزداران اندیشه و فرهنگ را سپاس گزارند.

 

من سیم خارداری را دیدم که از داشتن خار خسته شده بود. او کم کم به این باور رسیده بود که دوران خار گذشته و اکنون همه فهمیده اند که طبع و ذات بشر نه زبان خار قدرت ، که بیان گل محبت را بهتر می شنود و می فهمد.  تارهای سست عنکبوت ، خارهای سخت طاغوت را فروپوشانده و از کارایی انداخته اند!

 من زنی را دیدم که آبستن درد بود و نوزاد غم در رحم داشت . او با تار تنهایی و پود پاکی ، بلوز آینده را می بافت. سال ها وی بر سر سفره گرسنگی و  سبوی تشنگی، کودکانش را با لقمه های وعده و آرزو سیر می کرد و با سرود لالایی فردای قشنگ ، روزی پاک از رنگ نیرنگ، آنان را می خوابانید. 

 من تاریخ را دیدم در کوچه های برهوت ، اما چه پیر و فرتوت ؛ با کوله باری از عبرت و کارنامه ای پر از خشونت . از او پرسیدم: چه کسانی تو را می سازند و می پردازند؟ گفت:

  آنان که می توانند، می سازندم! و آنان که نمی توانند ، می نگارند و می پردازندم!!

  ادامه دارد....

                                                                   شفیعی مطهر

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۱۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی