#طنزسیاهنمایی. 794 وعدههای تو مرا از پای درآورد!
#طنزسیاهنمایی. 794
وعدههای تو مرا از پای درآورد!
گفت: من از آقای دکتر پزشکیان گلایه دارم.
گفتم: چرا؟
گفت : چرا به وعدههایشان عمل نمیکنند؟
گفتم : تو چقدر عجولی؟ مگر ششماهه به دنیا آمدهای! تو صبر کن.ایشان به موقع به همۀ وعدههای خود عمل میکنند.
گفت : کی؟
گفتم : همین چند روزه.
گفت :همین چند روزه عمر دنیا را میگویی؟
گفتم : همین فردا!
گفت : فردای قیامت؟
گفتم : ای وای از دست تو!
گفت : والّا ما زندگی خودمان را داشتیم.عادت کرده بودیم دولتهای ما برای دیگر کشورها پدرند،برای ما ناپدری! آقای دکترپزشکیان آمدند و ما را بدعادت کردند.یا زود،تند و سریع به وعدههایشان عمل کنند یا بگویند ما هم مثل دولتهای پیشین هستیم! تا ما با خیال راحت مثل 50 درصدی از مردم باشیم که به هیچ نامزدی رای ندادند!!
میگویند پادشاهی در زمستان در حیاط کاخ قدم میزد. نگهبانی را با لباس نازکی دید. به او گفت:
سردت نیست ؟
گفت :عادت دارم.
گفت: میگویم برایت لباس گرم بیاورند.
...و فراموش کرد !!!
صبح جنازۀ نگهبان را دیدند که روی دیوار نوشته بود:
به سرما عادت داشتم، امّا وعدۀ لباس گرمت مرا از پای درآورد!
گفتم : باز هم #سیاهنمایی کردی؟!
شفیعیمطهر
دانلود رایگان کتابها و دیگر آثار این قلم در کانال گزینگویههای مطهر
https://t.me/nedayemotahar