سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

راهکار هردمبیلی برای تامین بودجه!

قصّه‌های شهر هرت . قصۀ 201

شفیعی مطهر

روزی وزیر دربار اعلی‌حضرت هردمبیل به حضور ملوکانه شرفیاب شد و به عرض رسانید :

اعلی‌حضرتا! قربانت گردم ! پول‌های خزانۀ سلطنتی بر اثر برداشت‌های بی‌رویّه و پی در پی شاهزادگان رو به اتمام است. برای تامین هزینه‌های سنگین آینده چه دستوری صادر می‌فرمایید؟

شاه قدری به فکر فرورفت و یعد از مدّتی دستور داد فوراً صدراعظم را به احضار کنند. پس از حضور صدراعظم به او گفت:

فوراً نسبت به تامین هزینه‌های دربار ما و تکمبل موجودی خزانۀ سلطنتی اقدام کن!

صدراعظم زمین ادب را بوسه داد و به عرض رسانید:

قربان خاک پای ملوکانه ! خزانۀ دولت نیز خالی است و اجناس و مایحتاج مردم را به قدری گران کرده‌ایم که بیشتر مردم از راه گدایی و دزدی و زباله‌گردی شکم خود و فرزاندانشان را سیر می‌کنند.

شاه با تشر فریاد زد: ما این حرف‌ها را نمی‌فهمیم و ربطی به ما ندارد. هر چه زودتر تدبیری بیندیشید و بودجۀ دربار را از هر محلّی که می‌توانید تامین کنید!

صدراعظم با لکنت زبان عرض کرد:

قربان! ما تا توانسته‌ایم بر مالیات‌ها و عوارض و قیمت‌ها افزوده‌ایم .کارشناسان اقتصادی بر این باورند که صبر و تحمُّل مردم در آستانۀ انفجار است. حالا درخواست من این است که ذات ملوکانه با رهنمودهای کارگشای خود ما را راهنمایی فرمایند.

شاه فکری کرد و گفت: حالا که شماها همۀ راه های افزایش درآمد را پیموده‌اید،من دستور می‌دهم از این پس هر یک از وزرا و مدیران ارشد کشور ماهیانه یکصد سکّه از حقوق خود را به خزانۀ سلطنتی واریز کنند!

صدراعظم با شگفتی پرسید: اعلی‌حضرتا! جسارتاً به عرض می‌رسانم که حقوق خود وزرا کمتر از صد سکّه است. چطور هر یک صد سکّه به خزانۀ دربار بپردازند؟

شاه گفت: این محاسبات دیگر به من ربطی ندارد. وزرا و مدیران دولتی از طریق حقّ و حساب و زیرمیزی و ....نسبت به افزایش درآمد خود اقدام کنند تا بتوانند سهم دربار را هم بپردازند!

*******************

از آن پس روند رشوه‌خواری و اختلاس و پارتی‌بازی در شهر هرت شتاب گرفت و روز به روز بر دامنۀ فساد و تبعیض و...افزوده شد! تا این که......!!!

یک روز فردی به دکتر مراجعه کرده بود، در حین معاینه یک نفر بازرس از راه می‌رسد و از دکتر می‌خواهد که مدارک نظام پزشکی‌اش را ارائه دهد.
دکتر بازرس را به کناری می‌کشد و پولی دست بازرس می‌گذارد و می‌گوید:

من دکتر واقعی نیستم، شما این پول را بگیر بی خیال شو.
بازرس پول را می‌گیرد از در خارج می‌شود. مریض یقۀ بازرس را می‌گیرد و اعتراض می‌کند،
بازرس می‌گوید: منم بازرس واقعی نیستم و فقط برای اخّاذی آمده بودم؛ ولی توی مریض می‌توانی از دکتر قلابی شکایت کنی.
مریض لبخند تلخی می‌زند و می‌گوید:

اتّفاقاً من هم مریض نیستم، آمده‌ام که چند روز استراحت استعلاجی بگیرم برای مرخّصی محل کارم ،تا چند روزی با خانواده برویم سفر شمال!

دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر

https://t.me/nedayemotahar

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۹/۱۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی