#طنزسیاهنمایی.819 حاکمی با پذیرش اصلاحات،حکومتش را از سقوط نجات داد!
#طنزسیاهنمایی.819
حاکمی با پذیرش اصلاحات،حکومتش را از سقوط نجات داد!
گفت: اگر حاکمان خودکامهای چون محمدرضا پهلوی،معمّر قذّافی،صدّام حسین و بشّار اسد و...زودتر صدای مردم را شنیده بودند،آیا به چنین سرنوشتی دردناک و مفتضحانه دچار میشدند؟
گفتم: قطعاً اگر کمی هُشیارتر بودند و گوشی شنوا و عقلی مدبّر داشتند،این چنین رسوای تاریخ و جهان نمیشدند!
گفت: من امروز میخواهم یک نمونۀ موفّق از حاکمی که موقعشناسانه صدای رسای مردم جامعۀ خود را شنید و خود و نظام خود را از خطر سقوط رهایی بخشید،برای تو بازگویم.
گفتم: بفرما،بگوشم!
گفت: پس از موج بهار عربی در تونس و مصر، در مراکش شاهد بودیم که پادشاه به سرعت دست به اصلاحات اساسی و بدون مجامله و اتلاف وقت زد.
نخست، شورایی انتخاب کرد که به بررسی و اصلاح قانون اساسی بپردازند. انتخابات آزاد برگزار کرد، اسلامگراها در انتخابات پیروز شدند، و سرنوشت کشور از سال ۲۰۱۲ تا به امروز در اختیار آنها قرار گرفت. منتها پادشاه گفت سه مسئولیت او، که در واقع به قول عربها همان سهم شیر بود، برای او بماند:
فرماندهی کلِّ قوا، فرماندهی اطّلاعات و امنیت ، و رهبری دینی به عنوان امیرالمومنین!
محمّدبنعیسی یکی از وزرای پیشین مراکش میگفت:
«دیر وقت شب نهم مارس ۲۰۱۱ در هتلی در پاریس بودم. وقتی سخنان محمّد ششم پادشاه مراکش را شنیدم، از شوق با صدای بلند گریه کردم. نگران کشور و ملّتم بودم. از آینده هراس داشتم. ساعتی گریه کردم. خدا را شکر کردم. کشور و ملّت ما دچار ویرانی و انشقاق و نفرت نمیشود.»
محمّد ششم در واقع ظرف دو هفته به جمعبندی رسیده بود، که با خواست مردم -به ویژه جوانان- موافقت کند و کشور و حکومت را در مسیر اصلاح محاسبه شده و سنجیده قرار دهد.
در مراکش، به محض این که حکومت دید در روز بیست فوریه سال ۲۰۱۱ مردم تظاهرات کرده اند، با تدبیر و درایت و سرعت بر موج تظاهرات نشست و خواستۀ مردم را به رسمیّت شناخت. به تعبیری، در حقیقت انقلاب را با تور اصلاح قانون اساسی شکار کرد!
بدین ترتیب، با حرکتی نرم و زمانشناسانه، موج بهار عربی در مراکش مهار شد. شما هر سال که به مراکش بروید، از حجم سرمایهگذاری و توسعۀ کشور، به شگفتی خواهید آمد. میلیاردها دلار از کشورهای عربی و اسلامی در مراکش صرف ساخت هتل، ساختمانهای مسکونی و شرکتهای صنعتی و کشاورزی و خدماتی و تجاری شده است. بازار مراکش برای جوانان افریقایی که از قاره سیاه میآیند، بازار کار است. در دارالبیضاء دیدم برای آنها بازارچههایی ساختهاند تا در کنار خیابانها دستفروشی نکنند، این یعنی نشانۀ رونق نسبی اقتصادی در کشور.
تمام سخن این بود که محمّد ششم، صدای مردم را به موقع شنید، و پاسخ منطقی و به هنگام داد. انتخابات آزاد برگزار شد، حزب عدالت و توسعه اکثریّت آراء را به دست آورد. دولت و حکومت، و نهادهای نظامی و امنیّتی، در امر انتخابات مصلحتاندیشیهای خود را دخالت ندادند. جامعه آرام گرفت، نتیجۀ انتخابات دستکاری شده نبود، و در نتیجه وجدان عمومی جامعه قانع شد.
اگر بشّار اسد هم همین کار را انجام داده بود بیتردید حکومت سوریه سقوط نمیکرد.
(با استفاده از مقالۀ سیدعطاالله مهاجرانی)
گفتم: ای کاش همۀ حاکمان خودکامۀ جهان از سرنوشتهای متفاوت این پادشاه دوراندیش با دیگر خودکامگان خودخواه متکبّر درس عبرت میگرفتند و خود و نظام حکومتی و جامعه را از فروپاشی و تباهی نجات میدادند!
گفت: متاسّفانه در برابر این خودکامگان هر کس زبان بگشاید و دلسوزانه درد دل نماید،حاکم او را دیوانه مینامد!
میگویند خودروی ﺯﻧﯽ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ، ﺩﺭﺳﺖ ﺟﻠﻮﯼ ﺣﻴﺎﻁ ﻳﮏ ﺗﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﭘﻨﭽﺮ ﺷﺪ ﻭ راننده ناگزیر ﻫﻤﺎن جا ﺑﻪ ﺗﻌﻮﻳﺾ ﻻﺳﺘﻴﮏ پرداخت.
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﺍﻳﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻮﺩ، ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺩﻳﮕﺮﯼ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻣﻬﺮﻩﻫﺎﯼ ﭼﺮﺥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺁنها ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺟﻮﯼ ﺁﺏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺁﺏ ﻣﻬﺮﻩﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺩ .
ﺯﻥ ﺣﻴﺮﺍﻥ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭼﮑﺎﺭ ﮐﻨﺪ . ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﻣﺎﺷﻴﻨﺶ ﺭﺍ ﻫﻤﺎنجا ﺭﻫﺎ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺮﻳﺪ ﻣﻬﺮﻩ ﭼﺮﺥ ﺑﺮﻭﺩ .
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺣﻴﻦ، ﻳﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪﻫﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﻧﺮﺩﻩﻫﺎﯼ ﺣﻴﺎﻁ ﺗﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ میدید،ﺻﺪﺍ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺍﺯ سه ﭼﺮﺥ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﺎﺷﻴﻦ، ﺍﺯ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﻳﮏ ﻣﻬﺮﻩ ﺑﺎﺯﮐﻦ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻻﺳﺘﻴﮏ ﺭﺍ ﺑﺎ سه ﻣﻬﺮﻩ ﺑﺒﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﻭ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﻴﺮﮔﺎﻩ ﺑﺮﺳﯽ .
ﺁﻥ ﺯﻥ ﺍﻭﻝ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﯽ ﺍﻭ ﻋﻤﻞ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻻﺳﺘﻴﮏ ﺯﺍﭘﺎﺱ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ!!!
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻨﺪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺧﻴﻠﯽ ﻓﮑﺮ ﺟﺎﻟﺐ ﻭ ﻫﻮﺷﻤﻨﺪﺍﻧﻪﺍﯼ ﺑﻮﺩ . ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺗﻮ را در ﺗﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍختهاند؟؟؟
دیوانه لبخندی زد گفت:
من دیوانه هستم،ولی احمق که نیستم!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!
شفیعی مطهر