سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

#طنزسیاهنمایی. 821

چاپلوس‌گریزی باید از مسئولان بالا آغاز شود!

گفت: سازمان بازرسی کل کشور طیِّ پیامکی به مردم،هر شهروند را یک ناظر دانسته و از همه خواسته که شکایات مردمی از دستگاه‌های اجرایی و اعلام گزارش‌های فساد اداری را از طریق درگاه https://136.ir و تلفن هوشمند 136 ثبت و پیگیری کنند.

گفتم:این پیام سازمان بازرسی نه کاری زوری،که ابتکاری ضروری است.وقتی همۀ مسئولان و کارکنان کشور خود را در اتاقی شیشه‌ای ببینند و همۀ شهروندان را ناظر کارهای خود بدانند،نه تنها هرگز نمی‌توانند متوسّل به فساد و رشوه خواری و اختلاس شوند،بلکه خود را پاسخگوی همۀ ارباب‌رجوع‌ها می‌دانند.

گفت: کاملاً درست است. از این پس مسئولیت شهروندان فهیم و فکور ایرانی سخت‌تر می‌شود. همه باید خود را ناظری ژرف‌نگر و خبرنگاری شگرف‌نگار بدانند.

گفتم: پیش از این،این توهُّم وجود داشت که گزارشگر یک فساد و معرفی مُفسد مورد تعقیب جزایی قرار می‌گیرد. از این پس ان‌شاءلله بنای این توهُّم فرومی‌ریزد و مردم را برمی‌انگیزد که مسئولانه خود را ولی‌نعمت همۀ مدیران و ناظر امور کشور بدانند.

گفت: من برای انجام یک کار اداری نزد مسئولی رفتم.چون اصلاً تملُّق نگفتم و چاپلوسی نکردم،چند مشکل شبه قانونی در کارم یافت و انجام کارم را منوط به رفع این مشکلات کرد.وقتی بیرون آمدم یکی از همسایگانم را دیدم که دقیقاً همین مشکل مرا داشت و به قول خودش با چند تعارف و چاپلوسی کارش انجام شده بود!

گفتم: تملُّق و چاپلوسی یک فرهنگ است و با بخشنامه و دستور حل نمی‌شود. برای درمان این درد اجتماعی و اخلاقی باید روند فرهنگ‌سازی از بالای کشور آغاز شود.

گفت:روزی به کریم‌خان زند گفتند، فردی می‌خواهد شما را ببیند و مدام گریه می‌کند. کریم‌خان گفت: "وقتی گریه‌هایش تمام شد بیاریدش نزد من".

پس از ساعت‌ها گریه‌کردن شخص ساکت شد و گفت:

قربان من کور مادرزاد بودم به زیارت قبر پدر بزرگوار شما رفتم و شفایم را از او گرفتم .

کریم‌خان دستور داد چشم‌های این فرد را کور کنید! تا برود دوباره شفایش را بگیرد!

اطرافیان به شاه گفتند: قربان این شفا گرفته پدر شماست. ایشان را به پدرتان ببخشید.
وکیل‌الرّعایا گفت: پدر من تا زنده بود در گردنۀ بیدسرخ دزدی می‌کرد، من نمی‌دانم قبرش کجاست و من به زور این شمشیر حکمران شدم. پس از این که من به شاهی رسیدم عدّه‌ای چاپلوس برایش آرامگاه ساختند و آنجا را ابوالوکیل نامیدند. پدر من چگونه می‌تواند شفادهنده باشد؟

تملُّق‌ستیزی و چاپلوس‌گریزی باید از مسئولان بالا آغاز شود.
اگر چاپلوسان میدان پیدا کنند دین و دنیای‌مان را به تباهی می‌کشند!

گفتم: باز #سیاهنمایی کردی؟

شفیعی مطهر

دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر

https://t.me/nedayemotahar

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۱۰/۰۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی