دیدنی های شهر سرب و سراب(فرگرد۴۸)
چهارشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۲، ۰۶:۳۷ ق.ظ

دیدنی های شهر سرب و سراب(فرگرد۴۸)
من بخیلی را دیدم که برای ثروت خود حصار بود و برای وارثان، انباردار.
من زندگی را چون لبخند ژوکوند دیدم که در نگاه نخستین به رویت تبسم می کند ، اما در واقع می گرید.
من «مشکلات » و « موفقیت ها » را دیدم. اولی را بر ماسه های روان نوشتم و دومی را بر مرمرهای دوران نگاشتم.
من اصلاحگر اندیشمندی را دیدم که اصلاح نهال را از ریشه ها ، و اصلاح خصال را از اندیشه ها آغاز می کرد، نه از شاخه های سرگردان و احساسات لرزان.
من شکست های زیادی را دیدم. هر شکستی بیانگر بن بست بودن راهی ، و خود تجربه گرانبهایی بود.
ادامه دارد....
شفیعی مطهر
۹۲/۱۱/۳۰