دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد444
يكشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۰۹ ق.ظ
دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد444

من درد مجسم و مجسمه درد را آن گاه دیدم و احساس کردم که سنگی را که عمری بر سینه می زدم،بر سرم کوبیدند و بر بنیان باورهایم برآشوبیدند.
من نسلی را دیدم که سر بر دیوار می کوبند؛اما بر دیوارسازان برنمی آشوبند.
من هرگاه آرزویی را در دلم احساس کردم،فهمیدم خدا توان رسیدن به آن را در من دیده است.
من در هر شمع ،توان و استعداد روشن کردن هزاران شمع را دیدم، بدون این که از روشنی اش بکاهد. تکثیر نور و افشاندن بذر شعور ، تاریکی های جور و جهل را می زداید و بر رفاه و رستگاری بشر می افزاید .
من چون مرگ را ناگزیر و زندگی را پایان پذیر دیدم ،وقت خود را برای نمردن تلف نکردم ؛ بلکه کوشیدم با خوب مردن ، مرگ را تلف کنم.
ادامه دارد...
شفیعی مطهر
۹۳/۰۲/۲۱