گزینگویههای مطهر(فرگرد 2321)
☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺
زندگی،«رودی رونده» است و «جویی جوینده».
«آب میگذرد» و ما را «خواب میگذارد».
زندگی را یا «تدبیر» میسازد، یا «تقدیر».
اگر ما با «ارادۀ تدبیر نسازیم»،
ناگزیر باید با «قلّادۀ تقدیر بسازیم»!
#شفیعی_مطهر
گزینگویههای مطهر(فرگرد 2321)
☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺
زندگی،«رودی رونده» است و «جویی جوینده».
«آب میگذرد» و ما را «خواب میگذارد».
زندگی را یا «تدبیر» میسازد، یا «تقدیر».
اگر ما با «ارادۀ تدبیر نسازیم»،
ناگزیر باید با «قلّادۀ تقدیر بسازیم»!
#شفیعی_مطهر
#طنزسیاهنمایی. 916
کشف یک ویتامین که هر مشکلی را حل میکند!
گفت: مژده! مژده! خبر خوش!من یک ویتامین تازه کشف کردهام!
گفتم: آفرین بر تو نابغۀ بالغه! حالا بگو ببینیم ویتامین مکشوفۀ تو چیست؟
گفت: من ویتامینی تازه به نام ویتامین «ق» کشف کردهام.
گفتم: خاصیت این ویتامین چیست؟
گفت: برای «قوزک پا» خوب است!یعنی قوزک پا تو را یاری میکند که تا زنده باشی میتوانی نان و آب بدوَد و تو دنبالش بدَوی! و خسته نشوی!
گفتم: خوردن چه غذایی این ویتامین را در آدم تولید میکند؟
گفت: «قاچهخواری»!!
گفتم: «قاچهخواری» یا همان «پاچهخواری»؟
گفت: نه! این غذا چربتر است و بیشتر جواب میدهد!
گفتم: این ویتامین چگونه در گفتار و رفتار آدمها تجلّی مییابد؟
گفت: نماد این ویتامین واژۀ «قُربان» است! یعنی هر کس هر چه گفت باید بگویی «بله قربان»! هیچ وقت نباید از هیچ مسئولی انتقاد کنی! مسئولان هر چه گفتند،تو باید بگویی بله قربان! در غیر این صورت متّهم به #سیاهنمایی میشوی!
گفتم: آیا با این ویتامین میشود حتّی نمایندۀ مجلس شد؟
گفت: بعععله! این هم نمونهاش:
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
چگونه جزو نمایندگان مجلس شد؟
گویند سربازی همین توصیۀ مرا به کار بسته و در پاسخ هر فرماندهی میگفت: بله، قربان!
روزی فرماندهاش به او گفت:
از این پس دیگر نباید در پاسخ هیچ فرماندهی بگویی بله، قربان! فهمیدی؟
سرباز محکم خبردار ایستاد و با صدای بلند گفت: بله، قربان!!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟
#شفیعی_مطهر
گزینگویههای مطهر(فرگرد 2320)
☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺
فیلترکردن «فضای مجازی»، «مُنتهای لجبازی» است
برای کسانی که «میخواهند بفهمند»،اگرچه در «وهماند».
فیلترینگ میکوشد «فروغ فهم» را با «دروغ وهم» خاموش کند.
مردم «بیدارند» و از فریبکاران «بیزارند».
مردم به «بام بلوغ رسیدهاند» و از «دام دروغ رهیدهاند».
«شهروندان باشعور میخندند» بر آنان که «راه نور را میبندند»،
زیرا هرگز «تکّهای ابر» ،هرچند «ستبر»،
نمیتواند «چشمۀ خورشید» و «کرشمۀ امید» را بپوشاند.
«طشتِ رُسوایی از بام» و «پلَشتِ هیولایی از قوام» افتاده است.
بیش از این «خویش را بدنام» و «کیش را استخدام» نکنید!
#شفیعی_مطهر
☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺
کرشمه: اشاره با چشم و ابرو،ناز و غمزه
پلَشت: پلید،آلوده،چرکین،چرکآلود
هیولایی: بدهیکل،تنومند
قوام: استواری و پایداری ،راستی،اعتدال
#طنزسیاهنمایی. 915
نظر مردم چه ارزشی دارد؟!
گفت: آقای میرسلیم زمانی فرمودند: کاری به نظرِ مردم ندارم، ۱۰۰درصد فیلترینگ را تایید میکنم.
گفتم:منظورشان از این جمله چیست؟
گفت: ایشان میخواهند بفرمایند ما زمانی به آرای مردم نیاز داشتیم.بنابراین ناگزیر «رای ملّت» را ،«میزان» میدانستیم. حالا خرمان از پل گذشته،چهکار با رای و نظر مردم داریم؟!
گفتم: یعنی ایشان دیگر نیازی به نظر مردم ندارند؟
گفت:نه! مگر این که باز هم بخواهند در انتخاباتی نامزد شوند. البتّه در مسابقۀ بیرقیب ،باز هم چندان نیازی به آرای مردم ندارند!
یک نفر در فصل زمستان وارد دهی شد و در برف و کولاک دنبال جا و منزلی میگشت. ولی غریب بود و کسی او را نمیشناخت. همینجور که در کوچهها میگشت، دید مردم به یک خانه زیاد رفت و آمد میکنند. از یکی پرسید: «اینجا چه خبره؟»
طرف به او گفت: «در این خانه زنی درد زایمان دارد . با این که سه روز است پیچوتاب میخورد و تقلّا میکند،نمیزاید. ما داریم دنبال یک نفر دعانویس میگردیم. از بخت بد این زن دعانویس هم گیر نمیآوریم» .
مرد تا این حرف را شنید، فرصت را غنیمت شمرد و گفت:
«بابا! کجا میگردید؟ دعانویس را خدا برایتان رسانده، من بلدم، هزار گونه دعا میدانم!»
اهل خانه او را با عزّت و حرمت فراوان وارد کردند و خرش را در طویله بستند و کاه و جو دادند، خودش را هم به اتاق بردند و زیر کرسی گرم و نرم جایش دادند، بعد قلم و کاغذ آوردند تا دعا بنویسد. مرد غریب کاغذ و قلم را گرفت و روی کاغذ چیزی نوشت: بعد گفت:
«این کاغذ را زیر بغل زائو بگذارید تا هر چه زودتر وضع حمل کند».
اتّفاقاً پس از مدّتی زائو زایید و بچّه، صحیح و سالم به دنیا آمد.
دعانویس هم پس از چند روز خوشگذارانی روستا را ترک کرد و رفت.
پس از رفتن او اهالی گفتند ببینیم این دعا چه بود که این قدر زود اثر کرد. رفتند و کاغذ را باز کردند و دیدند روی آن نوشته: «خودم بجا، خرم بجا، میخوای بزا، میخوای نزا»!!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!
#شفیعی_مطهر
به دعانویس ناشی عزت و حرمت زیادی گذاشتند و چند روز میهمان آنها بود تا هوا آفتابی شد و رفت.
گزینگویههای مطهر(فرگرد 2319)
☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺
«بیتردید» با هر «دید»،
«دیوانهترین فرد» با «پژوهشگرانهترین گُفتاوَرد»،
کسی است که در «خویش گُمانههای فرزانگی» ببیند
و در «دگراندیش نشانههای دیوانگی»!
امید که ما«چُنین نباشیم» و از «تلقین فرونپاشیم»!
#شفیعی_مطهر
#طنزسیاهنمایی. 914
کدام تهدید بازنشستگان ،دولت را وادار به تسلیم کرد؟!
گفت: سرانجام یک جورایی افزایش حقوق بازنشستگان اجرایی شد.
گفتم: خدا را شکر! حالا به نظر تو چرا این قدر روند اجرای آن طولانی شد و بالاخره چه عاملی روند طفره و تاخیر را درهم شکست و آن را به اجرا درآورد؟
گفت: هر کسی چیزی میگوید،ولی به نظر من علّت اصلی اجرای سریع آن، این تهدید بازنشستگان بود!
گفتم: تهدید؟! کدام تهدید؟
گفت:میگویند پیام بازنشستگان به دولت این بوده که همۀ ماستها را کیسه کردهاند
و دستها را بالا آورده،تسلیم بازنشستگان شدهاند. آنان تهدید کردهاند:
"یا مثل بچّۀ آدم حقوق ما را افزایش بدهید یا با یک زن جوان بیست ساله ازدواج میکنیم
تا مجبور شوید بعد از مرگ ما ۴۰ سال به او حقوق بدهید"!!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!
#شفیعی_مطهر
گزینگویههای مطهر(فرگرد2318)
☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺
قلمی که «مغز» و سخنوری که «سخن نغز» ندارد،
بهتر که «سکوت را برگزیند» و «مسکوت بنشیند» .
«سبوی تشویش را بریزد» تا «آبروی خویش را نریزد».
#شفیعی_مطهر
☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺
مسکوت: خاموششده
#طنزسیاهنمایی.913
آب پنهان چیست ؟💧
گفت: خطر بحران آب و استمرار خشکسالیها کاملاً جدّی است و باید فرهنگ صرفهچویی در آب را در فردفرد ایرانیان نهادینه کنیم. یعنی از عرصۀ اندیشه و گفتار برآوریم و در قلمروی رفتار تبلور بخشیم.
گفتم:استثنائاً این دفعه داری حرف حسابی میزنی!!
گفت: کی من حرف ناحسابی زدهام؟حالا تو که مدّعی حرف حسابی هستی،رهنمود بده و بفرما ما ایرانیان چطور میتوانیم از تجارب کشورهای موفّق در مدیریّت آب بهره جوییم؟
گفتم: مثلاً در کالیفرنیا که یکی از سرسبزترین و زیباترین ایالتهای امریکاست، دانشمندان از 5 سال پیش خطر خشکسالی را پیشبینی کردند.
همۀ نهادها احساس خطر کردند، به کارواشها و استخرها دستور دادند که از دستگاههای تصفیۀ آب استفاده کنند تا از همان آب مصرفی دوباره استفاده کنند.
شهرداری استاندارد شیرهای دستشوییها و حمّامها را عوض کرد و همۀ ساختمانها موظَّف شدند از شیرآلاتی استفاده کنند که حجم کمتری از آب را از خود بیرون میکنند.
آب آپارتمانها محاسبۀ هزینهاش بر اساس تعداد نفر شد، خانههایی که اتومبیل یا چمن زیاد آب میدهند جریمههای سنگین میشدند.
همۀ دانشگاهها و ادارات دولتی موظّف شدند تا سه سال آینده از چشمهای الکترونیک برای شیر دستشوییهای خود استفاده کنند و حتّی استانداردهای حجم سیفون توالتها هم تغییر کرد.
شرکتهای تحقیقاتی روی شیوۀ جدید آبیاری کشاورزی کار کردند و میزان آب مصرفی کشاورزی 41 درصد کمتر شد. خلاصه همه چیز در جهت صرفهجویی آب بسیج شد.
گفت: خب،حالا آیا مدیریّت آب در کالیفرنیا موفّق شد از بحران آب بکاهد؟
گفتم: بله،امروز گفته میشود خطر کمآبی در کالیفرنیا نسبت به دیگر ایالتها 7 سال عقبتر میافتد.
گفت: حالا ما در ایران چه کنیم تا از شدّت ناترازی در آب بکاهیم؟
گفتم: ما باید ضمن اجرای همۀ تدابیر فوق به موضوع مهمتری هم بیندیشیم؟
گفت: موضوع مهمتر دیگر چیست؟
گفتم: اما اصل ماجرا، شاهکار کالیفرنیاییها روی پدیدهای بود به اسم Embodied water ، یا آبی که به چشم نمیآید،یعنی مدیریت آب پنهان!
گفت: آب پنهان دیگر چه صیغهای است؟
گفتم: ما باید از موضوع مدیریت آب پنهان فرهنگ بسازیم،یعنی باید از همۀ رسانههای نوشتاری و گفتاری و تصویری اهداف فرهنگ صرفهجویی را پی بگیریم.
آیا تو میدانی برای تولید هر برگه A4 تا رسیدن به دست تو،یک لیتر آب مصرف میشود؟
آیا میدانی برای تولید هر کفش چرم زنانه یا مردانه تان 811 لیتر آب مصرف شده؟
آیا میدانی برای تولید یک عدد نان سنگگ که هر روز در خانواده میخوریم 201 لیتر آب صرف شده؟
و آیا میدانی هر شلوار لی که هر یک از ما میپوشیم، برای تولیدش 1000 هزار لیتر آب صرف شده است؟
اینها آب پنهان در زندگی ما هستند.
مصرف آب پنهان ما انسانها، 91 درصد مصرف آبی است که هر روز مصرف میکنیم.
و بخش زیادی از آن مربوط به محصولات خوراکی و پوشش و لوازم زندگی میشوند.
وقتی یک کشور میگوید با خطر خشکسالی روبهروست، معنیاش این است که تاثیرش پشت همۀ این خوراکیها و لباسها و حتّی مانیتور و کتاب و یک لیوان شیر روی میز شماست اگر تمام شود، این محصولات هم کمکم دیگر تولید نمیشوند.
این یک بحران است. باید به آن توجّه کنیم.
دفعۀ بعد که یک کیلو سیبزمینی میخریم، حواسمان باشد در مصرفاش دقّت کنیم، برای تولید آن یک کیلو 111 لیتر آب از آب ایران کم شده است و آن 111 لیتر به سختی جایگزین میشود!
💧ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺗﺸﻨﻪ ﺍﺳﺖ .اگر همۀ ما ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺁﺏ ﮐﻤﺘﺮ ﻣﺼﺮﻑ ﮐﻨﯿﻢ، ﺗﺎ ﺭﻭﺯﯼ 17000000 ﻟﯿﺘﺮ آﺏ ، ﺫﺧﯿﺮﻩ میﺷﻮﺩ.
💧 ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻭ ﮐﻞِّ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﺩﻭﻟﺖ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﻧﺒﺎﺷﯿﻢ،ﺗﺎ ۱۰ﺳﺎﻝ ﺁﺗﯽ ﺍﯾﺮﺍﻥ، ﮐﺎﻣﻼً ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ!
💧ﻃﺒﻖ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﻧﺎﺳﺎ ﺷﺪّﺕ ﺧﺸﮑﺴﺎﻟﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﺣﺪّﯼ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﮐﺸﺎﻭﺭﺯﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﮐﻞ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﻭﺍﺭﺩﮐﻨﻨﺪﻩ ﻣﺤﺾ ﻣﺤﺼﻮﻻﺕ ﺯﺭﺍﻋﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ.
ﺍﮔﺮ ﺗﺪﺍﺑﯿﺮ ﺟﺪّﯼ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻧﺸﻮﺩ بهگفتۀ ﻧﺎﺳﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﮐﺸﻮﺭ ﻧﯿﻤﻪﺧﺸﮏ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮐﺸﻮﺭ ﺧﺸﮏ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ!!
گفت: اگر همۀ این توصیهها را از عرصۀ گفتار و شعار به عرصۀ رفتار و کردار درآوریم،میتوانیم بر بحران آب چیره شویم؟
💧گفتم:حتّی ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﺍﻧﺠﺎﻡ ۲۵ % ﺻﺮﻓﻪﺟﻮﯾﯽ،ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺤﺮﺍﻥ ﻋﺒﻮﺭ میکنیم!
گفت:بنابراین برای صرفهجویی نباید هیچ چیزی را دور بریزیم.
روزی وارد خانه شدم و در یخچال یک کمپوت بازشده دیدم.از پسرم پرسیدم:
چرا کمپوت را بازکردهاید،ولی نخوردهاید؟
پسرم پاسخ داد: کمپوت مانده و ترشیده شده است. من میخواستم داخل سطل زباله بیندازم. ولی مامان گفت :اسراف است! خیلی پول برای خریدنش پرداختیم.داخل یخچال بگذارید. بابا بیاید میخورد!!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟
#شفیعی_مطهر
گزینگویههای مطهر(فرگرد2317)
☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺
حکمت «نوری تابنده» و «شعوری پاینده» است.
زبان را به «ثوابِ ذکر» میآراید و مغز را به «صوابِ فکر».
«رفتار را زینت» میبخشد و «گفتار را لینت».
«دل ها را میرُباید» و «جانها را میپیراید».
اگر انسان «با حکمت بیندیشد» ، «از حکومت نمیپریشد».
اگر انسان با «بالِ حکمت» به «آمالِ حاکمیّت» برسد،
نه «زور میگوید» و نه «راهِ غرور میپوید».
روحِ حکیم چون «باز» به «پرواز» درمیآید
و در «ملکوت اعلا جولان» میدهد و جز در «حضرت احدیّت آشیان» نمیسازد.
#شفیعی_مطهر
☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃 🌸☘️🌺
ثواب: مزد، پاداش، جزا
صواب: راست و درست، حق، لایق، سزاوار، ضدِّ خطا
لینت: نرمی،ضدِّ خشونت
#طنزسیاهنمایی. 912
چیدن پشم قوچها یا کندن پوست برّهها؟!
گفت: چرا دولت هر وقت در هر زمینۀ اقتصادی کم میآورد و با ناترازی روبهرو میشود،فوراً دستش را توی جیب مردم میکند؟
گفتم: چهکند؟ راهی دیگر برای کمبود بودجه ندارد!
گفت: چرا سراغ دیگر بودجهخورهای جور واجور و متعدّد نمیرود؟
گفتم: کدام بودجهخوارها؟
از آن گذشته مبلغ سرمایۀ ایرانیان خارج از کشور در حدود ۱۵ برابر بودجۀ سال ۹۸ کشور است، با آن میتوان ۱۸ برابر آمار بیکاران در کشور، شغل ایجاد کرد.
👈طبق آمار صدا و سیما 35 همت بودجه از دولت دریافت میکند و از مسابقات ورزشی هم حدود 50 همت درآمد دارد و دهها همت دیگر هم از طریق بازرگانی درمیآورد!
🔴امّا زیر ۲۰ درصد مردم صداوسیمای ما تماشا میکنند!
آقای پزشکیان! آیا درست است برای این سازمان نامحبوب این همه بودجه تخصیص داده شده که خیلی از آنها هم شفّاف نیست که کجا خرج میشود؟
🔴بودجۀ این سازمان نسبت به پارسال 12 همت افزایش یافته و دولت هم طرحهایی مثل گرانی بنزین را برای کسری بودجه ارائه کند؟
✅آقای دکتر فرشاد مومنی دربارۀ تاراج یارانهها میگوید:
آیا میدانید صدها هزار میلیارد تومان منابع مالی به دست آمده از قطع یارانههای آب، برق، نان، شیر، کره، دارو و درمان و... که از سفرههای میلیونها کارگر و عموم مردم ایران برداشته میشود چگونه توسّط سازمان هدفمندی یارانهها خرج میشود و به تاراج میرود:
۱- کمک به تولید آثار فاخر صدا و سیما
۲- تقویت فرهنگ دینی در شهرستانها
۳- نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها
۴- صندوق اعتباری هنر
۵- جامعه المصطفی
۶- شبکۀ جهانی ثقلین
۷- شبکۀ جهانی تقلید
۸- کارگروه ملّی زیارت
۹- فرهنگ زبان مساجد خراسان
فرشاد مومنی میگوید: بقیهاش را نمیخوانم که دیگر خیلی بیریخت است!!!
🔻به واقع پولهایی که به این نهادها داده میشود از تن و جان و خون بچه ششسالهای است که با قطع یارانۀ دارو باید داروی ۲۵۰ هزارتومانی را ۲۷ میلیون تومان بخرد و پدرش در مقابل وزارت بهداشت فریاد بزند: ما کارگریم، از قشر ضعیفیم، بچه هامون دارن میمیرن...
میگویند اسعد پاشا ، والی دمشق، به سبب کمبود شدید خزانۀ ولایت نیازمند پول شد. اطرافیانش پیشنهاد کردند که بر بافندگان دمشق مالیات تازهای وضع کند.
اسعد پاشا پرسید :
بهگمان شما این مالیات چه اندازه درآمد خواهد داشت؟
گفتند : پنجاه تا شصت کیسه طلا.
اسعد پاشا گفت : اما اینان مردمانی کم درآمدند، از کجا چنین مبلغی بیاورند؟
گفتند : زیور و جواهر زنانشان را خواهند فروخت، ای مولای ما .
اسعد پاشا گفت : چه میگویید اگر من همان مبلغ را به روشی بهتر به دست آورم ؟
همه خاموش ماندند !
روز بعد، اسعد پاشا پنهانی پیغامی برای مفتی فرستاد و او را شبانه فراخواند. وقتی مفتی آمد، به او گفت:
دانستهایم که از دیرباز در خانهات رفتاری ناشایست داری، شراب مینوشی و برخلاف شریعت عمل میکنی. من در اندیشهام این ماجرا را به استانبول گزارش کنم، اما خواستم نخست تو را آگاه کنم تا حجّتی بر من نباشد!
مُفتی که از شنیدن این سخنان هراسان و درمانده شده بود، به التماس افتاد و پیشنهاد پول داد. نخست هزار سکّۀ زر پیش نهاد، اما اسعد پاشا نپذیرفت. مبلغ را دو برابر کرد، باز هم رد شد. سرانجام بر شش هزار سکّه توافق کردند.
فردای آن روز قاضی را فراخواند و به همان شیوه او را متّهم ساخت که رشوه میگیرد و از مقامش برای منافع شخصی بهره میبرد. قاضی نیز به زاری افتاد و همانند مفتی پول پیشنهاد کرد. وقتی رقم پیشنهادیاش به اندازۀ مبلغ پرداختی مُفتی رسید، او را رها کرد.
پس از آن نوبت محتسب، نقیب، شیخالتُّجار و ثروتمندان بزرگ رسید.
سپس اطرافیانش را گرد آورد، همانها که پیشنهاد داده بودند برای گردآوری پنجاه کیسه طلا مالیات تازهای وضع کند. به آنان گفت :
آیا شنیدهاید که اسعد پاشا در شام مالیات تازهای وضع کرده باشد؟
گفتند : نه، نشنیدهایم.
گفت : با اینحال، من به جای پنجاه کیسهای که شما وعده میدادید، دویست کیسه گرد آوردهام.
همه شگفتزده پرسیدند :
چگونه این کار را کردی، ای مولای ما؟
اسعد پاشا پاسخ داد :
چیدن پشم قوچها بهتر از کندن پوست برّههاست !(امثال و حِکَم،علی اکبر دهخدا)
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟
#شفیعی_مطهر