سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات استاد سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات استاد سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

(شفیعی مطهر)

بایگانی

#طنزسیاهنمایی. 915 نظر مردم چه ارزشی دارد؟!

جمعه, ۱۰ آبان ۱۴۰۴، ۰۳:۱۶ ب.ظ

#طنزسیاهنمایی. 915

نظر مردم چه ارزشی دارد؟!

گفت: آقای میرسلیم زمانی فرمودند: کاری به نظرِ مردم ندارم، ۱۰۰درصد فیلترینگ را تایید می‌کنم.

گفتم:منظورشان از این جمله چیست؟

گفت: ایشان می‌خواهند بفرمایند ما زمانی به آرای مردم نیاز داشتیم.بنابراین ناگزیر «رای ملّت» را ،«میزان» می‌دانستیم. حالا خرمان از پل گذشته،چه‌کار با رای و نظر مردم داریم؟!

گفتم: یعنی ایشان دیگر نیازی به نظر مردم ندارند؟

گفت:نه! مگر این که باز هم بخواهند در انتخاباتی نامزد شوند. البتّه در مسابقۀ بی‌رقیب ،باز هم چندان نیازی به آرای مردم ندارند!

یک نفر در فصل زمستان وارد دهی شد و در برف و کولاک دنبال جا و منزلی می‌گشت. ولی غریب بود و کسی او را نمی‌شناخت. همین‌جور که در کوچه‌‌ها می‌گشت، دید مردم به یک خانه زیاد رفت و آمد می‌کنند. از یکی پرسید: «اینجا چه خبره؟»

طرف به او گفت: «در این خانه زنی درد زایمان دارد . با این که سه روز است پیچ‌وتاب می‌خورد و تقلّا می‌کند،نمی‌زاید. ما داریم دنبال یک نفر دعانویس می‌گردیم. از بخت بد این زن دعانویس هم گیر نمی‌آوریم» .

مرد تا این حرف را شنید، فرصت را غنیمت شمرد و گفت:

«بابا! کجا می‌گردید؟ دعانویس را خدا برایتان رسانده، من بلدم، هزار گونه دعا می‌دانم!»

اهل خانه او را با عزّت و حرمت فراوان وارد کردند و خرش را در طویله بستند و کاه و جو دادند، خودش را هم به اتاق بردند و زیر کرسی گرم و نرم جایش دادند، بعد قلم و کاغذ آوردند تا دعا بنویسد. مرد غریب کاغذ و قلم را گرفت و روی کاغذ چیزی نوشت: بعد گفت:

«این کاغذ را زیر بغل زائو بگذارید تا هر چه زودتر وضع حمل کند».

اتّفاقاً پس از مدّتی زائو زایید و بچّه، صحیح و سالم به دنیا آمد.

دعانویس هم پس از چند روز خوشگذارانی روستا را ترک کرد و رفت.

پس از رفتن او اهالی گفتند ببینیم این دعا چه بود که این قدر زود اثر کرد. رفتند و کاغذ را باز کردند و دیدند روی آن نوشته: «خودم بجا، خرم بجا، می‌خوای بزا، می‌خوای نزا»!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

#شفیعی_مطهر

 

به دعانویس ناشی عزت و حرمت زیادی گذاشتند و چند روز میهمان آنها بود تا هوا آفتابی شد و رفت.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴/۰۸/۱۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی