☘️گزین‌گویه‌های مطهر ☘️.(فرگرد 2226)
«فردهای خالی» چشم براه «فردای خیالی» هستند.
در حالی که هر انسان «سهمی از شادی» و «فهمی از آزادی» دارد.
همیشه مقصد، «پایان راه» و «کران گذرگاه» نیست.
بنابراین باید از هر «گام،کام» گرفت و از هر «جام،فرجام».
شفیعی مطهر
☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸
فرجام: سود،فایده،خوشبختی
دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر
https://t.me/nedayemotahar
#طنزسیاهنمایی. 813
پدیدۀ کشف حجاب چند برابر شده است!
گفت: آش این قدر شور شده که صدای آشپز هم درآمده!
گفتم: کدام آش؟ کدام آشپز؟
گفت: روزنامۀ کیهان در واکنش به قانون عفاف و حجاب نوشت:
با توجّه به وجود قانون دربارۀ ضرورت حجاب و چگونگی برخورد قانونی با متخلّفان، معلوم نیست این لایحه بر اساس چه ضرورتی تهیّه شده و یک سال و چند ماه است که بین مجلس و دولت و قوه قضائیه و شورای نگهبان دست به دست می‌شود.
گفتم: می‌خواهند با وضع این قوانین شداد و غلاظ بلکه جلوی بی‌حجابی را بگیرند!
گفت:مگر در تاریخ جمهوری اسلامی دولت مشوّق بدحجابی و بی‌حجابی بوده است. با وجود همۀ ناآرامی‌ها و سختگیری‌های این چندساله مگر توانسته‌اند از تعداد بی‌حجابان کاسته و بر عداد باحجابان بیفزایند؟
گفتم: آیا منظورت این است که این سختگیری‌ها بر تعداد بی‌حجابان افزوده‌است؟
گفت: من نمی‌گویم. همین کیهان می‌افزاید: ادّعا می‌کردند که برای مقابله با بی‌حجابی است ولی از هنگام تهیّۀ این لایحه تا کنون، قوانین موجود را نادیده گرفته و در نتیجه پدیدۀ پلشت و خانمان‌برانداز کشف حجاب چند برابر شده است.
گفتم: مسئولانی که برای یک تار موی خانم‌ها این قدر حجاب!حجاب! می‌کنند،آیا می‌پندارند کشور و مردم مشکلات دیگری ندارند؟
گفت: من نمی‌دانم! احتمالاً بعضی‌ها ظاهراً لکنت زبان گرفته‌اند که هی حجاب!حجاب! می‌کنند!
می‌گویند دو نفر دکتر دربارۀ بیماران خود با هم گفتگو می‌کردند.
دکتر اولی گفت : امروز یکی از بیمارهایم می‌گفت: پدر پدر پدر پدربزرگ خودش را دیده!!
دکتر دومی گفت : از دو حال خارج نیست ، یا دروغ می‌گوید ، یا سایکوز حاد دارد!
دکتر اولی گفت : نه ،بابا، فقط لکنت زبان دارد !!!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!
شفیعی مطهر
دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر
https://t.me/nedayemotahar
راهکار هردمبیلی برای تامین بودجه!
قصّه‌های شهر هرت . قصۀ 201
شفیعی مطهر
روزی وزیر دربار اعلی‌حضرت هردمبیل به حضور ملوکانه شرفیاب شد و به عرض رسانید :
اعلی‌حضرتا! قربانت گردم ! پول‌های خزانۀ سلطنتی بر اثر برداشت‌های بی‌رویّه و پی در پی شاهزادگان رو به اتمام است. برای تامین هزینه‌های سنگین آینده چه دستوری صادر می‌فرمایید؟
شاه قدری به فکر فرورفت و یعد از مدّتی دستور داد فوراً صدراعظم را به احضار کنند. پس از حضور صدراعظم به او گفت:
فوراً نسبت به تامین هزینه‌های دربار ما و تکمبل موجودی خزانۀ سلطنتی اقدام کن!
صدراعظم زمین ادب را بوسه داد و به عرض رسانید:
قربان خاک پای ملوکانه ! خزانۀ دولت نیز خالی است و اجناس و مایحتاج مردم را به قدری گران کرده‌ایم که بیشتر مردم از راه گدایی و دزدی و زباله‌گردی شکم خود و فرزاندانشان را سیر می‌کنند.
شاه با تشر فریاد زد: ما این حرف‌ها را نمی‌فهمیم و ربطی به ما ندارد. هر چه زودتر تدبیری بیندیشید و بودجۀ دربار را از هر محلّی که می‌توانید تامین کنید!
صدراعظم با لکنت زبان عرض کرد:
قربان! ما تا توانسته‌ایم بر مالیات‌ها و عوارض و قیمت‌ها افزوده‌ایم .کارشناسان اقتصادی بر این باورند که صبر و تحمُّل مردم در آستانۀ انفجار است. حالا درخواست من این است که ذات ملوکانه با رهنمودهای کارگشای خود ما را راهنمایی فرمایند.
شاه فکری کرد و گفت: حالا که شماها همۀ راه های افزایش درآمد را پیموده‌اید،من دستور می‌دهم از این پس هر یک از وزرا و مدیران ارشد کشور ماهیانه یکصد سکّه از حقوق خود را به خزانۀ سلطنتی واریز کنند!
صدراعظم با شگفتی پرسید: اعلی‌حضرتا! جسارتاً به عرض می‌رسانم که حقوق خود وزرا کمتر از صد سکّه است. چطور هر یک صد سکّه به خزانۀ دربار بپردازند؟
شاه گفت: این محاسبات دیگر به من ربطی ندارد. وزرا و مدیران دولتی از طریق حقّ و حساب و زیرمیزی و ....نسبت به افزایش درآمد خود اقدام کنند تا بتوانند سهم دربار را هم بپردازند!
*******************
از آن پس روند رشوه‌خواری و اختلاس و پارتی‌بازی در شهر هرت شتاب گرفت و روز به روز بر دامنۀ فساد و تبعیض و...افزوده شد! تا این که......!!!
یک روز فردی به دکتر مراجعه کرده بود، در حین معاینه یک نفر بازرس از راه می‌رسد و از دکتر می‌خواهد که مدارک نظام پزشکی‌اش را ارائه دهد.
دکتر بازرس را به کناری می‌کشد و پولی دست بازرس می‌گذارد و می‌گوید:
من دکتر واقعی نیستم، شما این پول را بگیر بی خیال شو.
بازرس پول را می‌گیرد از در خارج می‌شود. مریض یقۀ بازرس را می‌گیرد و اعتراض می‌کند،
بازرس می‌گوید: منم بازرس واقعی نیستم و فقط برای اخّاذی آمده بودم؛ ولی توی مریض می‌توانی از دکتر قلابی شکایت کنی.
مریض لبخند تلخی می‌زند و می‌گوید:
اتّفاقاً من هم مریض نیستم، آمده‌ام که چند روز استراحت استعلاجی بگیرم برای مرخّصی محل کارم ،تا چند روزی با خانواده برویم سفر شمال!
دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر
https://t.me/nedayemotahar
هر پگاه نو با یک نگاه نو
گزین‌گویه‌های مطهر (فرگرد 2225)
☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸
«انسان دانا»،«نادان بی‌نوا»را می‌شناسد؛
زیرا روزگاری خود «نادان» و «ناتوان» بوده است.
ولی نادان،«دانای دگراندیش» و «توانای به‌کیش» را نمی‌شناسد،
زیرا هرگز نه «دانا» بوده است و نه «توانا».
شفیعی مطهر
دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر
https://t.me/nedayemotahar
#طنزسیاهنمایی. 812
ریشۀ همۀ ناترازی‌ها کشف شد!!
گفت: آقای رئیس جمهور گفت: واقعیت این است که ما با ناترازی‌های بسیار بدی مواجه هستیم. گاز،آب، برق ، انرژی و محیط زیست در حدی است که ممکن است به بحران تبدیل شود. قرار بود امسال تولید افزایش پیدا کند، نه تنها تولید افزایش پیدا نکرد، بلکه با مشکل نیز مواجه شد.
وی افزود: واقعیت این است که نیروگاه‌های ما کفاف نیاز ما را نمی‌دهند، به اضافه این که برقی که ما در کشور مصرف می‌کنیم دو سه برابر کشورهای دیگر است.
گفتم: گذشته از مشکلات ناشی از ضعف دولت‌ها،مشکل مصرف دو سه برابری مردم ما نسبت به دیگر کشورها مشکل فرهنگی جامعه است.
گفت: آقای پزشکیان در تایید نظر تو می‌گوید: در کشورهای اروپایی و کانادا در جایی لوستر نمی‌بینید. حتّی در هتل‌های لاکچری بروید نمی‌توانید نور زیاد ببینید. نتیجه این است که نیاز ما با توان تولیدمان همخوانی ندارد. وقتی ما دولت را تحویل گرفتیم ذخایر نفت گاز گازوئیل و سوخت ما در نیروگاه‌ها در سال قبل ۳ میلیارد بود، اما امسال یک میلیارد است.
گفتم: آیا ممکن است این رقم کمتر از یک میلیارد شود؟
گفت: بله. بنا به تایید ایشان اگر به ۷۰۰ میلیون متر مکعب برسد. یعنی نمی‌توانیم سوخت را به نیروگاه بدهیم. اگر الان مراقبت نکنیم در زمستان گاز باید قطع شود!
گفتم: خدا را شکر که همه ترازی‌ها منحصر در انرژی و محیط زیست و...است!
گفت: کجایش را دیدی؟!! عمدۀ ناترازی‌ها در بانک‌ها و اقتصاد کشور است !
اقتصاد کشور با پنج ناترازی بانکی، بودجه، ارزی، انرژی و رفاه مواجه است که ریشه‌ای چند ده ساله دارد.
گفتم:ناترازی دیگری نداریم؟! بگو! رودربایستی نکن!
گفت: متاسّفانه دست به هر جا می‌زنیم،ناترازی از پسِ ناترازی می‌بینیم!
هر کجا از «عدالت ترازو» غفلت کرده‌ایم،«آفت ناترازی» روییده است!
گفتم: آیا ناترازی ناگفته‌ای هم داری؟
گفت: فقط یک ناترازی مهم که ریشۀ همۀ ناترازی‌هاست،ناگفته مانده است!
گفتم: کدام ناترازی؟!
گفت: ناترازی مدیریت مدیران!!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!
شفیعی مطهر
دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر
https://t.me/nedayemotahar
گزین‌گویه‌های مطهر.(فرگرد 2224)
☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸
ما آدم‌ها می‌توانیم «عامل شبیه» و «قابل تشبیه» به خدا باشیم؛
آن گاه که «دلی را شاد» و «محفلی را آباد» می‌کنیم.
وقتی که بی توقُّع «مهر می‌ورزیم» به «سپهر می‌ارزیم».
زمانی که در «روز و شب» و حتّی در حال «رنج و تعب»،
در «روشنایی و تاریکی» به همه «نیکی» می‌کنیم،
این نه «داستان ماست»،که «دستان خداست»،
که از «آستان خدا»،ولی از«آستین ما» درمی‌آید!
شفیعی مطهر
☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺
دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر
https://t.me/nedayemotahar
#طنزسیاهنمایی. 811
بهترین گزینه میان همۀ کارهای بهینه!
گفت: مردم ما این همه مشکل اقتصادی و معیشتی و عدم تامین حقوق شهروندی دارند! دولت‌های گوناگون همه با صدها قول و قرار وقتی آرای مردم را می‌گیرند،انگار همه را فراموش می‌کنند!
گفتم: مشکلات مردم یکی و دوتا که نیست!مسئولان هر مشکلی را حل می‌کنند،چند تا مشکل دیگر از کنارش سربرمی‌کشد.بنابراین گاهی مسئولان ناگزیر با نومیدی راه بی‌عملی را پیش می‌گیرند!
گفت: یکی از دوستان تعریف می‌کرد:
عصر یک روز گرم تابستانی چند گونه کارهای گوناگون داشتم. هر چه با خود اندیشیدم که کدام کار را انجام دهم ،به نتیجه‌ای نرسیدم. ناگزیر همه کارها را رها کرده و رفتم زیر کولر خُنک راحت خوابیدم! خیالم راحت شد! چون خواب و استراحت از همۀ گزینه بهتر است!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!
شفیعی مطهر
دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر
https://t.me/nedayemotahar
گزین‌گویه‌های مطهر.(فرگرد 2223)
اگر ایدۀ ما از «فروزۀ زندگی»،درکِ «آموزۀ ارزندگی» باشد،
ما می‌توانیم حتّی از «مداد» هم «استمداد» کنیم.
مداد همیشه «رشته‌هایی را می‌ریسد» و «سرشته‌هایی را می‌نویسد»،
که می‌تواند «سال‌ها بپاید» و بر «ایده‌آل‌ها بیفزاید».
پاک‌کنِ مداد گاه چون «دُرِّ دریا» ،«خطِّ خطا»را می‌زداید
و این حقیقت را می‌نگارد که «صحیحِ نگاه»،«تصحیحِ اشتباه» است.
آن چه در نگاشتن «کلامِ نغزِ نقّاد» مهم است،«دوامِ مغزِ مداد»است،نه چوب آن.
یعنی «درون چوب» مهمّ است،نه «برون مطلوب».
بیاییم با «مدادِ زندگی» و «استعدادِ برازندگی»،
«ایثاری برگزینیم» و «آثاری بیافرینیم»،
که مرگ هم نتواند آن را با «سایشِ شر بفرساید» و از «آسایشِ بشر بزداید»!
شفیعی مطهر
دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر
https://t.me/nedayemotahar
#طنزسیاهنمایی.810
امتحانش مجّانی است!
گفت آقای جلیلی فرموده‌اند: وزیرِ نفتِ وقت، مخالف پالایشگاه سازی بود!
گفتم: لابد همین طور است. ایشان نسنجیده چیزی نمی‌فرمایند!حالا باید تعداد پالایشگاه‌ها و مقدار تولید آن‌ها را در اول و آخر وزارت آن وزیر بررسی کرد،تا صحّت و سُقم فرمایش ایشان معلوم شود. امتحانش مجّانی است!
گفت:آقای زنگنه وزیر وقت گفته‌اند: اگر کسی که تولید بنزین کشور را از ۵۲ میلیون لیتر به ۱۱۰ میلیون لیتر رسانده، مخالف پالایشگاه سازی است، خب لابد آن‌ها درست می‌گویند؟!
گفتم: خب،حالا امتحانش مجاّنی است!
گفت: تو هی می‌گویی امتحانش مجّانی است! اینان اگر به قدرت برسند،همین منابع را از کارایی می‌اندازند!
گفتم: چطوری؟
گفت: با ضعف یا سوء مدیریت!
شخصی سوار اتوبوس بین شهری شد.از کمک‌راننده پرسید:
این چکّش‌های قرمزرنگ که در کنار پنجره‌ها نصب شده، برای چیست؟
طرف پاسخ داد: برای شکستن شیشۀ پنجره‌ها در صورت لزوم.
لحظاتی بعد همۀ سرنشینان،صدای شکستن و فروریختن پنجره‌ای را شنیدند.کمک‌راننده دید او چکّش را برداشته و دارد شیشۀ پنجره را می‌شکند. از او پرسید:
چرا شیشهها را می‌شکنی؟
پاسخ داد: مگر نگفتی این چکُّش برای شکستن شیشه است.من خواستم تست کنم.آخر همه می‌گویند امتحانش مجّانی است!!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!
شفیعی مطهر
شاه‌داماد هردمبیلی!
قصّه‌های شهرهرت،قصّۀ 200
شفیعی مطهر
در شهر هرت والاحضرت شاهزاده هردمبیله دختر اعلی‌حضرت هردمبیل کم‌کم به سن ازدواج می‌رسید و بسیاری از جوانان شهر هرت آرزوی خواستگاری و ازدواج با او را داشتند تا از مزایای رانت درباری کمال سوءاستفاده را ببرند!
روزی اعلی‌حضرت هردمبیل و ملکه ،شاهزاده هردمبیله را فراخواندند و پیشنهاد ازدواج را با او مطرح کردند و نظر او را جویا شدند. پس از ساعتی بحث و گفتگو سرانجام شاهزاده هردمبیله گفت:
با توجّه به این که بسیاری از جوانان شهرهرت آرزوی دامادی اعلی‌حضرت را دارند،من پیشنهادم این است که در یک روز تعیین‌شده همۀ جوانان خواستگار من به صورت صف از برابر من رژه بروند تا من همه را ببینم و بهترین آنان را برگزینم.
اجرای این پیشنهاد چون شکوهی ظاهری داشت و می‌شد آن را به حساب محبوبیّت و مقبولیّت اعلی‌حضرت هردمبیل و نیز زیبایی بی‌مثال شاهزاده گذاشت،پذیرفته شد و اعلی‌حضرت برگزاری آیین آن روز را بر عهدۀ وزیر دربار محوَّل کرد. روز موعود چند هزار نفر از جوانان شهرهرت با لباس‌های فاخر و آرایش‌های گوناگون و استعمال عطریات متنوّع به صورت صفی طولانی از برابر والاحضرت رژه رفتند. والاحضرت شاهزاده هردمبیله نیز با لباس‌هایی بسیار زیبا و آرایش غلیظ بر تختی زرنگار نشسته و ندیمه‌های متعدّد در اطراف تخت و در خدمت او بودند و او با ولع خاصّی تک‌تک جوانان را برانداز می‌کرد. جوانان نیز بادقّت و تیزبینی به گونه‌ای والاحضرت را می‌نگریستند که انگار نمی‌خواهند از او نظر را برگیرند!
در این میان شاهزاده هردمبیله ناگهان جوانی را از میان صف جوانان برگزید و به ندیمه‌ها دستور داد او را به از صف جداکرده،نزد او بیاورند.
با گزینش فرد مورد نظر توسّط شاهزاده،پایان آیین خواستگاری اعلام شد و همۀ مدعوّین محلِّ برگزاری مراسم را ترک کردند.
چند روز پس از آیین خواستگاری قرارشد مجلس جشن باشکوهی با دعوت از سران برخی کشورها و هزاران نفر از شخصیّت‌ها و مسئولان برگزار و مراسم، مستقیم از همۀ فرستنده‌های دیداری و شنیداری پخش شود.
روز جشن پرشکوه و بی‌مانند چند خبرنگار از جمله خبرنگار صداوسیمای شهرهرت وارد تالار عروسی شده و درخواست مصاحبه با عروس و داماد را شدند. پس از موافقت شاهزاده با مصاحبه، خبرنگار صداوسیما علّت این روش خواستگاری را از وی پرسید. والاحضرت هردمبیله پاسخ داد:
من از مردان و جوانان چشم‌چران بسیار متنفّر هستم. من در آن روز همۀ جوانان را به گونه‌ای چشم‌چران یافتم که انگار می‌خواستند با چشمانشان مرا ببلعند! از میان همۀ جوانان فقط از این جوان خواستگار خوشم آمد که فقط یک بار زیرچشمی مرا دید و بعد نگاهش را از من برداشت و به همه جا نگاه کرد،جز من! من از آن لحظه فهمیدم فقط این جوان شایستگی همسری مرا دارد،چون به هیچ دختر و زنی دیگر نمی‌نگرد.
خبرنگاران سپس نزد شاه‌داماد رفتند و علّت نگریستن به همه جا جز شاهزاده را از وی پرسیدند.
در حالی که این مصاحبه مستقیماً از همۀ رسانه‌های شنیداری و دیداری پخش می‌شد، شاه‌داماد صادقانه پاسخ داد:
از شما چه پنهان من بسیار چشم‌چرانم و از تماشای دختران و زنان زیبا بسیار خوشم می‌آید! آن روز در طرف مقابل شاهزاده آن قدر دختران و زنان زیبایی نشسته بودند و من همه را زیباتر و خوشگل‌تر از شاهزاده می‌دانستم،که نتوانستم از آنان نگاهم را برگیرم و به او بنگرم!!
با بیان این جمله والاحضرت شاهزاده شیونی برآورد و از هوش رفت و پخش مستقیم آیین خواستگاری ناگهان قطع شد و مراسم با هیاهوی شدید و شعارهای ضدّ سلطنتی پرشور به پایان رسید!!
