عاشورا، تبلور عزت و کرامت انسان
بخش هفتم
معنای کرامت انسانی در گفتمان قرآن کریم
#شفیعی_مطهر
1- معنای کرامت انسان
امروزه در ادبیات حقوقی و اجتماعی معاصر،کرامت انسانی عبارت است از این که انسان بما هو انسان عزیز و شریف و ارجمند است و نیز در تدوین حقوق بشر آنچه مبنای اصلی قرار گرفته است، ملاحظه انسان از آن حیث که انسان است می باشد،نه معیارهایی چون رنگ، نژاد، زبان، جغرافیا، طبقه اجتماعی، اعقتاد دینی و... که این امور، هیچ کدام ذاتی انسان ها نیستند و به تعبیر استاد مطهری:
«این اعلامیه، نمی گوید مؤمنان برابرند یا هم وطنان برابرند،می گوید انسان ها برابرند». (مطهری، 1379، ج 3، ص 227)
تدوین
کنندگان اعلامیه جهانی حقوق بشر در به کار بردن اصطلاح حیثیت ذاتی،
(inherent dignity) بیش از هر کسی از اندیشه های امانوئل کانت (immanuel
kant) فیلسوف نامدار آلمانی تأثیر پذیرفته اند. کانت با تأکید بر ارزش ذاتی
انسان براین باور است که انسان یگانه موجود دارای شخصیت است و به عنوان
فاعل یک فعل اخلاقی ـ عملی بالاتر از هر ارزش قرار دارد. انسانیت انسان به
لحاظ حقوقی متعلق احترامی است که می تواند آن را از دیگران مطالبه نماید و
به لحاظ اخلاقی نیزانسان هیچ گاه نباید چنین ارج و حرمتی را از دست بدهد.
انسان به عنوان شخص، تکالیفی نسبت به خود دارد که عقل وی برایش وضع می کند؛
لذا جنبه کوچکی از او حیوان نباید شکوه و عظمت بخش خودآگاه او را به عنوان
انسان فاسد کند. (نوبهار، 1384، ص 615)
کرامت انسان،(human dignity)
در اعلامیه حقوق بشر براصل حقوق طبیعی بشر مبتنی است؛ یعنی بشر از آن جهت
که بشراست و صرفاً به اعتبار انسان بودنش حقوقی دارد و هیچ امر خارجی و
عارضی نباید مانع از برخورداری وی از این حقوق باشد و عزت و رأفت و کرامت
وی باید حفظ گردد.
اگر چه اصطلاح کرامت ذاتی در قرآن به صراحت نیامده
است،اما انطباق کرامت انسان (human dignity) و یا حیثیت و کرامت ذاتی
(inherent digmity) بر کرامت انسان در قرآن جای تأمل و بررسی دارد. اگرچه
آیات متعددی در قرآن کریم بیان شده اند که بر کرامت انسان، دلالت دارند و
مشهورترین آن آیه 70 سوره اسراء است:
«و لقد کرمنا بنی ءادم و حملنهم فی البر و البحر و رزقنهم من الطیبت و فضلنهم علی کثیرٍ ممن خلقنا تفضیلاً». (اسراء، 70)
تردیدی نیست که دراین آیه شریفه مراد از بنی آدم، جمیع نوع بشرمقصود است. (ابن عاشور، 1384ق،ج14، ص131)
عدم به کارگیری از واژه انسان و بشر و به کار بردن واژه بنی آدم می تواند
اشاره به داستان خلقت حضرت آدم (ع) و سجده فرشتگان و تعلیم اسماء و ...
داشته باشد که این خصوصیت میان همه انسان ها مشترک است و خاص موحدان و
مسلمانان نیست.
علاوه براین به اعتقاد مفسرالمیزان، آیه مورد بحث در
مقام امتنان،همراه با نوعی عتاب و سرزنش نسبت به نافرمانی بشر از خداوند
است که این ویژگی،ایجاب می کند که مقصود آیه شریفه اعم از موحدان و مشرکان و
کافران باشد؛ چه اگر مقصود تنها انسان های شایسته و مطیع بود، معنای
امتنان و عتاب درست نبود. (طباطبایی، 1363، ج 13، ص 214)
اغلب
مفسران با تأکید بر آیه کریمه «ولقد کرمنا بنی ادم»، انسان را دارای کرامت
تکوینی و ذاتی می شمرند و این کرامت، ذاتی و خدادادی است؛ولی با توجه به
آیات متعدد نکوهشگر انسان در قرآن و نیز آیات متعددی که بر قتل محاربان و
بی ارزشی کافران دلالت دارد،سؤال این است که آیا این کرامت ذاتی و خدادادی
زایل شدنی و زوال پذیر است؟ به مقتضای آیه کریمه باید باورداشت که تا زمانی
که عنوان انسان و بنی آدم بر شخص صادق باشد، باید وی را دارای کرامت
بدانیم و زایل شدن این وصف از وی علت می خواهد. برخی آیات قرآن مجید به
نکوهش انسان پرداخته و نیز آیاتی که بر گونه تمثیل،آدمیانی را که اندیشه و
بصیرت و شنوایی ندارند،
به چهارپایان بلکه گمراه تر از آنان به شمار می آورد؛ (اعراف، 179) که به
نظر می رسد،چنین آیاتی بیشتر ناظر به رفتار و اعمال کافران و ملحدان باشد
که با کار خود کرامتی که در وجودشان و فطرتشان نهاده شده بود، به فعلیت
نرسانده اند و از این کرامت بهره برداری نکرده اند. البته این افراد برحسب
اقوال و افعال و مواضعی که دارند، در دین حکم متناسب با خودشان را دارند.
پس انسان بما هو انسان،در قرآن و دین صاحب کرامت است مگر این که خودش به
گونه ای با ارتکاب خیانت و جنایت بر خود یا دیگران این حییت را از خود سلب
نماید؛زیرا ارتکاب جنایت با خیانت بر هرانسانی ناقض اصل حیثیت و کرامت ذاتی
اوست و اگر زمانی کسی حیثیت دیگران را محترم نشمرد، در واقع حیثیت ذاتی
خویش را ارج ننهاده و آن را از خود سلب کرده است.
ادامه دارد...