سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۵۶ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب (71)


 «تحویل سال» یا« تحول در حال»؟!



 من چه بسیار «تحویل سال» را دیدم ، اما« تحول در حال» را ندیدم.
 باز هم زنده ماندم و نوروزی دیگر را دیدم ، زادروزم را.
 هنوز نمی دانم با فرارسیدن هر نوروز تازه ،مدت عمرم یک سال «افزایش» می یابد، یا «کاهش»؟! 

اما این را فهمیدم که این «گذشت زمان» داست که ما را تلف می کند،نه ما زمان را!!


(#شفیعی_مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۴ ، ۰۵:۳۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب (70)


مرگ،برگی از نهال زندگی!

من مرگ را دیدم که پیامی نداشت جز مژده دیدار« دلدار» و وصال« یار» ،
 آن را کعبه« آمال» یافتم و پایان «اعمال» ،
مرگ نه پایان « راه ، که آغاز «پگاه» است؛« پگاهی پاک» با «نگاهی بر افلاک».
مرگ گامی به سوی «کمال ارزندگی» است و برگی از« نهال زندگی». 


(#شفیعی_مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۱۵:۱۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب (69)


واژه «مساوات» در قاموس شهر« مات و ممات»!

 

من این شهر را چونان باغ وحشی را دیدم که در آن همه گرگ ها« آزاد» بودند و آهوان در« انقیاد» .
 آهوان در «شکار شدن »دارای حقوقی مساوی بودند و گرگ ها در« شکار کردن» .
واژه«مساوات» در قاموس این شهر «مات و ممات» این گونه معنی می شد! 


(#شفیعی_مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۰۶:۵۳
سید علیرضا شفیعی مطهر


دل دیدنی های شهر سرب و سراب (68)


زندانی« زیبایی» و اسیر« فریبایی»!
 
 

من ماهی قرمزی را دیدم که زندانی «زیبایی» و اسیر« فریبایی »خود بود.
 او رویای آبی دریا را بر دیواره های تَنگ تُنگ بلورین« می کوبید» 

و بر این سواحل شیشه ای که او را به بند کشیده اند ، «برمی آشوبید».
انسان های سرمست و زیبا پرست هر ساله بیش از پنج میلیون ماهی قرمز را به جرم زیبایی و فریبایی از اقیانوس محروم و در تنگ محبوس می کنند.....
و مرگ، پایان بخش این تراژدی« تکراری» و توهم «استمراری» است! 


(#شفیعی_مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۰۶:۱۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب (67)


قدردان داشته ها باشیم!

من بین همه نعمت های الهی نعمتی را دیدم
 که بیش از همه نعمت ها آن را« قدر» می دانستم و بر« صدر» می نشاندم ؛
 زیرا آن را یک بار از دست داده بودم! 

بنابراین آموختم که باید «قدر داشته ها را بدانیم»

و خود را از «غدر نداشته ها برهانیم»!

نه با داشته ها «مَانوس» شویم و نه از نداشته ها «مَایوس»!


(#شفیعی_مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۴ ، ۰۶:۲۳
سید علیرضا شفیعی مطهر


#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب (66)


آنان که« می نالند» و آنان که« می بالند»!!



من هر چه لیوان دیدم، همه نصفه بودند و حتی یک لیوان کاملا پر یا کاملا خالی ندیدم ؛
اما با کمال شگفتی بسیاری از صاحبان لیوان های نصفه ،همه عمر از نصفه خالی «می نالیدند» ،
 و بسیاری نیز از نصفه پر لیوان بر خود «می بالیدند».
سرانجام من نفهمیدم چه فرقی بین لیوان های افراد اندوهگین و «نگران» و افراد شاد و «خندان» بود!! 


(#شفیعی_مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۴ ، ۰۶:۱۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب (65)


دنیای «قاب» و «نقاب» ! 

Image result for ‫نقاب‬‎

من مردمی را دیدم که همه با نقاب« می زیستند» ، 

ولی به گونه ای نیت خوانی می کردند که گویی درون دل ها را نیز «می نگریستند».
هر کسی هر روز با کلکسیونی از نقاب های گوناگون از خانه به در می آمد.
در برخورد با هر «شهروند»، نقابی «همانند» برمی گزید.
دروغ، سکه رایج بود و ریا ، یک شاخص.
بنا به یک قرارداد نانوشته همه بدین گونه گفتن و شنیدن عادت کرده بودند.
زبان یکدیگر را می فهمیدند!! 

«شخص»ها در قبای «قاب» نهفته بودند و «شخصیت»ها در ورای «نقاب»!
دنیای آنان دنیای «قاب» و «نقاب» بود!! 


(#شفیعی_مطهر)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۴ ، ۰۵:۵۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

#‏دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب‬(64)

 

تنها راه «سعادت بشر»،تحمل هر« صاحب نظر»است 

 

من مورچگان در مدیریت آفرینش موفق تر از آدمیان دیدم؛
زیرا آنان در تقسیم یک قطره آب همزیستی مسالمت آمیز دارند؛
اما ما آدمیان در تقسیم جهانی بدین بزرگی نمی توانیم حقوق انسانی یکدیگر را به رسمیت« بشناسیم »و از خشونت نسبت به هم« نهراسیم»!
این همه «جنگ و جدال» و این همه« کشتار و قتال» برای چیست؟!
اگر انسان های «زیاده طلب» و آدمیان «بی منطق و ادب »به حق خود راضی می شدند،

آیا باز هم خونی «ریخت
ه »و خون و خاک به هم« آمیخته» می شد؟!
چرا ما انسان ها یکدیگر را به جای «تحمل»،«چپاول» می کنیم؟!
راه «همزیستی بشر» نه« رفع اختلاف نظر»،بلکه« تحمل یکدیگر» است!
«اختلاف نظر» ،«طبیعت خردپرور» است.
تحمل عقیده و سلیقه مخالف تنها راه «سعادت بشر» است.

عکس ‏سیدعلیرضا شفیعی مطهر‏
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۴ ، ۱۶:۱۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب (63) 


«تصویر خیال» و «تصور آمال»!



من نقاش را دیدم که در " بود " ها «می زیست» ، 

اما " نمود "ها را «می نگریست».
سیمای « نبود» ها را به دنیای«بود»ها می افزود 

و «غبار ابهام» را از« رخسار پیام» می زدود .
 او به « خیال» پر و بال می داد

و به« آمال »،شور و حال. 


(#شفیعی_مطهر)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۴ ، ۰۶:۳۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب (62) 


مرگ«مرگ» در رویای «برگ»!


من برگی را دیدم که رویای سبز جنگل را در« سر»،
 و عشق به تکثیر را در« دل» داشت .
او در تکاپوی حیات رویید 

    و جوشید....

         و جوانه زد....

و عمری شکوفایی را تحربه کرد.
گرچه جنگل نیافرید؛
اما تجسم « امل» و شکوه « عمل » را دید. 


(#شفیعی_مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۴ ، ۰۵:۲۹
سید علیرضا شفیعی مطهر