سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۴۲ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است


#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(315)   

 

 « نیش » و « نوش »

 

  من کسانی را دیدم که از «دردهای کوچک » و « غم های کوچک »می نالند؛ 

اما وقتی درد « سنگین » و ضربه « سهمگین» باشد ،       

از زبان « لال » می شوند و از « ناله » چون « نال » .  

  خنده تلخ من از گریه غم انگیزتر است
کارم از گریه گذشته به آن می خندم

دردهای کوچک « توانفرسا »است و دردهای بزرگ،« جان افزا »!  

آن ، روح را « می رنجاند»؛

اما این ،روان را « می رهاند»!

آن،دل را  « می آلاید »؛

اما این،بر ظرفیت سینه « می افزاید»!

زندگی « آمیزه ای» از « تلخ و شیرین »است و 

« ستیزه ای » بین « نیش و نوشین » ؛

بنابراین آیا بهتر نیست برای رویارویی با « سختی ها » و « شوربختی ها »

بر ظرفیت « سینه ها » « بیفزاییم »

و از این « آیینه ها » ، « کینه ها » را « بزداییم »!

 « نیش » و « نوش » را « شاید شناخت»

و با « کیش » و « کوش » « باید ساخت »!

« سَختی»،« شخصیت ساز» است و « لَختی» ،« هویت سوز»!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------------

نال : نی،نی باریک و سُست و میان تهی،کنایه از ضعیف و لاغرشدن  

شاید : شایسته است

کیش : دین، آیین،مذهب

کوش: کوشیدن،کوشش ، تلاش 

لَختی : تنبلی،بی حالی،بی حسّی و شُلی

-----------------------------------------------

برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید: 

 telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۵ ، ۰۵:۳۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(314)  

 

« ترکِ غرور »لازمه « درک و شعور »! 

 

  من کسانی را مهم می دانم که « درک » دارند ، نه « مدرک »؛ 

زیرا « درک، نور » می آفریند و « مدرک، غرور » ! 

وزنِ « شعور » را نه با « ترازو » می توان سنجید و نه با « سنگِ کیلو »!

درک و فهم و شعور نه تنها در « گفتار »، که در « رفتار » تبلور می یابد .

انسان فهیم « رفتاری عاقلانه » و « گفتاری خردمندانه » دارد.

از کلامش « حکمت » می بارد و از پیامش،« معرفت ».

نخستین گام در وادی « درک و شعور »،« ترکِ غرور » است!

هر انسان در درک و شعور، « نسبی و محدود» است 

و در عین حال گاه نسبت به دانسته هایش،«مغرور و خشنود »!

تا نیاز به « دانش، احساس » نشود،

نسبت به « آموزش،حسّاس » نمی شود!

 

  #شفیعی_مطهر

--------------------------------------

برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید: 

 telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۵ ، ۱۱:۳۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

   فرق عدالت شکافت !

#شفیعی_مطهر

  امشب شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان شب قدر و شب شهادت حضرت امیر مومنان علی علیه السلام است. ضمن عرض تسلیت و التماس دعا این قطعه را به پیشگاه مولا و همه دوست داران فضیلت و تقوا تقدیم می کنم.

    

           فرق عدالت شکافت !

     همواره با زمین و هوا گریه کرده ایم

بیش از هزار سال تو را گریه کرده ایم

    با ابر های سوخته هر جا که رفته ایم 

با زخم های آینه ها گریه کرده ایم

    علی جان !

   بیش از هزار سال است که غبار فراق نتوانسته ذره ای از فروغ اشتیاق ما بکاهد . آن گاه که شاخساران سخنانت شکوفه می کرد و صحن و سرای مسجد کوفه را عطرآگین می نمود،  نه فیض سماع داشتیم و نه فوز استماع . 

اما قرن ها ست که زلال حقیقت را از چشمه ساران نهج البلاغه می نوشیم و همراه با آب های صاف و روشن از چشم چشمه ها می جوشیم . 

سبوی تشنگی را از زلال کوثر امامت پرآب و کام جان را از جام جانان سیراب می کنیم . 

گل های معطر حکمت را از گلستان ولایت می چینیم و شمیم عطرآگین حریت را از نسیم بهارآفرین عصمت می بوییم . 

تصویر زیبای انسانیت را در قاب آشنای معصومیت می بینیم و سروش هدایت را از خروش تندیس طهارت می شنویم.

        علی جان !

     سرو، وامدار قامت توست و کوه شرمسار استقامت تو . 

هر روایت تو رایت هور است و هر حکمت تو مناره نور .

پرتو سخن تو انسان را در اقیانوس ضلالت، فانوس دلالت است و در روند بلوغ درایت،  فروغ هدایت .

در عصر سیاه حاکمیت جور و جهل و جمود با قامتی به بلندای قیامت قد برافراشتی و بر گذرگاه خرد چراغ هدایت افروختی . 

فروغ جهان افروز پیام تو از دامنه قیام تا دامان قیامت را روشن کرد . 

         علی جان !

     تو آمدی و با آمدنت به انسانیت معنا بخشیدی و به محور هستی محتوا . 

تو برای آفرینش بشر بهترین بهانه ای و برای آفرینشگر برترین نشانه . 

در عرصه سخن شیوایی را کمال بخشیدی و رسایی را جمال . 

یتیمان را مهربان ترین پدر بودی و درماندگان را صمیمی ترین یاور .  

نگاه تو برای بینوایان نوا بود و برای دردمندان دوا . 

کوچه های کوفه  با بوی تو خو گرفته و نفس نسیم از عطر شمیم تو بو گرفته بود . 

شب ها با کوله باری  از مهربانی و انبانی انباشته از شادمانی یر دز خانه های یتیمان و درماندگان می رفتی . 

بی سرپرستان را تکریم و عشق را در میانشان تقسیم می کردی . 

ناتوان ها را با مهر می نواختی و دردشان را درمان می ساختی . 

شبنم اشک از گونه های ستمدیدگان می ستُردی و غبار غم محرومیت را با زلال زمزم محبت می بُردی . 

در شب های سیاه غربت و تنهایی با سبدی پر از شکوفه های شادمانی کوچه های کوفه را در می نوردیدی .

به هر پنجره دیجور شاخه نور می بخشیدی و به هر دل درد مند، گل لبخند . 

        علی جان !

     چون شب پرده سیاه سکوت را بر سر شهر می کشید،  غریبانه سر بر شانه های شب می نهادی .

جور حاکم و جهل محکوم را می نگریستی و تنهایی را می گریستی. 

رواق دل را با سرشک دیده می شُستی و آفاق فضائل را در اشک سپیده می جُستی . 

دل را در تنور سرخ مهر بر سینه سپهر می افروختی و به دوست داران خود ادب پرواز در مکتب نماز را می آموختی . 

با شرار راز و نیاز شب های دراز را مهتابی و آسمان تیره را آبی می کردی . 

در مکتب تو آموختیم که ما نیز زلال عشق و نیاز را با نور نماز درآمیزیم و جام قناعت نماز را بر قامت آز بریزیم .

از مناجات تو یاد گرفتیم که نوای نیاز را از نای نماز سردهیم و خسته از اهریمن غماز بر دامان نماز سر نهیم . 

از مرداب حرص و آز بگریزیم و به دامن نماز آویزیم. 

قطره وار تن به سوز و گداز بسپاریم و روی به پرواز آریم. 

از مشی و مرام تو فرا گرفتیم که از جاده شعور بگذریم و سر بر سجاده نور بگذاریم . 

انگاره رذایل را از سنگواره دل بزداییم و فواره فضایل را بگشاییم . 

      علی جان !

                                                                                                                 با صبر و تحمل خود خاطر خاکستری خاک را با زلال جاری افلاک شاد  و کویر جان را با لطف جانان آباد کردی . 

ما چگونه خود را دوست دار تو بدانیم و خود را مدعی اداره بخشی از جامعه اسلامی بنامیم؟ در حالی که تو در زمان ولایت در خانه همسر یک شهید صورت خود را در برابر آتش تنور گرفته با خدا چنین مناجات می کنی :

      " خدایا ! ببخش اگر نتوانستم...ببخش اگر دامن محبتم آن قدر وسیع نیست که تمام بچه های یتیم را در خود پناه دهد . 

      خدایا ! ببخش اگر دست نوازشم را توان آن نیست که تمام اخم های گره خورده صورت های کوچک غمگین را لمس کند .

    ...و ببخش مرا اگر نتوانستم کوله بار اندوه تمام زنان و پیرزنان بی سرپرست کوفه را به دوش بکشم . 

از تو خجالت زده ام که آن قدر قوت در بازوانم نیست تا تمام زمین های خشک اطراف شهر را نخل بکارم و محصول همه شان را به دست های خسته و منتظری بسپارم که هر شب گوش به صدای پای من می سپارند .

    ...وببخش اگر نتوانستم دلم را بین همه شان تقسیم کنم... واین از خوبی تو بود که کوتاهی های مرا نادیده گرفتی..."

(خلاصه آسمان-محمد سادات اخوی)

      علی جان !

     شرمنده ایم که تو چه گفتی و ما چه کردیم ؟! 

هنگامی که از کنار جمعی گذشتی به آنان سلام کردی . تو را نشناختند . حق داشتند چون تو مثل مردم عادی تنها و بدون محافظ و ملازم و همراه حرکت می کردی و لباست به سادگی فقیرترین مسلمانان بود . اما وقتی یکی از مردم گفت : او امیر مومنان است،  به سرعت دنبالت دویدند و پشت سر شترت حرکت کردند تا از برکت حضور تو بهره ببرند . چند قدمی بیشتر نرفته بودند که ایستادی و با لبخند پرسیدی :

     " آیا کاری دارید ؟ "گفتند " نه . فقط می خواستیم در رکاب شما باشیم . "

    تو چهره ات محکم شد و مصمم فرمودی :

   " پس برگردید . زیرا که همراهی پیاده با سواره باعث تباهی سوار و مایه حقارت پیاده است ."  

( با الهام از "امام علی صدای عدالت انسانی"- جرج جرداق)

      علی جان !

     وقتی تلاش های مزورانه بعضی از مدعیان مقدس نما را در عرصه قدرت طلبی می بینیم ، چگونه بار سنگین این سخن تو را بر شانه های درد مند دل برتابیم؟  آن گاه که حکومت بر دنیا را با کفش بی ارزش خود مقایسه می کنی و می گویی :

      " به خدا سوگند ! این یک جفت کفش برای من از امارت و خلافت بیشتر ارزش دارد  . مگر این که بتوانم حق کسی را بگیرم  یا ظالمی را سر جایش بنشانم . "

      علی جان !

     هر کس نداند یا نخواهد که بداند، تو خوب  می دانی  آنان که بشریت را از بشارت حکومت تو محروم کردند،  نه تنها به تو که در حق تمام بشریت در همه عصر ها و به همه نسل ها ستم کردند. 

این حقیقت را چه زیبا و شیوا بیان می کند آن تنها یادگار پیامبر خدا (ص) حضرت فاطمه زهرا (س) آن گاه که در بستر بیماری با نوایی رنجور و ضعیف در حضور زنان مدینه قسم یاد کرد که : 

      " به خدا سوگند ! اگر پای در میان می نهادند و علی را بر کاری که پیغمبر بر عهده او نهاده می گذاردند ، آسان آسان ایشان را به راه راست می برد . و حق هر یک را به او می سپرد . چنان که کسی زیان نبیند و هر کس میوه آنچه را که کشته است، بچیند . تشنگان عدالت از چشمه معرفت او سیراب و زبونان در پناه صولت او دلیر می شدند . اگر چنین می کردند، درهای رحمت از زمین و آسمان بر روی آنان می گشود . اما نکردند و به زودی خدا به کیفر آنچه کردند،  آنان را عذاب خواهد فرمود ."

     ...و آیا هنوز ما در آتش این عذاب نمی سوزیم ؟!!!

      علی جان !

     هرچه از زلال کوثر تو می نوشیم، تشنه تر می شویم . اما چه کنیم که این مقال ظرفیت این زمزم زلال را ندارد . پس برای حسن ختام و ختم کلام قطراتی از زلال گوارای سخنت را می نوشیم :

     -- هر که به زمان تکیه کند، به زمین می خورد .

    -- عدل مایه زنده بودن احکام است.

    -- مسئولیت کاری را که در آن تخصص ندارید، برعهده نگیرید .

    -- حکمت را از هر کس برای تو آورد، بگیر . بنگر به آنچه می گوید، نه بدان کسی که می گوید .

    --- آزادگی از مکر و حیله پاک است.

   -- آرا و افکار مردم را به هم ضمیمه کن . سپس نزدیک ترین آن ها را به صواب و دورترینش را به شک و گمان برگزین .

    -- از گفتار حق یا مشورت عادلانه خودداری نکنید . زیرا من خویش را در آن مرحله فکر نمی کنم که دچار خطا و لغزش نگردم .

   -- آگاه باشید ! که مبادا دیگران را کوچک بشمارید و خود را از نظر عقیده و اندیشه از دیگران برتر و بالا تر بدانید . چرا که این امر از تکبر و غرور بر می خیزد و نتیجه آن جز شکست چیزی دیگر نیست.           

  ----------------------------------------------------------

برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید: 

 telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۵ ، ۰۸:۴۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(313)   

 

« شَکّ با مَحَک » یا « یقین با تلقین»؟!

 

 من « شَکّ » مبتنی بر « مَحَک » را 

بسی راهگشاتر از  « یقین » مُبتنی بر « تلقین » دیدم.

آن،ذهن را به « نیوَند شادابی » می رساند و 

این ، به « گَند مُردابی »!

آن که برای یافتن «صفای حقیقت » و « سیمای واقعیت»

صدها « چشمه سار زلال حکمت »

و هزارها « جویبار لایزال معرفت » را می نوشد،

قطعا بیشتر می تواند به سوی حقیقت « بشتابد» و واقعیت را « دریابد »، 

تا کسی که یک « کتاب می خواند» 

و یک « سراب » را به جای « آب » « می نشاند »!

باورهایی که « رنگ قداست » « می گیرند» 

و « اَنگ سیاست » « می پذیرند»،

با « بنیان اعتقاد می ستیزند» 

و « بنیاد اعتماد را فرومی ریزند »! 

زنهار!« اعتماد » مردم را « نبازیم »!

و بر « اعتقاد » مردم « نتازیم »!

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------------

مَحَک : سنگی که طلا یا نقره را به آن می مالند و عیار آن را می آزمایند

تلقین :فهماندن ویاددادن کلامی به کسی،کسی را وادار به گفتن کلامی کردن

نیوَند: فهم ،ادراک

قداست: طهارت،پاکی،مقدس شمردن چیزی یا کسی

اَنگ: نشانی و علامتی که روی عدل های مال التجاره می نویسند

----------------------------------------

برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید: 

 telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۵ ، ۰۶:۰۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر گونه تحول را از درون خود بیاغازیم!


#شفیعی_مطهر


شب قدر است و طی شد نامه هجر

سلام فیه حتی مطلــــــــــــــع الفجر

دلا در عاشقی ثابت قــــــــــدم باش

که در این ره نماند کار بی ا جـــــــــر.

  بنا به باور بسیاری از دین باوران ، سرنوشت هر انسان در طول سال در شب قدر تعیین و نوشته می شود.برخی نیز با استناد به نفی بینش جبرگرایی در اسلام ، تعیین سرنوشت هرکس را منوط به اراده و تصمیم خود او می دانند. به دیگر سخن اینان بر این باورند که این انسان ها هستند که سرنوشت خود را می سازند.

  با نگاهی به محتوای دعاهای مخصوص ماه مبارک رمضان به ویژه دعاهای شب های قدربه این باور نزدیک می شویم که مومنان در این شب ها باید با التماس و تذلل به درگاه خداوند مهربان ، حسن عاقبت و گسترش مغفرت را از قادر منان درخواست کنند.

  من بدون این که بخواهم رخنه ای در بنای مستحکم باورهای خالصانه و بی شائبه مومنان مخلص ایجاد کنم، می خواهم با نگرشی نو، مفهوم مسئله « شب قدر» را واکاوی کنم.

    ما در یکی از دعاهای یومیه مصرا از خدا می خواهیم:

   اللهم غیر سوء حالنا بحسن حالک

خدایا ! بدحالی ما را به نیک حالی خود تغییر بده .

 این فراز از دعا دقیقا یکی از کلیدی ترین و محوری ترین پیچ های سرنوشت ساز دعاهاست. 

 همه نمازها ، عبادات و دعاها هنگامی موثر و مقبول است که به تغییر مثبت در ما منجر شود. آیا سر رشته این تغییر مثبت در دست ما نیست؟ 

همیشه هرکس با رفتن به راه های گذشته به نتایج گذشته می رسد. اگر کسی خواهان رسیدن به هدفی متفاوت ، مطلوب و تازه باشد ، باید راهی تازه و متفاوت با گذشته برگزیند و با رفتن به راه های متفاوت به مقصد متفاوت برسد.

خداوند در باره دگرگونى هاى مردم مى فرماید:

 ان الله لایغیر مابقوم حتى یغیروا ما باءنفسهم ؛ (رعد، ۱۲) 

خدا چیزى را که از آن مردمى است دگرگون نکند، تا آن مردم خود دگرگون شوند.

 بنابراین هرگونه تغییر در حال و دات هرکس دقیقا به تصمیم و اراده خود او بستگی دارد. 

 باید چشم ها را شست و جور دیگر دید. باید خود آغازگر هر تحول درونی و بیرونی باشیم. صدها قدر و رمضان بیاید و برود و هزاران فریادها و ضجه های  « الغوث الغوث...» در فضا طنین اندازدُ تا تصمیمی از درون و اراده ای قلبی مبنی بر تغییر اتفاق نیفتد، در هیچ نقطه ای از کائنات هیچ تغییری روی نمی دهد.

 امام سجاد (ع) در یکی از سفرهای حج در منی ، وقتی یکی از یارانش از بسیاری تعداد حجاج آن سال به شگفتی می آید و به آن حضرت می گوید:

« مااکثرالحجیج؟!» . امسال چقدر حج گزار زیاد شده است؟!

 حضرت در پاسخ می فرمایند :

 « ما اکثرالضَجیج و اقلّ الحَجیج؟!» . 

چقدر ضجه و فریاد زیاد است ، ولی چقدر حج گزار کم است؟!!

  پس بیاییم هر گونه تحول را از درون خود بیاغازیم!

 شب قدر هرکسی آن لحظه ای است که تصمیم به تغییر می گیرد.

      --------------------------------------     

  برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید: 

 telegram.me/amotahar


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۵ ، ۱۲:۳۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(312) 

 

« رویت آب » یا « رؤیای سراب»؟!


 من مردمی را دیدم که در تبیین ایده ئولوژی خود به آخر خط رسیده بودند. 

در آغازین سال های هزاره سوم این مردم « سُست باور » با « باورهای نابارور »

کشتی باورهایشان چنان « درهم شکسته » و « به گِل نشسته »است 

که اگر کسی منحط ترین « پندارهای خرافی » و « بافتارهای انحرافی » را 

از موزه های « غُبارگرفته » و « زنگارپذیرفته » تاریخ 

یا اوهام قبایل بدوی را بر ایشان عرضه کند، گروهی بدان می گروند.  

من بر این باورم که اگر ریشه های نهال باورانسان،

از زلال ژرفنای چشمه ساران عقلانیت و خرد بنوشد، 

شاخساران سرسبز این نهال می تواند 

بشریت را در سایه سار« حیات آفرین» خود پناه دهد 

و با میوه های« شیرین و عطرآگین» ارتزاق نماید

این« تصوری» نیست که به« تصویر» کشیده ام، 

بل صورت« سعادت ابد » است که بر« لوح خرد» دیده ام

این باور نه« رؤیای سراب»، که« رؤیت آب» است

آنان که از آفتاب حقیقت روی« بر می تابند»، 

ناگزیر جز سایه خویش را« درنمی یابند »

پس بیاییم با آفتاب « بتابیم » 

و بیش از این سایه نشینی آفتاب را « برنتابیم ».

 

 #شفیعی_مطهر

------------------------------------

بافتار : بافته شده،بافتنی،تار و پود،بافت

---------------------------------------------------

برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید: 

 telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۵ ، ۰۷:۵۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(311) 

 

« بینایی » یا « بینش »؟!


من « احساس بینایی » و « حواس شنوایی  » را 

« پنجره ای روشن » و « حنجره ای الکن » دیدم،

گشوده به روی « بالاترین فضیلت آگاهی » و « برترین موهبت الهی » ؛ 

اما داشتن « بینش ژرف » و « گزینش شگرف » را 

هزار مرتبه « برتر  از بینایی » و « بالاتر از شنوایی » می دانم.

 زیرا « آن » تنها « می بیند »،

ولی « این » به ارزیابی « می نشیند »!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------------------

حواس : نیروی نفسانی که اشیاء را درک می کند

حنجره : نای گلو،حفره ای که در عقب دهان و در زیر حلق واقع است و اصوات از آن خارج می شود

الکن: کُند زبان،کسی که زبانش می گیرد(حنجره الکن یعنی زبان ساکت و خاموش)

ژرف: گود،عمیق،دور و دراز

شگرف: عجیب،طُرفه،نیکو و خوشایند،کمیاب و بی نظیر در خوبی وزیبایی

  -----------------------------------------

رای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید: 

 telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۵ ، ۰۷:۱۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

خط کش دولت ها به جای تمجید یا تخریب فله ای

 

نه تنها مردم عادی، که بسیاری از سیاستمداران و حتی کارشناسان و صاحبان تریبون ها، عادت کرده اند که در تبیین عملکرد دولت ها، « تحلیل های فله ای » عرضه کنند و دقیقاً به همین دلیل است که بسیار شنیده ایم

« خاتمی خوب کار کرد »، 

« خاتمی که کاری برای مملکت نکرد »، 

« دولت هاشمی، دولت موفقی بود »، 

« کارهای دولت هاشمی تبلیغاتی بود »، 

«  دولت میر حسین موسوی ...» و ... ! 

حتی خود دولت ها در بررسی کارنامه خود و دولت قبلی شان به تحلیل های فله ای و رویکردهای تبلیغاتی بسنده می کنند و بدین سان، در آغاز کار خویش، عملکرد اسلاف خویش را تخطئه می کنند و در پایان مأموریتشان نیز مدعی می شوند که شاهکار کرده اند؛ شاهکاری که البته باز هم از سوی دولت بعدی، زیر سوال می رود.

بدیهی است، مادامی که چنین ادبیاتی در حوزه نقد عملکرد دولت ها باشد و همه چیز به « سفید» و « سیاه » و دو کلمه « خوب » و « بد » ختم و خلاصه شود، هیچ کارنامه معتبری را نمی توان برای هیچ دولتی صادر کرد؛ به این ترتیب، مثبت های دولت، زیر سایه کلمه « بد » گم می شوند و منفی ها نیز به حاشیه کلمه کلی « خوب »می روند و سرانجام عوام گرایی و سیاست زدگی، جای کارشناسی، منطق مداری و انصاف را می گیرد.

از آنجا که بخش عمده مشکلات جامعه، در عرصه اقتصاد رقم می خورد، اوضاع اقتصادی و تغییر و تحولات آن، در قضاوت عمومی نسبت به عملکرد دولت ها بسیارتأثیرگذار است. از این رو، جا دارد یک سری « ملاک های مورد توافق » در بررسی عملکرد اقتصادی دولت ها تعیین شود و به عنوان « خط کش سنجش » از سوی همه گروه های سیاسی، کارشناسی و دانشگاهی، به کار رود.

بنابراین، ضروری است، فاکتورهایی به عنوان مبانی همه ناظران و تحلیلگران و ملاک مشترک همه آنان قرار گیرد؛ تا در پایان، عدد و رقم های به دست آمده، گویای واقعیت باشند؛ نه گویش های کلی و مبتنی بر حب و بغض های فردی و سیاسی.

برای مثال؛ شاخص کل قیمت سهام، تعداد تولید مسکن در سال، مقدار سرمایه خارجی وارد شده به کشور، نرخ تورم و ... در هر سال متغیر هستند و با مقایسه عدد و رقم های هر دوره با دوره قبل، می توان بر دستاوردها و کاستی ها وقوف یافت و کارنامه ای مبتنی بر واقعیت به دولت ها داد.

معیارهای سنجش عملکردهای اقتصادی که می توان بر مبنای آن ها، به دولت ها در عرصه اقتصاد کارنامه داد، در چند مورد زیر قابل ارائه است:

1) درآمد سرانه ملّی

2) نرخ تورم

3) تراز بازرگانی (با احتساب صادرات نفت و بدون آن)

4) سهم نفت از تولید ناخالص داخلی

5) نرخ رشد سالیانه اقتصاد

6) ضریب جینی

7) شاخص کل قیمت سهام

8) درجه ریسک سرمایه گذاری در ایران

9) مقدار سرمایه خارجی وارد شده به ایران

10 ) نرخ رشد (به تفکیک در صنعت، کشاورزی و ...)

11 ) شاخص بهره وری

12 ) تعداد توریست های وارد شده به کشور

13 ) قدرت خرید

14 ) تعداد تولید مسکن در سال

15 ) نرخ تشکیل سرمایه

16 ) نرخ پس انداز

17 ) رشد نقدینگی

18 )نسبت بیکاران تحت پوشش بیمه بیکاری به کل بیکاران

19 ) میزان خروج سرمایه از کشور

درباره معیارهای نوزده گانه نام برده، ذکر دو نکته قابل توجه است:

الف) ادعایی درباره کامل و بدون نقص بودن ملاک های گفته شده نیست، بلکه امکان دارد معیارهای سنجش، از نظر عده ای، از 19 کمتر یا بیشتر باشند. آنچه مهم است، این که همه ناظران، تحلیلگران، احزاب، سیاستمداران و مراکز علمی و دانشگاهی، بر مجموعه ای واحد از ملاک ها توافق نظر داشته باشند ، تا بتوان نگاه دقیق تر و منصفانه تری از عملکردها به دست آورد.

ب) امکان دارد اشخاص و مراکز مختلف، درباره نحوه اندازه گیری هر کد ام از بندهای نوزده گانه پیش گفته، اختلاف نظر داشته باشند . مثلاً امکان دارد بانک مرکزی، نرخ تورم را با یک فرمول مشخص کند، ولی مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی یا یک استاد برجسته اقتصاد، فرمول های دیگری را به کار برند. ممکن است از کاربست روش های مختلف، اعداد و ارقام متفاوتی به دست آید . هر چند بهتر است، فرمول های سنجش نیز یک دست شوند، ولی در صورت وحدت ملاک ها، تعدد روش های محاسبه نیز نمی تواند مشکل ساز باشد، زیرا اگر مثلاً نرخ بیکاری در دولتی با فرمول A محاسبه شود، در دولت بعدی نیز همان فرمول A می تواند برای  تعیین نرخ بیکاری به کار رود و با مقایسه دو عدد به دست آمده، میزان پیشرفت یا

پسرفت مشخص شود.

با توجه به آنچه گفته شد، پیشنهاد می شود، گروهی از استادان برجسته علم اقتصاد، فهرست علمی و واحدی از ملاک های مورد نیاز برای بررسی عملکرد اقتصادی دولت ها را تدوین و آن را به عنوان ((خط کش سنجش )) به جامعه عرضه کنند، تا تحلیل های فله ای،جای خود را به قضاوت های علمی، منطقی و منصفانه دهد.

(سید ضیاء الدین احتشام، بازتاب)

در این دفتر « اعداد » سخن می گویند، « ارقام » بر کرسی داوری می نشینند و«  آمارها »میداندار گفتمان هستند، تحلیل ها و تفسیرها بسیار اندک است و داوری نهایی را بر عهده خوانندگان فهیم و فرزانه گذاشته ام. امید که کاستی هایم را چشم پوشند وکژی هایم را به اصلاح کوشند.

اکنون دیگر نه زمان ((تجلیل))، که دوران ((تحلیل)) است


بخشی از مقدمه کتاب « آیا به از این نمی توان بود؟ » نوشته شفیعی مطهر

 ------------------------------------

 

برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید: 

 

 telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۵ ، ۰۹:۲۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(310)  

 

« تله اوهام » و « پیله ابهام »!


 من موشی را دیدم 

که دُمش لای تله ای گیر کرده بود .

او همه تلاش و تقلّای خود را برای رهایی به کار می برد؛

  اما نه تلاش او « اثری » در بر داشت و نه تقلّای او ،« ثمری »

او بر سر یک دو راهی مانده بود: 

« مرگ با داشتن دُم » و « زیستن عمری بدون دُم » !! 


...و چه شباهت زیبایی دیدم بین او و انسان هایی 

که دُم باورهایشان در لای « تله اوهام » و « پیله ابهام » گیر کرده  

و عمری در « مَنجلاب خرافات سُنّتی » 

و « مُرداب آفات طینتی » دست و پا می زنند!

و سرانجام نیز با همین « پندارهای پوچ » و « انگارهای لوچ »می میرند!

  اما از « دام اوهام » و « ظَلام ابهام » نمی رهند.  

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------------- 

تله :دام،اسبابی که برای به دام انداختن جانوران به کار می برند،مثل تله موش

اوهام : خیالات و پندارها،جمع وهم

پیله : پرده نازکی که کرم ابریشم از لعاب دهن خود به دور خود می تند و در میان آن محصور می شود

ابهام : پوشیده گذاشتن،پیچیده و غامض کردن سخن

مَنجلاب : آب بدبوی و گندیده و کثیف که در جایی جمع شود

طینت: خلقت،سرشت،خوی

آفات طینتی : صفت ها و عادت های نازیبای ذاتی و شخصی

انگار: پندار،گمان،خیال،تصوّر

لوچ: چپ چشم،چشم گشته،کج چشم،کسی که چشمش پیچیده باشد

ظَلام: تاریکی

-----------------------------------------------

برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید: 

 telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۵ ، ۰۶:۱۱
سید علیرضا شفیعی مطهر


  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(309)  

 

« نشانه داد » یا « بهانه بیداد » ؟!


من در بین « لایه های اجتماعی »، « فرومایه های مُطاعی » را دیدم 

که گرسنگی « فرودستان تلاشگر » را 

و سیری و پرخوری « فرادستان بی هنر » را 

همان گونه « طبیعی و مشروع » و نیز « عادی و مطبوع » می دانستند 

که جایگاه یاخته های بینایی را بر فراز چشم « شایسته احترام ها»

و سلول های کف پای را « بایسته زیر گام ها »!!   

در حالی که این نه « قیاسی خردمندانه » ، 

که « احساسی احمقانه » است!

هر « یاخته » با هر گونه « ساخته » قطعه ای از پازل بدن است؛

و هر کدام « حالتی ویژه » و « رسالتی آویژه » بر دوش دارند.

هر یک به گاه خود « دلاویز » اند و در جایگاه خود، «عزیز»!

آن پندار،« بهانه بیداد » است و این ساختار، « نشانه داد ».

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------

مُطاع: اطاعت شده،فرمانروا،کسی که مردم از او پیروی می کنند

یاخته : سلول،جُرثومه

آویژه : ویژه،خاص،خالص

بیداد : ستم، ظلم، تعدی

داد : عدل ،انصاف،مقابل ظلم و ستم

----------------------------------------------

برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید: 

 telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۵ ، ۰۶:۵۲
سید علیرضا شفیعی مطهر