سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۲۴ مطلب در دی ۱۴۰۰ ثبت شده است

 تورُّم و مالیات هردمبیلی!! 

قصّه های شهر هرت.قصّۀ 153

 شفیعی مطهر

اعلی حضرت هرمبیل حسابی جوش آورده بود و با عصبانیّت هر چه توهین و دشنام از دهانش درمی آمد،نثار روشنفکران و نویسندگان و شاعران و کتابخوانان می کرد! او می گفت:

ما هر چه می کشیم از این کتاب خوانان و نویسندگان می کشیم. اگر این نویسندگان اوضاع پیشرفته ملل راقیه را برای مردم کوچه و بازار ننویسند،زبان برخی مردم عادی آن قدر دراز نمی شود که به ما و کیان سلطنت ما انتقاد کنند!!

هردمبیل آن گاه شارل شرلی مستشار فرنگی را مورد خطاب قرار داد و افزود:

تو و صدراعظم چه غلطی می کنید که بعضی روشنفکران این قدر پررو شده اند که به حریم سلطنت نیز تجاوز کرده و از ما نیز انتقاد می کنند.

شارل شرلی زمین خدمت بوسه داد و با حالتی ملتمسانه معروض داشت:

اعلی حضرتا! اندوهتان رو به پایان و شکوهتان جاودان! ما باید اقشار متوسّط جامعه را چنان درگیر نان و آب کنیم که دیگر فرصت سرخاراندن هم نداشته باشند تا چه برسد به کتاب خواندن و انتقادکردن.

هردمبیل پرسید: چگونه؟

شرلی پاسخ داد: قربان! مؤثرترین راه ِدرهم کوبیدنِ طبقه متوسط این است که آن ها را بین دو سنگ آسیاب «تورم» و «مالیات» قرار دهند، طبقه متوسط که نابود شود، همه چیز فرو خواهد ریخت و طبقه متوسطی دیگر باقی نمی‌ماند تا کتاب به دست بگیرد، سفر کند، یاد بگیرد، یاد بدهد یا این که حامل ارزش های دموکراتیک و فرهنگ باشد.

 اکنون ما باید مردم شهر هرت را به دو طبقه: فرادستان و فرودستان تقسیم کنیم.
دو جبهه مشخص و مطلقأ متخاصم!
وقتی منازعه قطعی شد، این بسیار خطرناک است. اوّلی را غرور، کور می کند، دوّمی را کینه و عقده.
طبقه فرادستان می‌ترسند و روز به روز محافظه کارتر می‌شوند و پشت سنت و دین پناه می‌گیرند.
طبقه فرودستان هم خشمگین شعلۀ انتقام در دلشان زبانه می‌کشد و مترصد حمله می شوند.
سونامی که بیاید، دیگر کشتی هر چقدر هم غول پیکر باشد، عاقبتی جز واژگونی نخواهد داشت.

 تورم نام دیگرش «مالیات پنهان» است. اکنون طبق آمارهای رسمی خودِ نظام، تورم بالای ۴۰٪ است، یعنی به اِزای هر ۱۰۰ تومان درآمد مردم، ۴۰ تومانش مستقیم روانه جیب نظام (یا همان کسی که برای جبران ناکارآمدیش پول چاپ می‌کند) می‌شود.

 این را بیفزایید به «مالیات رسمی» که اخیراً چندین برابر شده است و اثر تورمی آن نیز به زودی بر تورم فعلی افزوده خواهد شد!
در واقع مردم شهر هرت فقط دارند خرحمالی می کنند و هر چه جان بِکَنند، باید به صورت مالیات پنهان (تورم) و مالیات مستقیم، دو دستی تقدیم ما کنند.

 میلتون فریدمن معتقد بود تورم، یا همان «مالیات پنهان»، غیر مشروع و غیرقانونی است که اخذ می‌شود! و دقیقأ باج گیری به حساب می‌آید که خرج بی‌کفایتی‌های حاکمان می‌شود، برداشتِ از درآمد مردم پیش از این که درآمد مردم به دستشان برسد. در این شرایط حکومت عملاً جیب بُری می‌کند و سر گردنه ایستاده است و در حال غارت مردم است!
عوام نیز متوجه نمی‌شوند از کجا خورده‌اند و به جان یکدیگر می‌افتند و این در حالی است که دزد اصلی این طور نشان می‌دهد که در صدد است که مشکل آن ها را حل نماید! 

هردمبیل با خوشحالی گفت: پس هر چه زودتر این برنامه ها را عملی کنید تا خیال ما از بابت این روشنفکران منتقد راحت شود.

بدین ترتیب مردم  را به سنگ آسیابی بسته اند که هر چه تندتر می دوَند ،زودتر به سر جای اول خود می رسند!! نان و آب می دوَد و مردم شبانه روز به دنبال آن!! 

********

فرداد دانش آموز کلاس پنجم روزی به پدرش گفت: 

باباجان! امسال هم سال تحصیلی آغاز شد و شما یک کیف مدرسه برایم نخریدی!

پدر پاسخ داد: فرزندم! کیف مورد نظر تو بیست هزارتومان است. تو روزی صد تومان پول توجیبی می گیری .شش ماه پول توجیبی خودت را بریز در قُلّک ،بعد بقیّه اش را من روی آن می گذارم و برایت کیف می خرم. 

فرداد گفت: پدرجان! پارسال هم همین را گفتی. پارسال این کیف ده هزار تومان بود .من چندین ماه پول توجیبی هایم را جمع کردم.وقتی رفتیم بخریم،کیف شده بود 15 هزار تومان. حالا از کجا معلوم که پس از شش ماه که ما بیست هزار تومان را جمع کردیم،کیف نشود سی هزار تومان!!

در این میان تیرداد همشاگردی فرداد از راه رسید در حالی که همان کیف در دستش بود. از او پرسیدند: 

چند خریدی؟

پاسخ داد: بیست و پنج هزار تومان!!

در اینجا پدر و پسر نگاهی به یکدیگر کردند و بُغضی سخت گلوی هر دو را فشرد و حلقۀ اشکی دور چشمانشان را فراگرفت!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۰۰ ، ۰۳:۵۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

«ترس سوزنده» و «درس آموزنده»(فرگرد1699)

 

انسان های «بهروز» و «پیروز»،

از هر «شکستی پندی» و از هر «بُن بستی پدافندی» می آموزند.

بنابراین «شکست را می شناسند» و از «بُن بست نمی هراسند»!

هر شکست برای آنان نه «ترسی سوزنده»،که «درسی آموزنده» است.  

تجارب بشری «میوۀ درختِ شکست» است و دستاورد «گریوۀ سختِ بُن بست».

بسیاری از پیشرفت های بشر «مدیون آزمون و خطا» و «مرهون بلوای بلا» هستند.

بنابراین «سختی ها» نه تنها عامل «شوربختی ها» نیستند،

بلکه «ارادۀ بشر» را برای «ادارۀ شر» تقویت می کنند.

شفیعی مطهر

------------------------------

پدافند: دفاع،عملیاتی رزمی به منظور جلوگیری از موفقیت دشمن

گریوه: کوه پست ، پشته ، تپه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۰۰ ، ۰۶:۴۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #طنزسیاهنمایی. 293

تکرار تاریخ!!

گفت:" ای اسکلت های جنبنده، ای استخوان های متحرّک، ای هیکل های وصله وصله، دندان عاریه، عینک به چشم، عصا به دست گرفته؛ کرسی های پارلمانی تا عمر دارید در اجاره شما نیست، زمان کرسی نشینی طبقه شما مدت هاست گذشته؛ شما حالا وظایف دیگر دارید، معطّل نکنید، برخیزید از این به بعد دیگر نوبت جوان هاست ".

گفتم: امروز دیگر از چه دنده ای برخاسته ای که این جملات بودار را خطاب به بعضی ها می گویی؟

گفت:  چرا این زالوهای ناهموار  که پیکر ایران ستمدیده را چنین نزار نموده اند، روز به روز قوی تر می شوند. اگر از صد نفرشان یکی به مجازات رسیده بود، برای دیگران درس عبرتی می شد ".

گفتم: حرف دهانت را بفهم! می ترسم ما را گرفتار کنی؟تو با این شعارهای تند، خطاب به چه کسانی این چنین رجزخوانی می کنی؟

گفت: این ها حرف های من نیست. این ها سخنان زنده یاد میرزاده عشقی خطاب به نمایندگان مجلس دورۀ پنجم و برخی دولتمردان فاسد آن زمان است. 

گفتم: پس چرا حالا داری حماسه سرایی می کنی؟

گفت: چون تکرار تاریخ را می بینم!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۰ ، ۰۵:۵۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

«سمای جنگ» در «سیمای فرهنگ»(فرگرد1698)

من «رزم آورانی کور» و «دلاورانی بی شعور» را دیدم،

که نه «من را از دشمن» بازمی شناسند و نه «گُلشن را از گُلخن»!

اینان با «شور، یگانه» اند و با «شعور،بیگانه»! 

آنان تنها «کار» را «پیکار» می دانند و تنها «بزم» را ،«رزم»!

از «دَرِ نیرنگ» با همه «سَرِ جنگ» دارند.

«نبردشان احساسی» است و «دستاوردشان حماسی»!

نه «صلح و صلاح» را می شناسند و نه «آشتی و اصلاح» را!

«قفسۀ سینه» را «قفس کینه» می شمارند 

و «سمای فرهنگ» را در «سیمای جنگ» می بینند.

«شور» را به جای «شعور» پنداشته اند 

و «شعور» را تنها در «شعار» می دانند.

نه از هیچ «شعار،عار» دارند و نه از انجام هیچ «کار،انکار»!

در شعار ،«حَسب هدف» را «کسب شرف» می نامند،

ولی در عمل، «شرافت» را «آفت» می دانند و «عدالت» را «آلت»! 

«تفکُّر را نمی شناسند» و از «تحجُّر نمی هراسند»!

از «وهم،زار»اند و از «فهم،بیزار»!

در رویارویی با «جهان اندیشه» تنها با «زبان تیشه» سخن می گویند.

«عرصۀ گفتگو» را با «عرضۀ هیاهو» درمی آمیزند.

بر «آزادگی برمی آشوبند» و «آزادگان را سرمی کوبند»!

اگر ما «رایت روایت» را در «دیار درایت» برافرازیم،

«ننگ جهالت» در برابر «فرهنگ عدالت» رنگ می بازد.

شفیعی مطهر

------------------------------

سما: آسمان،سپهر

حَسب: شمردن،شمار،کفایت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۰ ، ۰۵:۴۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #طنزسیاهنمایی. 292

در دسترس!!

گفت: آقای رئیس جمهور فرمودند: بیش از یک میلیون فرصت شغلی درسال «دور از دسترس» نیست.

گفتم: خوش خبر باشی! مژده به همۀ بیکاران کشور!

گفت: کدام خبر خوش؟ کدام مژده؟!

گفتم: یک میلیون فرصت شغلی گام بلندی در راه اشتغال میلیون ها جوان بیکار است.

گفت: آقای رئیسی فرموده اند «در دسترس» است! مثل خیلی چیزهای دیگر که «در دسترس» است،ولی توان مدیریتی بالایی لازم دارد تا این آرزو را بالفعل درآورد.مثلاً ایران با حدود یک درصد جمعیت جهان حدود 9درصد ذخائر و منابع زیرزمینی جهان را در اختیار دارد. یعنی اگر مدیرانی باکفایت می داشت و این سرمایۀ عظیم را بالفعل درمی آورد،یک شهروند ایرانی می توانست 9 برابر یک شهروند جهانی رفاه،آسایش،آموزش و پرورش،بهداشت و...داشته باشد. 

گفتم: تو می خواهی بگویی همۀ این امکانات رفاهی «در دسترس» است،ولی.....!

گفت: بله! می گویند عیال آقای کارمندیان سال ها آرزو داشت یک سرویس طلا داشته باشد. بارها این آرزو را با همسرش مطرح کرده بود. او هم می گفت: من ماهی سه میلیون تومان حقوق می گیرم،این سرویس صدمیلیون تومان است!

روزی کارمندیان به عیال گفت: 

این قالی 12متری را با کمک بچه ها ببافید،سرویس طلا در دسترس است!

عیال بیچاره هم با کمک بچه ها شبانه روز تلاش کردند و ظرف دو سال قالی را بافتند. روز اتمام کار عیال از همسرش خواست تا قولش را عملی کند. کارمندیان، عیال و بچه ها را برداشت و آنان را به بازار زرگرها برد و از پشت ویترین زرگری یک سرویس طلای صدمیلیونی را به آنان نشان داد . همه ذوق زده آن را تماشا کردند و پسندیدند. آن گاه گفت:

 دیدید که این سرویس طلا «در دسترس» است؟!! حالا بیایید برویم خانه که من خیلی گرسنه ام!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۰۰ ، ۰۵:۰۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

«سعۀ جهانی» و «توسعۀ انسانی»(1697)

راه «سعۀ جهانی» و «توسعۀ انسانی»،

از «خانه ها» می گذرد،نه از «کارخانه ها».

«زایش بهره وری» و «افزایش فناوری»،

به روند توسعه، «تاب» و «شتاب» می بخشد.

ولی برای تحقُّق توسعۀ انسانی باید از هر «دبستان» یک «ادبستان» ساخت

و از هر «دبیرستان» یک «هژیرستان».

کودکان باید در «اخلاق»،«خلّاق» باشند و در گزینش هر «باور»،«پرسشگر».

در «رفتار» و «گفتار»،«فکور» و «صبور» باربیایند.

با دیگران «اهل تعامل» باشند،نه اسیر «جهل تقابُل».

در حلِّ «خلافِ باور» و «اختلافِ نظر» با «خالفان» و «مخالفان»،

«راه گفتگو» را بگشایند،نه «چاه هیاهو» را.

به جای «روحیّۀ مجادلت»،«رایحۀ مشارکت» را بپراکنند 

و به جای «تهاجُمِ قلع و قمعی»،«تفاهُمِ جمعی» را بنشانند.

شفیعی مطهر

--------------------------

سعه: وسعت،گشادگی،فراخی،توانگری،توانایی

هژیر: زیرک ،هوشیار، پسندیده، نیکو

خالف:گول،احمق،نانجیب،بی خبر

قلع و قمع: ریشه کن ساختن و برانداختن

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۰۰ ، ۰۶:۱۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #طنزسیاهنمایی. 291

حلِّ مشکلات جنگل ها!!

گفت : تا 50 سال دیگر همۀ مسائل و مشکلات جنگل های ایران از جمله قاچاق چوب و زغال،آتش سوزی ،تجاوز به حریم جنگل ها و....همه حل می شود. 

گفتم: خوش خبر باشی! حالا بگو با چه طرح و سازکاری این مشکلات حل می شود؟ به کدام یک از منابع خبری استناد می کنی؟

گفت: روزنامه «صدای اصلاحات» اول دی ماه .

گفتم: چه نوشته؟

گفت: نوشته تا پنجاه دیگر همۀ جنگل های ایران نابود می شود!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۰۰ ، ۰۴:۵۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

بُنجُل های هردمبیلی!

قصّه های شهر هرت .قصّّۀ 152

شفیعی مطهر

اعلی حضرت هردمبیل چون روز به روز پشتوانه های مردمی خود را از دست می داد،ناگزیر برای بقای سلطنت خود دست به دامان قدرت های خارجی می شد. ابرقدرت ها نیز فرصت را مغتنم شمرده،طیّ قراردادهایی ظالمانه اجناس و کالاهای بُنجُل خود را به دولت شهر هرت می فروختند.

 یکی از روزنامه نگاران شهر هرت به نام روزبه در مقاله ای ضمن محکوم کردن این قراردادهای ذلیلانه ،نوشته بود: بازار شهر هرت پر از کالاهای بُنجُل فرنگی ولی گران قیمت شده است.کیفیّت ها پایین،ولی قیمت ها بالاست. حکومت با قراردادهای تجاری تحمیلی  بُنجُل های فرنگی را وارد می کند و مردم ناگزیر به خرید هستند .

وقتی این خبر به گوش اعلی حضرت هردمبیل رسید،او را احضار کرد و با تشر بر سرش فریاد کشید: 

مگر تو همه را تست کرده ای که همه را بنجل نامیده ای؟ الان دستور می دهم تو را با گیوتین فرنگی اعدام کنند تا کیفیّت کالای فرنگی برایت معلوم شود.

سپس دستور داد او را با گیوتین اعدام کنند.

فردا ماموران اجرای حکم ملوکانه به عرض رسانیدند :

قربان! موقع اجرای حکم تیغۀ گیوتین گیر کرد. هر تعمیرکاری آوردیم نتوانست تعمیر کند.

هردمبیل گفت: باید اول گیوتین را تست و تعمیر می کردید که آبروی ما نرود .پس امروز با طناب او را حلق آویز کنید.

باز فردا به خاک پای ملوکانه معروض داشتند:  رفتیم یک طناب خریدیم و دور  گردن روزنامه نگار بستیم. به محض این که چهارپایه را از زیر پایش کشیدیم،طناب پاره شد و افتاد.

هردمبل گفت: خب، باید اول کیفیت طناب را امتحان می کردید که آبروی ما نرود. حالا هم بروید او را با مواد سمّی مسموم کنید.

باز روز بعد گزارش دادند : رفتیم از داروخانه داروی مرگ موش گرفتیم و به او خورانیدیم. دل درد شدیدی گرفت ولی باز هم نمُرد. 

هردمبیل پرسید: چرا؟

گفتند: دارو قلّابی و تاریخ گذشته بود و اثرش را از دست داده بود.

گفت:چرا موقع خرید تاریخ تولید و مصرف را نگاه نکردید که آبرویمان نرود؟ فردا با کلت به سر و قلبش شلّیک کنید و او را بکشید تا خیالمان راحت شود.

روز بعد باز به شرف عرض ملوکانه رسانیدند که:  با یک کُلت فرنگی هر چه سر و سینه اش را نشانه گیری و شلیک کردیم ، گلوله در لوله کلت گیر کرد.

هردمبیل فریاد کشید : باید کلت را موقع خرید تست می کردید که آبرویمان نرود. این دفعه او را از بالای یک ساختمان بلند به پایین پرتاب کنید. ولی بار آخر باشد که او را زنده می بینم.

از قضا روز بعد برای هردمبیل خبر آوردند که مردم شهر چادر بزرگی در پایین ساختمان آوردند و همه اطراف آن را گرفتند. پس از پرتاب روزنامه گار،او به روی چادر افتاد و سالم از جای برخاست،مردم او را بر سر دست گرفتند و با شعار «روزبه قهرمان / زبان آزادگان» ،او را در همۀ خیابان ها گرداندند. نیروهای ما هر چه تلاش کردند نتوانستند او را دوباره دستگیر کنند. با توجّه به این که لحظه لحظه بر انبوه جمعیت افزوده می شد،نیروهای ما در میان هوکشیدن مردم چاره ای جز فرار نداشتند.

روز بعد بیانیه ای با هزاران امضای مردم شهر هرت در سطح شهر خطاب به هردمبیل منتشر و توزیع شد که با طعنه به او نوشته بودند: حالا کالاها و اجناس بُنجُل اربابانت را تست کردی؟!

 کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۰۰ ، ۰۵:۴۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

 هر پگاه نو با یک نگاه نو 

«تنها» در میان «تن ها»!(فرگرد 1696)

«پای افزار» نباید «پای آزار» باشد.

کفش با یک شماره «کم یا بیش»،پای را «ریش» می کند.

ولی «یار»،«پای افزار» نیست،

که با کمی «تُندی رفتار» یا «کُندی گُفتار»،

او را با کفش «بسنجیم» و از او «برنجیم».

هر انسان را «دربست» همان گونه که «هست»،

اگر حدّ اقلِّ ویژگی های «لیاقت» و «رفاقت» را دارد،

با هر «رنگ پوست» به عنوان «دوست» باید پذیرفت.

اگر «ایده آل بیندیشیم» از «استیصال می پریشیم»

و  در میان همۀ «تن ها»،«تنها» می مانیم!

#شفیعی_مطهر

------------------------ 

پای افزار: کفش،پاپوش

استیصال: درماندگی،برانداختن،بیچارگی

 کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۰۰ ، ۰۶:۴۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی 290 

کی بی عُرضه است؟

 

گفت: من چقدر بی عُرضه ام؟

گفتم: چه کرده ای که فهمیدی بی عُرضه ای؟

گفت: معاون وزیر کشاورزی فرموده اند: 

«ایران ۹۲ درصد زعفران دنیا را تولید می کند، اما سهم ما از بازار ۸ میلیاردی آن فقط ۲٠٠ میلیون دلار یعنی 2/5  درصد است»!

گفتم: این چه ربطی به بی عُرضگی تو دارد؟ مگر تو این صنعت را مدیریت می کنی؟

گفت: نه! ولی زبانم لال مگر من می توانم بگویم برخی مدیران بی عُرضه اند؟ آن وقت خودت می گویی باز هم #سیاهنمایی کردی!

آیا به عنوان یک شهروند ایرانی حق ندارم بگویم چرا 92 درصد تولید زعفران دنیا را داریم،ولی سهم ما از بازار آن 2/5 درصد است؟! 

می گویند زمانی دشمن به شهر هرت حمله کرد.اعلی حضرت هردمبیل لشکری تجهیز کرد و به فرماندهی یکی از سرداران به مقابله با دشمن فرستاد.پس از چندی سردار برای گزارش نتیجۀ جنگ شرفیاب شد. شاه پرسید: بگو چه کردید؟ آیا تلفات هم دادید؟

سردار گفت: قربان! دیدیم قدرت مقابله با دشمن نداریم،لذا تا پشت دروازه های شهر عقب نشینی کردیم و خون از دماغ هیچ کس نیامد!!

گفتم: باز هم که #سیاهنمایی کردی!

شفیعی مطهر

 کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۰۰ ، ۰۵:۴۱
سید علیرضا شفیعی مطهر