تورُّم و مالیات هردمبیلی!!
قصّه های شهر هرت.قصّۀ 153
شفیعی مطهر
اعلی حضرت هرمبیل حسابی جوش آورده بود و با عصبانیّت هر چه توهین و دشنام از دهانش درمی آمد،نثار روشنفکران و نویسندگان و شاعران و کتابخوانان می کرد! او می گفت:
ما هر چه می کشیم از این کتاب خوانان و نویسندگان می کشیم. اگر این نویسندگان اوضاع پیشرفته ملل راقیه را برای مردم کوچه و بازار ننویسند،زبان برخی مردم عادی آن قدر دراز نمی شود که به ما و کیان سلطنت ما انتقاد کنند!!
هردمبیل آن گاه شارل شرلی مستشار فرنگی را مورد خطاب قرار داد و افزود:
تو و صدراعظم چه غلطی می کنید که بعضی روشنفکران این قدر پررو شده اند که به حریم سلطنت نیز تجاوز کرده و از ما نیز انتقاد می کنند.
شارل شرلی زمین خدمت بوسه داد و با حالتی ملتمسانه معروض داشت:
اعلی حضرتا! اندوهتان رو به پایان و شکوهتان جاودان! ما باید اقشار متوسّط جامعه را چنان درگیر نان و آب کنیم که دیگر فرصت سرخاراندن هم نداشته باشند تا چه برسد به کتاب خواندن و انتقادکردن.
هردمبیل پرسید: چگونه؟
شرلی پاسخ داد: قربان! مؤثرترین راه ِدرهم کوبیدنِ طبقه متوسط این است که آن ها را بین دو سنگ آسیاب «تورم» و «مالیات» قرار دهند، طبقه متوسط که نابود شود، همه چیز فرو خواهد ریخت و طبقه متوسطی دیگر باقی نمیماند تا کتاب به دست بگیرد، سفر کند، یاد بگیرد، یاد بدهد یا این که حامل ارزش های دموکراتیک و فرهنگ باشد.
اکنون ما باید مردم شهر هرت را به دو طبقه: فرادستان و فرودستان تقسیم کنیم.
دو جبهه مشخص و مطلقأ متخاصم!
وقتی منازعه قطعی شد، این بسیار خطرناک است. اوّلی را غرور، کور می کند، دوّمی را کینه و عقده.
طبقه فرادستان میترسند و روز به روز محافظه کارتر میشوند و پشت سنت و دین پناه میگیرند.
طبقه فرودستان هم خشمگین شعلۀ انتقام در دلشان زبانه میکشد و مترصد حمله می شوند.
سونامی که بیاید، دیگر کشتی هر چقدر هم غول پیکر باشد، عاقبتی جز واژگونی نخواهد داشت.
تورم نام دیگرش «مالیات پنهان» است. اکنون طبق آمارهای رسمی خودِ نظام، تورم بالای ۴۰٪ است، یعنی به اِزای هر ۱۰۰ تومان درآمد مردم، ۴۰ تومانش مستقیم روانه جیب نظام (یا همان کسی که برای جبران ناکارآمدیش پول چاپ میکند) میشود.
این را بیفزایید به «مالیات رسمی» که اخیراً چندین برابر شده است و اثر تورمی آن نیز به زودی بر تورم فعلی افزوده خواهد شد!
در واقع مردم شهر هرت فقط دارند خرحمالی می کنند و هر چه جان بِکَنند، باید به صورت مالیات پنهان (تورم) و مالیات مستقیم، دو دستی تقدیم ما کنند.
میلتون فریدمن معتقد بود تورم، یا همان «مالیات پنهان»، غیر مشروع و غیرقانونی است که اخذ میشود! و دقیقأ باج گیری به حساب میآید که خرج بیکفایتیهای حاکمان میشود، برداشتِ از درآمد مردم پیش از این که درآمد مردم به دستشان برسد. در این شرایط حکومت عملاً جیب بُری میکند و سر گردنه ایستاده است و در حال غارت مردم است!
عوام نیز متوجه نمیشوند از کجا خوردهاند و به جان یکدیگر میافتند و این در حالی است که دزد اصلی این طور نشان میدهد که در صدد است که مشکل آن ها را حل نماید!
هردمبیل با خوشحالی گفت: پس هر چه زودتر این برنامه ها را عملی کنید تا خیال ما از بابت این روشنفکران منتقد راحت شود.
بدین ترتیب مردم را به سنگ آسیابی بسته اند که هر چه تندتر می دوَند ،زودتر به سر جای اول خود می رسند!! نان و آب می دوَد و مردم شبانه روز به دنبال آن!!
********
فرداد دانش آموز کلاس پنجم روزی به پدرش گفت:
باباجان! امسال هم سال تحصیلی آغاز شد و شما یک کیف مدرسه برایم نخریدی!
پدر پاسخ داد: فرزندم! کیف مورد نظر تو بیست هزارتومان است. تو روزی صد تومان پول توجیبی می گیری .شش ماه پول توجیبی خودت را بریز در قُلّک ،بعد بقیّه اش را من روی آن می گذارم و برایت کیف می خرم.
فرداد گفت: پدرجان! پارسال هم همین را گفتی. پارسال این کیف ده هزار تومان بود .من چندین ماه پول توجیبی هایم را جمع کردم.وقتی رفتیم بخریم،کیف شده بود 15 هزار تومان. حالا از کجا معلوم که پس از شش ماه که ما بیست هزار تومان را جمع کردیم،کیف نشود سی هزار تومان!!
در این میان تیرداد همشاگردی فرداد از راه رسید در حالی که همان کیف در دستش بود. از او پرسیدند:
چند خریدی؟
پاسخ داد: بیست و پنج هزار تومان!!
در اینجا پدر و پسر نگاهی به یکدیگر کردند و بُغضی سخت گلوی هر دو را فشرد و حلقۀ اشکی دور چشمانشان را فراگرفت!!