سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۱۷ مطلب در تیر ۱۴۰۳ ثبت شده است

هر پگاه نو با یک نگاه نو

گزین‌گویه‌های مطهر

«شوخه» یا «شاخه»؟! (فرگرد 2178)

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸
بیاییم «شوخۀ رخت» را بر «شاخۀ درخت» بیاویزیم.

چون درخت،«سخت ننالیم»،ولی «سرسخت ببالیم».

اگر «تهاجُم پاییز» و «تلاطُم برگ‌ریز»،

«گیسوان برگمان را ریخت» و بر «ریسمان مرگمان آویخت»،

«امید زندگی» و «نوید ارزندگی» را در خویش زنده بداریم،

تا باز «بارِ دیگر» در «بهار بهتر»،

دوباره از «ریشه بروییم» و از «اندیشه بگوییم».

«نهاد باروری»،«نماد خودباوری» است.

شفیعی مطهر

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸

شوخ(شوخه): چرک/ خوشگل و زیبا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۰۳ ، ۱۶:۱۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

 انحراف از اندیشمان عاشورا

(یک خاطره و یک تاریخ پرمخاطره! )

#شفیعی_مطهر

شب بود و در یکی از جبهه‌های جنوب عملیات سختی در پیش داشتیم. در پیشروی به سوی مقرهای دشمن به میدان مین رسیدیم که عبور از آن ناممکن و یا همراه با تحمُّل تلفات سختی بود.

لحظاتی به فکر فرورفتیم. ناگزیر از عبور از میدان مین و رسیدن به اهداف از پیش تعیین‌شده بودیم.در عین حال اگر بنا بود بیشتر نیروهای خود را در عبور از میدان مین از دست بدهیم،پیشروی به سوی اهداف مورد نظر غیرممکن یا بسیار سخت به نظر می‌رسید.

در اینجا از سوی چند نفر از رزمندگان ایثارگر پیشنهادی راهگشا ولی جانسوز و دردآور مطرح شد. این عزیزان اعلام آمادگی کردند که داوطلبانه بر روی میدان مین بغلتند تا با انفجار مین‌ها و در نتیجه تکّه‌تکّه‌شدن پیکرهای آنان راه پیشروی نیروها گشوده شود و پیشرفت عملیات متوقّف نشود!

...و قبل از این که برادران رزمنده دربارۀ هزینه - فایده این راهکار بحثی را مطرح کنند،فوراً یکی از رزمندگان سلاح‌های خود را به دیگری تحویل داد و داوطلبانه پیکر خود را به روی مین‌ها انداخت و شروع به غلتیدن کرد!

لحظاتی بیش نگذشت که با انفجار نخستین مین پیکر این برادر رزمنده متلاشی شد!

بلافاصله نفرهای دوم و سوم و...خود را به روی میدان مین افکندند و راهی به عرض قامت رشید این دلاوران از جان گذشته به سوی هدف گشوده شد.

با گشایش راه پیشروی، فرمانده دستور حرکت داد. عدّه‌ای از برادران رزمنده که بر اثر شهادت مظلومانه و شجاعانۀ این عزیزان به شدّت متاثّر شده‌بودند، شروع به گریه و زاری و عزاداری کردند! اینان به جای ادامۀ پیشروی بر بالین پیکرهای خونین این عزیزان جمع شده و بر سر و سینه می‌زدند!

فرمانده چندین بار دستور حرکت داد،ولی بسیاری از برادران همچنان بر سر و سینه‌زنان به شدّت می‌گریستند و عزاداری می‌کردند!

وقتی فرمانده برای آخرین بار و با فریاد بلند دستور پیشروی داد،یکی از برادران عزادار فریاد زد:

فرمانده! تو چقدر سنگدل و بی‌وفایی! همین الان این عزیزان جانشان را فدای ما کرده‌اند و تو پیکر پاره‌پارۀ این عزیزان را به حال خود رها کرده و می‌روی؟!!

در این جا من پیش رفتم و روی خود را به عزیزان عزادار کرده ،با نرمی و فروتنی گفتم:

برادران عزیز!سوگواری برای شهادت این عزیزان بسیار مطلوب و پسندیده است؛ اما من از شما می‌پرسم این پیکرهای عزیز برای چه هدفی قطعه‌قطعه شدند؟ این برادران شهید برای تحقُّق چه اهدافی عاشقانه و داوطلبانه جان باختند؟ آیا هدفشان برپایی عزاداری بود؟ یا تحقُّق اهداف عملیات؟!

برادران رزمندۀ عزادار با شنیدن این منطق دست از ادامۀ عزاداری برداشتند و بنا به دستور فرمانده به سوی اهداف تعیین‌شده حرکت کردیم و در آن عملیات به پیروزی بزرگی دست یافتیم!

*****************

از آن روز تا کنون من همیشه به این می‌اندیشم که آیا شهادت مظلومانه و ستم‌ستیزانه امام حسین(ع) و یاران وفادارش نیز تنها برپایی آیین‌های سوگواری بوده؟!!

یا تحقُّق اهداف بلند و بزرگ انسانی چون آزادی و آزادگی انسان و رهایی از همۀ قید و بندهایی است که خودکامگان خودخواه بر دست و پای اندیشه‌های بشری نهاده‌اند؟!!

آیا پیام این« خاطره» نمی‌تواند نقطۀ پایانی بر « تاریخ پرمخاطرۀ » انحراف از مکتب عاشورا باشد؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۰۳ ، ۰۱:۳۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی. 764

عامل همۀ نابسامانی‌های کشور کشف شد!!

گفت: تو در مناظره‌ها و برنامه‌های کاندیدا آیا کسی را دیدی که از اوضاع کشور راضی باشد

و قول اصلاح ندهد؟

گفتم: نه،همۀ کاندیداها از شرایط کشور ناراضی و ناراحت‌اند!

گفتم: به نظر تو علّت آن چیست؟ اگر اوضاع کشور نابسامان و نامتعادل و غیرعادلانه است،

هر یک از همین کاندیداها سمت‌ها و مسئولیت‌های مهمّی داشته‌اند. چرا نابسامانی‌ها را رفع

و اصلاح نکرده‌اند؟پس عامل و مقصّر این همه نابسامانی چه کسی یا کسانی است؟

گفت: لابد ما مردم مقصّریم و واقعاً بد عمل کرده‌ایم!! 

شنیدم که دزدی زبل نیمه‌شب
ربود از طویله خر مش رجب
رجب تا که شستش خبردار شد
جهان پیش چشمش شب تار شد
درون طویله دو زانو نشست
زمین و زمان را دم فحش بست
یکی گفت تقصیر از آن توست
که قفل طویله نبستی درست
یکی گفت گیرید معمار را
بنا کرده کوتاه دیوار را
یکی گفت تقصیر از شحنه‌هاست
که هر روز بر پا چنین صحنه‌هاست
یکی گفت: نه، بوده تقصیر خر
چرا ؟ چون که می‌کرد اگر عَرُّ و عَر
و یا یک کمی جفتک و گرد و خاک
مسلّم که آن دزد می زد به چاک
شنیدم که با غیظ مشدی رجب
در آن بین می‌گفت : یاللعجب
که هر کس به نوعی‌است در اشتباه
فقط دزد در این میان بی‌گناه

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۰۳ ، ۱۹:۲۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی. 763

راست این‌وری یا آن‌وری؟!

گفت: یکی از کاندیداها فرموده‌اند:

«در مورد حقوق پرستاران و بازنشستگان می‌گویند منابع وجود ندارد. در حالی که در کشور رانت‌هایی وجود دارد که اگر جلوی آن‌ها گرفته شود، این منابع تامین می‌شود. منابع را به مسیر درست هدایت خواهیم کرد. »

گفتم:منظور ایشان کدام دولت است که نمی‌تواند جلوی رانت‌ها را بگیرد؟

گفت: بدیهی است دولت انقلابی پیشین است.

گفتم: آقای جلیلی که مدّعی امتداد دولت پیشین بودند. بلکه منظور آقای جلیلی دولت آقای روحانی است؟

گفت: اگر منظور ایشان دولت دوازدهم بود،قاعدتاً دولت سیزدهم باید جلوی آن رانت‌ها را گرفته باشد. پس آقای جلیلی جلوی کدام رانت‌ها را می‌خواهند بگیرند؟!

اگر ایشان می‌خواستند امتداد دولت پیشین باشند، باید مُجری برنامه‌های آنان باشند و نباید جلوی رانت‌ها را بگیرند،ولی اگر جلوی رانت‌ها را می‌خواهند بگیرند، دولتشان امتداد دولت پیشین نیست!

گفتم :حرف ایشان قطعی است و جلوی رانت‌خواری‌ها را می‌گیرد،ولی نه آن گونه که تو می‌پنداری!

گفت:آها! فهمیدم یعنی رانت‌خواری بستگی دارد که رانت‌خوار این‌وری باشد یا آن‌وری! ایشان که نفرموده‌اند رانت‌خواری این‌وری‌ها را!

روزی با ماشین به‌سوی خانه می‌رفتم. در خیابان رئیس اداره‌مان را دیدم. او را سوار کردم که به خانه‌شان برسانم. نزدیک چهارراه از او پرسیدم: به سوی چپ بپیچم یا راست؟

پاسخ داد:به راست!

من سرچهارراه تا به راست پیچیدم،فریاد زد:

من راست این‌وری را که نگفتم! منظورم راست آن‌وری بود!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۰۳ ، ۱۷:۴۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

گزین‌گویه‌های مطهر

«خاکی» و «افلاکی»! (فرگرد2176)

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸

«عادلانه‌ترین اعتقاد» و «عاقلانه‌ترین رویداد»،مرگ است.

هیچ زنده‌ای نمی‌تواند از آن «بگریزد» و با آن «بستیزد».

«تن‌های خاکی به تنپوش خاک» برمی‌گردند و «روح‌های افلاکی به آغوش افلاک».

در زمین هیچ «جلالتی» و «عدالتی» چون مرگ نیست. 

اگر «سرنوشت برگ را بشناسیم»،از «سرشت مرگ نمی‌هراسیم»!

شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۰۳ ، ۱۹:۲۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی762

ببینید نبوغ برخی مدیران چه می‌کند؟!!

گفت: بنا به گفتۀ دکتر فرشاد مومنی اقتصاددان:

بر اساس داده‌های بانک مرکزی میانگین مصرف سرانۀ گوشت قرمز خانوارهای ایرانی

در سال ١٣۶۶(اوج جنگ) ١٢٧ کیلوگرم بوده که در سال ١۴٠٠ به ۶ کیلوگرم کاهش یافته !

گفتم: آفرین بر مردم ما که به خاطر حجم بزرگ تحریم‌ها دارند صرفه‌جویی می‌کنند!

گفت: آفرین بر تو با این نبوغ !واقعاً خارجی‌ها تو را ندزدند!!

معیار رفاه هر جامعه را با مصرف موادِّ خوراکی بویژه گوشت می‌سنجند.به طور معمول هر

جایی که وضعیت درآمدی بهتری دارد میزان مصرف گوشت‌اش هم بیشتر است.

با نگاهی به آمار مصرف گوشت، به راحتی می‌توان فهمید که رفاه و ثروت در میزان مصرف

گوشت در سراسر جهان تاثیر دارد.

متاسّفانه میزان متوسّط مصرف گوشت در کشورهای فقیر افریقا چون اتیوپی تنها ۷ کیلو، در

رواندا ۸ کیلو و در نیجریه ۹ کیلو در سال بیشتر از ایران است.تازه این میزان ۱۰ برابر کمتر از

میزان متوسّط مصرف گوشت در کشورهای اروپایی است.

نکته‌ کلیدی، این واقعیّت است که میزان مصرف گوشت در ۵۰ سال گذشته به طور تصاعدی

افزایش داشته است.

میزان تولید گوشت امروز تقریباً پنج برابر بیشتر از اوایل دهۀ ۱۹۶۰ میلادی است و از ۷۰

میلیون تُن به بیش از ۳۳۰ میلیون تُن در سال ۲۰۱۷ رسیده است

بالاترین رقم مصرف گوشت در جهان ایالات متّحدۀ آمریکا و استرالیا در صدر مصرف‌کنندگان

گوشت جهان قرار دارند.

پس از این دو کشور، نیوزیلند و آرژانتین با مصرف سالانه ۱۰۰ کیلوگرم در سال قرار گرفته بودند.

میزان بالایی از مصرف گوشت در غرب و خصوصاً در اروپای غربی است،

به طوری که هر فرد سالانه نزدیک به ۸۰ تا ۹۰ کیلوگرم گوشت مصرف می‌کند.

گفتم: این سطح تفاوت و تبعیض در مسئلۀ رفاه و فقر میان ایران و سایر کشورها فاجعه است.

چرا در مسئلۀ اقتصاد مسئولان باکفایت‌تری نمی‌گمارند تا ما دچار چنین فاجعه‌ای نشویم؟

گفت: مقصِّر اصلی مردم‌اند!

گفتم: مردم مظلوم و بی‌پناه چه تقصیری دارند؟

گفت: اگر در موقع انتخابات مردم پیش از رای‌دادن همین آمار و ارقام را بسنجند و خرد خویش

را به‌کار گیرند،آن‌گاه به مسئولان بی‌کفایت و نالایق رای نمی‌دهند.

می‌گویند یکی از مسئولان کوپنی! برای بازدید یک بیمارستان روانی به آن‌جا می‌رود و از

یک روان‌پزشک می‌پرسد:

شما چه طور متوجّه می‌شوید که یک فرد روانی به بستری‌شدن احتیاج دارد؟

او پاسخ می‌دهد: ما وان حمام را پر از آب می‌کنیم، یک قاشق چای‌خوری، یک فنجان، و

یک سطل جلوی روانی می‌گذاریم و از او می‌خواهیم وان را خالی کند.

مسئول می‌گوید: آدم سالم سطل را انتخاب می‌کند، چون بزرگ‌تر است.

روان‌پزشک می‌گوید: نه! آدم سالم درپوش چاه وان را بر می‌دارد.

حالا شما مسئول محترم دوست دارید تختتتان زیر پنجره باشد؟

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۰۳ ، ۲۱:۰۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

گزین‌گویه‌های مطهر

«خاطر خاک» یا «خاطرۀ افلاک»؟! (فرگرد2175)

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸

بیاییم «انسانیّت» و «عقلانیّت» را

در «رفتار زیبا» نشان دهیم،نه در «گفتار فریبا»!

وگرنه انسان‌بودن «گونه‌ای پدیده» و «نمونه‌ای آفریده» است

و برای صاحبش نه «مایۀ افتخار» است و نه «سرمایۀ ساختار».

بیاییم «لایحۀ زندگی» را چنان با «رایحۀ ارزندگی» بیامیزیم،

که پس از مرگ نه در «خاطر خاک»،که در «خاطرۀ افلاک»،

«جاودانه بپاییم» و «عارفانه بشاییم»!

شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۰۳ ، ۱۶:۱۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی. 761

ما پیشرفته‌تریم یا آمریکا؟!

گفت: بالاخره کی رئیس جمهور شد؟ سعید یا مسعود؟

گفتم: هنوز رای‌گیری و شمارش آراء که پایان نیافته است؟

گفت: آخر من شنیده‌ام در ایران سیستمی ایجاد شده که پیش از پایان این مراحل می‌توانیم

نام رئیس جمهور را اعلام کنیم!

گفتم: ای نابغۀ دوران!! اشتباه به عرضتان رسانده‌اند! چه کسی چنین سخن بی‌پایه‌ای را

به تو گفته است؟

گفت: می‌گویند یک ایرانی و یک آمریکایی پیشرفت‌های کشورهای خود را به رخ یکدیگر می‌کشیدند.

آمریکایی گفت: ما سیستمی ایجاد کرده‌ایم که پس از پایان رای‌گیری ظرف یک ساعت نتیجۀ

انتخابات را اعلام می‌کنیم.

ایرانی گفت: این که چیزی نیست! ما سیستمی اختراع کرده‌ایم که چند ساعت پیش از پایان

رای‌گیری می‌توانیم نتیجۀ انتخابات را اعلام کنیم!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۰۳ ، ۲۰:۴۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

تخت جبروت و تختۀ تابوت!

قصّه‌های شهرهرت،قصّۀ 194

شفیعی مطهر

هر روز از یک گوشۀ شهر هرت گروه‌های مردمی با راهپیمایی‌های پراکنده ،شعارهای ضدِّ استبدادی سرمی‌دادند و توسّط نیروهای ضدِّ شورش سرکوب می‌شدند.

روزبه‌روز این رویدادها و تعداد جانباختگان رو به افزایش بود و بر ترس و نگرانی اعلی‌حضرت و دولت‌مردان دست‌بوس او می‌افزود.

سرانجام روزی صبر و حوصلۀ سلطان به‌سرآمد و مشاوران و درباریان متملّق را گردآورد از آنان در این بارۀ نظر خواست.درباریان طبق معمول پس از چاپلوسی و تملّق بسیار، مخالفان را ناچیز و اندک شمردند و راهکارهایی نظیر کشتار بیشتر تظاهرکنندگان و اعدام بیشتر زندانیان را ارائه دادند.

آن قدر از خون و خشونت و سرکوب و اعدام گفتند که رای نهایی سلطان بر این قرار گرفت که از فردا هر نفسی را در سینه خفه کنند و هر قلمِ نویسایی را بشکنند و هر زبان گوینده را ببرّند و هر دهان بازی را بدوزند!

دو ماه گذشت. هر چه مردم کاشتند،اینان کُشتند!

هر چه مردم فرهیختند،اینان خون ریختند!

هر چه مردم از حق گفتند، از اینان حُقّه شنُفتند!

در این حال و هوا یکی از استادان روشنگر به نام «آقای مدارا» طیّ مقاله‌ای دلسوزانه راه حلّی مسالمت‌آمیز و راهگشا مطرح کرده و در یکی نشریات محلّی چاپ و منتشر کرد.خبر به اعلی‌حضرت هردمبیل رسید.وقتی هردمبیل مقاله را خواند،در آن هیچ اشاره‌ای به جانبداری از مردم شورشی ندید. آقای مدارا ضمن بیان چند نمونه از سرنوشت شوم دیکتاتورهایی که راه خشونت و سرکوب را پیش گرفته و سرانجام مردم آنان را با رسوایی و خواری از تخت جبروت بر روی تختۀ تابوت کشانده‌اند. همۀ این دیکتاتورها چون شاه ایران، صدّام،قذّافی و ده‌ها دیکتاتور دیگر هرچه از طرف دوستان دلسوز نصیحت شنیدند،با شوخی و مسخره آن نصایح را نشنیدند تا سرانجام خدا سنّت بی‌چون و چرای خود را جامۀ عمل پوشاند.

آقای مدارا در پایان مقاله‌اش ،موردی از حاکمان خردمند را ذکر کرده که بموقع از خواب غفلت بیدار شده و به جبران مافات پرداخته است.

او خاطره‌ای مستند از عطاءالله مهاجرانی نقل می‌کند که سفری داشتم به سلطان‌نشین عمّان و با عبدالعزیز الرّواس که وزیر اعلام عمّان بود، ملاقاتی رسمی داشتم. وی پس از این ملاقات مرا به خانه‌اش دعوت کرد. سخن از گذشته‌اش به پیش کشید و گفت:

در دوران دانشجویی با تعدادی از دانشجویان از مخالفان سرسخت سلطان‌بن‌قابوس بودیم. گرایش‌های چپ داشتیم و گاه در کشورهای دیگر به سفارت عمّان حمله می‌کردیم. مدّتی بعد در داخل به مواضع دولت حمله مسلّحانه کردیم و دستگیر شدیم. ما را به زندان بردند. زمانی نگذشته بود که من وهمراهانم را از زندان بیرون آورده، سر و صورت اصلاح کرده، لباس رسمی پوشیدیم. گفتتند سلطان‌بن‌قابوس شما احضار کرده است. پیش خود گفتیم اعداممان حتمی است! ما را نزد وی بردند. سلطان ما را احترام کرد و نزد خود نشاند. تعجّبمان بیشتر شد. سر سخن باز کرد. از گذشته تا حال گفت، از وضعیت کشور و این که با تفکّرات چپ کشور به سرانجام نمی‌رسد. با دلیل و آمار و منطق مجابمان کرد و “گفت:

ما راهی را برای پیمودن آغاز کردیم. شما درس خوانده‌های کشورید. حیف از شماست که در زندان باشید. گذشته‌ها گذشت. من چند پیشنهاد برای شما دارم.

اول این که: سرمایه‌ای در اختیارتان می‌گذارم، با خانواده به هر کشور خارجی مایلید مهاجرت کنید و تا آخر عمر با عزّت زندگی کنید.

یا این که: به شما سرمایه و امکانات می‌دهم تا به کار کشاورزی و تولید بپردازید.

و یا این که به من برای مدیریّت و توسعۀ کشورمان کمک کنید، من مدیرانی متخصّص می‌خواهم و اگر مایل هستید همراهم باشید.”

در بهت به سر بردیم. در پوست خود نمی‌گنجیدیم و با آغوش باز راه سوم را انتخاب کردیم و سلطان‌بن قابوس هر یک را به مقام وزارت، و مشاوره منصوب کرد و من وزیر اعلام شدم.»(مجتبی لطفی)

هردمبیل پس از خواندن مقالۀ تکان‌دهنده و دلسوزانۀ آقای مدارا یک شبانه‌روز به فکر رفت که آیا راه سلطان قابوس را برود یا قذّافی را.او 24 ساعت نه غذایی خورد و نه به خواب رفت. سرانجام راه سلطان را برگزید و بار دیگر همۀ درباریان را فراخواند و نظر قاطع خود را بیان کرد.

درباریان از سرنوشت خود بیمناک شدند. لحظاتی صدای پچ‌پچ سالن دربار را فراگرفت. هردمبیل با فریاد حاضران را به سکوت فراخواند و از آنان نظر خواست. پس از مدّتی سکوت،صدراعظم به سخن درآمد که:

اعلی‌حضرتا! ما همه جان‌نثاران اعلی‌حضرت همه جان برکف از کیان سلطنت دفاع می کنیم. ما شان اعلی‌حضرت قَدَرقُدرت را فراتر از آن می‌دانیم که با چند نفر کارگر و معلّم و استاد دانشگاه را در دربار فراخواند و از آن افراد بی‌سروپا برای ادارۀ کشور کمک بخواهد!مگر ما مُرده‌ایم؟!

خلاصه آن قدر به گوش آن سلطان جاه‌طلب خواندند تا راه استمرار استبداد را برگزید و سرنوشت سیاه خود را رقم زد!

تا این که سرانجام......!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۰۳ ، ۱۵:۳۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی 760

این روند همچنان ادامه دارد تا.....!

گفت: در مورد حقوق پرستاران و بازنشستگان می‌گویند منابع وجود ندارد. در حالی 

که در کشور رانت‌هایی وجود دارد که اگر جلوی آن‌ها گرفته شود این منابع تامین می‌شود.

گفتم: کمی منصفانه حرف بزن.اگر در کشور رانت‌هایی وجود داشت،آقای رئیسی جلوی آن‌ها 

را می‌گرفت.چرا نسبت‌های ناروا به این دولت انقلابی می‌دهی؟

گفت: این سخن آقای جلیلی است.

گفتم: بنابراین آقای دکتر جلیلی راه تازه‌ای جدا از راه آقای رئیسی در پیش دارند.

گفت: نه! آقای جلیلی خود بر امتداد راه آقای رئیسی تاکید ورزیده‌اند.

می‌گویند کاندیدایی با راننده‌اش روستا به روستا می‌رفت و تبلیغ می‌کرد. به یک روستای 

بزرگ کوهستانی رسیدند که چهار محلّۀ سُفلا،عُلیا،صغرا و کبرا داشت. وزارت بهداشت به 

آنان قول داده بود در این روستا یک بیمارستان به نام گل‌ها بسازد. هر چهار محلّه اصرار 

داشتند که بیمارستان در روستای آنان ساخته شود.

آقای کاندیدا نخست وارد محلّۀ سُفلا شد و اهالی را جمع کرد و به سخنرانی پرداخت. 

همه اهالی محلّه شعار می‌دادند:«بیمارستان گُل‌ها/ حقِّ محلِّ سُفلا» آقای کاندیدا نیز 

هماهنگ با آنان شعار می‌داد و می‌گفت این بیمارستان حقِّ همین محلّه است.

سپس به محلّۀ عُلیا رفتند و کاندیدا با شعار «بیمارستان گل‌ها / حقِّ محلِّ عُلیا» هماهنگی 

کرد و قول داد بیمارستان را در همان محل بسازد.

سپاس به محلّه‌های صُغرا و کُبرا هم رفت و بیمارستان را حقوق مسلّم آنان اعلام کرد.

وقتی که شب با راننده‌اش به سوی شهر برمی‌گشت،رانندۀ ساده‌دل از او پرسید:

شما قول ساخت یک بیمارستان را به چهار محلّه دادید. چطور می‌خواهید به این قول 

خود عمل کنید؟

کاندیدا لبخندی زد و گفت:

تو چقدر ساده‌ای؟ کدام بیمارستان؟ در کدام محلّه؟ من از این مردم یک رای می‌خواهم. 

از پس فردا روز رای‌گیری دیگر با این مردم کاری نداریم و دست آن‌ها هم به من نمی‌رسد 

که بگویند چرا به قول خود عمل نکردی!

راننده پرسید: چهار سال دیگر با چه رویی به این روستا می‌روید؟

کاندیدا پاسخ داد: اوّلاً تا چهار سال دیگر این قول‌ها را فراموش می‌کنند!

ثانیاً حالا تا چهار سال دیگر من با رانت‌بازی به پست‌های بالاتری می‌رسم. یک کاندیدای 

دیگر روش مرا تکرار می‌کند! این روند همچنان ادامه دارد تا.....!

راننده پرسید: تا کِی ادامه دارد؟

کاندیدا در پاسخ گفت: تو کار خود را بکن و این قدر فضولی نکن!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۰۳ ، ۱۷:۰۴
سید علیرضا شفیعی مطهر