سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

سرنوشت اتوبوس هردمبیلی!! قصّه های شهر هرت. قصّۀ 183

جمعه, ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۳:۳۷ ق.ظ

سرنوشت اتوبوس هردمبیلی!!

قصّه های شهر هرت. قصّۀ 183

شفیعی‌مطهر

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺

هر روزی که از عمر آلودۀ هردمبیل خودکامه می گذشت،صدها خبر و گزارش از افزایش فقر،دزدی،گرانی،تورُّم،اختلاس،بی عدالتی و...از سراسر شهر هرت به دربار اعلی‌حضرت هردمبیل می رسید.

هردمبیل روزی صدراعظم و شارل شرلی مستشار سیلگنایی را به دربار فراخواند و چندین کیلو نامه‌های شاکیان و گزارش‌های ساواکیان را به روی میز ریخت و از آنان راه چاره خواست.

پس از ساعتی بحث و جدل سرانجام صدراعظم گفت:

اعلی‌حضرتا! راه چارۀ واقعی را همه می‌دانیم و آن تسلیم‌شدن به خواست ملّت است،ولی از آن جایی که خواست واقعی ملّت نابودی و براندازی ماست؛بنابراین باید همچنان برای فریب توده‌های مردم راهکارهای تازه ای بیابیم. چون همۀ راهکارهای چند دهۀ گذشته نخ نما شده و دیگر کسی زیر بار قول ها و وعده‌های ما نمی‌رود.

هردمبیل پرسید: راهکار تازه چیست؟

صدراعظم پاسخ داد: باید راه فهم و بیداری و اندیشیدن مردم را ببندیم. حقایق را یا پنهان کنیم و یا وارونه جلوه دهیم.مثلاً هر چراغ روشنگری را باید خاموش کنیم و هر زبان حقگو را ببرّیم و هر قلم آگاهی‌بخش را بشکنیم.

هردمبیل فریاد زد: این کارها را که چندین دهه است انجام داده و می‌دهیم.

صدراعظم پاسخ داد: درست است!ولی حالا باید رنگ و روی آن را عوض کنیم.

صدراعظم سپس تمثیل زیر را تعریف کرد:

🚎 اتوبوسی در مسیر کوهستانی و خطرناک در حال حرکت و با مشکلات زیادی روبه رو بود و راننده می‌کوشید مسافران را آرام و خونسرد نگه دارد.

🔨 ناگهان چراغ بنزین روشن شد. راننده با چکّش زد و چراغ را شکست و به مسافران گفت: نگران نباشید چراغ بنزین خاموش شد!

🪓 پس از لحظاتی چراغ روغن روشن شد. راننده با سیم چین قطعش کرد و به مسافران گفت:، نگران نباشید مشکل حل شد!

🔥 ساعتی نگذشت که رادیاتور جوش آورد. راننده آمپر را از جا کند و به مسافران گفت:

نگران نباشند،بزودی حل شد!

🚎 چند لحظۀ دیگر یکی از چرخ‌های اتوبوس که پنچر شده‌بود و صدا می داد،راننده صدای نوار را تا آخر زیاد کرد که مسافران صدا را نشنوند!

⛔️ ضمناً راننده، اتوبوس را در خلاف جهت جاده می راند و همه ماشین‌های روبه‌رو اعتراض می کردند. راننده مرتّب سرشان داد می‌کشید که شما نمی‌فهمید و شما خلاف مسیر می‌آیید!

👮‍♀ در همین هنگام پلیس به او اخطار توقُّف داد. راننده بدتر گازش را گرفت که پلیس را بپیچاند و با صدای بلند می‌گفت: پلیس غلط می‌کند!

😭 خلاصه ، این مسافران بدبخت که عملا گروگان راننده بودند، چاره‌ای نداشتد جز سکوت. اگر حرفی می‌زدند، شاگرد راننده، فرد معترض را از پنجره به بیرون پرتاب می‌کرد.

📣 راننده مرتّب در بلندگو از رانندگی خودش تعریف می کرد و به مسافران می‌گفت:

شانس آوردید سوار ماشین ما هستید. اگر سوار ماشین دیگری بودید بدبخت می‌شدید!!!

ناگهان یکی از مسافران هشیار فریاد زد:🚌مسافران عزیز! کسی هدایت این اتوبوس را برعهده دارد که با الفبای رانندگی آشنایی ندارد و این عدم آشنایی را انکار می‌کند!! بیدار شوید و همه با هم فرمان اتوبوس را از دست او بگیریم!

شاگرد راننده فوراً او را پنجره به بیرون پرتاب کرد.در حالی که بیشتر مسافران در حال چُرت‌زدن بودند و ...

در این جا هردمبیل معترضانه گفت:

سرنوشت این اتوبوس که معلوم است. در آیندۀ نزدیکی به تهِ درّه سقوط می‌کند!

صدراعظم با کلّی عذرخواهی و شرمندگی پاسخ داد:

درست است اعلی‌حضرتا! درست مثل سرنوشت خود ماست!!

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺

دانلود رایگان کتاب ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین گویه های مطهر

https://t.me/nedayemotahar

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۲/۲۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی