گزین‌گویه‌های مطهر.(فرگرد 2299)
☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸
آیا با «چاپ و نشر اسکناس» می‌توان «فاجعۀ فقر و افلاس» را درمان کرد؟
آیا با «معمّای مدرک» می‌توان بر «ژرفای درک» افزود؟
و آیا با «تیشۀ استبدادی» می‌توان «ریشۀ بی‌سوادی» را برکند؟
بیاییم با «ترک سلایق سفیل» و «درک حقایق اصیل» ،
«دردها را درمان کنیم»،نه این که «فردها را با فرمان برانیم»!
#شفیعی_مطهر
☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸
سفیل: پست،زبون،بدبخت
#طنزسیاهنمایی.894
خاطرۀ جالب همسر رضاشاه از دیدار با هیتلر
گفت تاج‌الملوک(همسر رضاشاه) در خاطرات خود دربارۀ دیدار با هیتلر می‌گوید:
ما برای هیتلر چند هدیه بُرده بودیم از جمله دو قطعه قالی نفیس ایرانی و مقداری پستۀ رفسنجان.
هیتلر خیلی از نقش قالی‌ها و بافت و رنگ آن‌ها خوشش آمد. روی یک قالی که درتبریز بافته شده بود عکس خود هیتلر بود. روی قالی دیگر هم علامت آلمان را که عبارت از صلیب شکسته بود، نقش کرده بودند.
از مطالب هیتلر دستگیرمان شد که باورش نمی‌شود این تصاویر ظریف را با دست بافته باشند.
هیتلر هم متقابلاً سه قطعه عکس خود را امضاء کرد و به من و دخترانم داد!
دیلماج سفارت گفت:
«آقای هیتلر می‌گویند: متاسّفانه پیشوای آلمان مثل شاه ایران ثروتمند نیست و نمی‌تواند متقابلاً هدیه گران‌قیمت به ما بدهد و از این بابت معذرت می‌خواهند!»
گفتم: یعنی کشور اروپایی آلمان فقیرتر از کشور استدادزدۀ ما بوده است؟
گفت:نه! منظور هیتلر این بوده که پیشوای کشور ثروتمند آلمان مثل شاه و سیاستمداران ایران دستشان در جیب ملّت بیچاره نیست! تا هر چه را بخواهد بردارد و از طرف خویش به هرکس بخواهد ببخشد.
گفتم:الان در ذهنم تداعی شد که چند سال پیش نیز چائوشسکو دیکتاتور رومانی مهمان رئیس جمهور ایران بود و موقع ترک ایران یک جفت قالیچۀ ابریشمی ارزشمند هدیه گرفت و به محض ورود به رومانی با خشم ملّت ناراضی خود روبه‌رو شد و روز بعد او را به دار آویختند!
گفت: تو هنوز چشمت دنبال آن قالیچه‌هاست؟
گفتم: چرا که نه؟
گفت:به نظر تو چائوشسکو وقتی این هدیۀ نفیس و ارزشمند را دریافت می‌کرده،به رئیس جمهور ایران چه گفته؟
گفتم: لابد گفته اگر گذارت به رومانی بیفتد جبران می‌کنم!
گفت: خب، رئیس ایران چه جواب داده؟
گفتم :نمی‌دانم.
گفت: رئیس جمهور ایران پس از شنیدن خبر سقوط وحشتناک چائوشسکو پاسخ داده:
نمی‌خواهم سال سیاه جبران کنی!
یک روز یک ارباب رجوع نزدم آمد و گفت: کار مرا راه بینداز، ان‌شاءالله گذارت پیش من بیفتد،
جبران می‌کنم!
پرسیدم :کارت چیست؟
پاسخ داد: مرده شورم!
من گفتم: می‌خواهم صد سال سیاه جبران نکنی!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!
#شفیعی_مطهر
گزین‌گویه‌های مطهر.(فرگرد 2298)
☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸
آنان که با «لج» ،زندگی مردم را «فلج» می‌کنند
و هر روز از «منظرِ چشمِ تحکُّم» بر فشار «فنرِ خشمِ مردم» می‌افزایند،
باید بدانند که این «فنر» چون «تُندَر»است!
وقتی از «شدّت فشار» و «حدّت آزار»،رها شود،
چنان آتشی «می‌افروزد»،که همۀ هیمنۀ خودکامگان را «می‌سوزد»!
#شفیعی_مطهر
☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸
تُندَر: رعد،غُرّش ابر
#طنزسیاهنمایی.893
لاشۀ سگ فساد در چاه بیداد!
گفت: بر اساس گزارش سالانۀ سازمان شفّافیّت بین‌المللی در سال ۲۰۲۲ جمهوری اسلامی ایران از لحاظ فساد مالی، در میان ۱۸۰ کشور، رتبه ۱۴۹ و در سال ۲۰۲۴، در رتبه ۱۵۱ ام جهان را به خود اختصاص داده است.
علی خان‌محمدی، از مدیران ستاد امر به معروف، در گفت‌وگو با دیده‌بان ایران گفت:
«فساد در دستگاه‌های اداری ریشه دوانده و برخی مدیران کشور را درگیر کرده است. از قراردادها تا انتصابات و موارد اخلاقی با فساد روبه‌رو هستیم که بیشترین پرونده‌ها مربوط به مسائل اقتصادی است.» حشمت‌الله فلاحت‌پیشه می‌گوید که «مجموع دزدی‌ها در پرونده‌های بزرگ اختلاس در ایران بیش از ۵۷ میلیارد دلار ارزیابی شده است. این رقم برابر با کل وامی است که کرۀ جنوبی از صندوق بین‌المللی پول گرفت و ضمن نجات اقتصاد ورشکسته خود، در جمع ده اقتصاد برتر دنیا قرار گرفت»!
او مافیاهای نفت، تحریم، قاچاق [کالا]، قاچاق انسان و اخیراً فیلترینگ،» را به مرغ‌های کنه‌خوار اقتصاد ایران تشبیه کرد.
طی دهه ۱۳۹۰، صنعت پتروشیمی در ایران به محلّی برای فساد مالی گسترده تبدیل شد که بسیاری از ابعاد سیاسی و اقتصادی ایران را تحت تأثیر قرار داد.
گفت: اگر ارقام فساد طی ۳۵ سال اخیر را که به حکم قطعی رسیده‌اند، در هر دولت جمع کنیم و به تعداد روزهای فعّالیّت همان دولت تقسیم کنیم، آمار فساد روزانۀ دولت‌ها به شرح زیر محاسبه می‌شود (هزار دلار):
دولت سیزدهم از ۱۴۰۰/۶/۳ تا ۱۴۰۳/۵/۳۱، به مدت ۱۰۹۲ روز برسر کار بود.
گفتم: عامل و عوامل استمرار این همه اختلاس چیست؟
گفت: روستایی بود که فقط یک چاه آب داشت.
سگی به داخل چاه افتاد و مُرد. آب چاه دیگر قابل استفاده نبود.
روستاییان پیش پیر ده رفتند تا بپرسند که چه باید بکنند؟
پیرمرد باتجربه به آنان گفت که صد سطل از چاه آب بردارند و دور بریزند تا آب تمیز جای آن را بگیرد.
روستاییان صد سطل آب برداشتند اما فرقی نکرد و آب کثیف و بدبو ماند.
دوباره پیش او برگشتند. او پیشنهاد کرد که صد سطل دیگر هم آب بردارند.
روستاییان این کار را انجام دادند اما باز هم فایده‌ای نداشت.
روستاییان بنابر گفتۀ او برای بار سوم هم صد سطل آب از چاه برداشتند اما مشکل حل نشد.
پیرمرد پرسید: چطور ممکن است این همه آب از چاه برداشته شود اما آب هنوز آلوده باشد؟
آیا قبل از برداشتن این سیصد سطل آب، لاشۀ سگ را بیرون آوردید؟
روستاییان گفتند: نه، تو گفتی فقط آب برداریم نه لاشه سگ را!
♨️ لاشۀ سگ حکایت فساد در کشور ماست!
به جای حذف عامل فساد، کارهای بیهوده دیگر انجام می‌شود!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟
#شفیعی_مطهر
هر پگاه نو با یک نگاه نو
گزین‌گویه‌های مطهر.فرگرد 2297
☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸
هر «زاغ زشت» و «کلاغ بدسرشت»،
فرزند خویش را به «زیبایی غزال» و «فریبایی ایده‌آل» می‌بیند.
آنان که «اصل اساس»را بر «فصل احساس» می‌گذارند،
دیگر نه «عیاری درست»،که «معیاری سُست» را،
برای «درک فضایل» و «ترک رذایل»برگزیده‌اند!
باید «شمع خرد را افروخت» و درس زندگی را از هر «جمع بخرد آموخت» .
#شفیعی_مطهر
#طنزسیاهنمایی.892
سهم مستضعفان از تحصیلات دانشگاهی صفر درصد!
گفت: یکی از شعارهای محوری انقلاب اسلامی،«انقلاب مستضعفان علیه مستکبران» بود!
گفتم: واقعا همین طور بود و هست.
گفت: اکنون پس از 47 سال بنا به گفتۀ مدیرکل مدارس و مراکز غیردولتی وزارت آموزش و پرورش :
حدود ۱۵ درصد کل جمعیّت دانش‌آموزی کشور در مدارس غیردولتی در حال تحصیل هستند.
سهم مدارس دولتی از رتبه‌های برتر کنکور 1404
مدارس دولتی : صفر درصد!
مدارس سمپاد: 78 درصد
مدارس غیردولتی 10 درصد
مدارس نمونه دولتی 8 درصد
گفتم: آیا سهم 85 درصد از مستضعفان ایران صفردرصد است؟
گفت: آموزش رایگان و برابر برای همۀ ملّت ایران و پایان‌دادن به تبعیض آموزشی، شعاری پوچ و
توخالی است و سهم 85 درصد جمعیّت مستضعف از تحصیلات دانشگاهی صفردرصد است!!
یکی از برنامه‌ریزان تبعیض آموزشی(!!) از مدرسه‌ای دولتی بازدید می‌کرد. سرِ صف از دانش‌آموزان پرسید:
دوست دارید در آینده چه کاره شوید؟
دانش‌آموزان دسته‌جمعی پاسخ دادند: دام‌پزشک!
باز پرسید: دوست دارید نخستین بیمارتان چه کسی باشد؟
پاسخ دادند: شما!!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!
#شفیعی_مطهر
گزین‌گویه‌های مطهر.(فرگرد 2296)
☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸
ما یک «ضمیر» داریم و هزاران «تصویر».
هر کسی در ذهن خود از ما «تصویری ویژه» می‌بیند با «تفسیری آویژه».
یکی «خال صورت» می‌بیند و یکی «حال سیرت».
یکی «زیبنده» می‌نگرد و دیگری «فریبنده».
یکی همه چیز ما را «زشت» می‌بیند و «بدسرشت»
و دیگری در «غایت زیبایی» و «نهایت فریبایی».
تنها خداست که ما را «همان گونه می‌بیند که هستیم»
و با «همان آزمونه برمی‌گزیند که می‌پرستیم».
#شفیعی_مطهر
#طنزسیاهنمایی. 891
مدیریّت شهرداری یا مرغداری؟!
گفت : به نظر تو چرا مسائل اخلاقی،اجتماعی و اقتصادی کشور ما حل نمی‌شود؟
گفتم: به قول ابل وایزمن هیچ باور ارزشی تا به صورت فرهنگ درنیاید،ماندگار نمی‌شود؟
گفت: چرا ارزش‌های اخلاقی،اجتماعی و اقتصادی به صورت فرهنگ درنمی‌آید؟
گفتم: چون مدیران و مسئولان ما خیال می‌کنند همین که بر اریکۀ قدرت و ریاست نشستند،همه چیز با فرمان ، دستور ، مصوّبه و بخشنامه حل می‌شود!
گفت: آفرین! استثنائاً این دفعه حق با توست! این دفعه نظرت را قبول دارم و تازه می‌فهمم علّت عدم توفیق دوستم در مدیریت چیست؟
گفتم: علّت عدم موفّقیِت دوست تو در مدیریِت چه بود؟
گفتم: دوستم مدیر یک مرغداری بود. بر اثر وابستگی‌های باندی به عنوان شهردار منصوب شد و کوشید با همان سبک مدیریّت مرغداری، مدیریّت شهرداری را نیز ساماندهی کند!
گفتم: سبک مدیریّت مرغداری او چگونه بود؟
گفت: دوستم یک مرغداری باز کرد. روز اول سرِ یک مرغ را بُرید و به بقیّۀ مرغ‌ها فرمان داد:
اگر کسی تا فردا سه تا تخم نگذارد، این بلا بر سرش می‌آید.
روز بعد می‌آید می‌بیند همه سه تا تخم گذاشته‌اند،امّا یکی از آنان دوتا تُخم گذاشته!
با فریاد خشمگینانه بر سرش دادمی‌زند: آیا می‌خواهی سرت را ببُرَّم؟
طرف پاسخ می‌دهد: آقا، به خدا من خروسم! می‌فهمی؟؟ خروس!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟
#شفیعی_مطهر
گزین‌گویه‌های مطهر.(فرگرد 2295)
☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸
زندگی «نمایشی زیبا» است،با «پیمایشی فریبا».
کارگردان این نمایش «خُدا» است و پیامش،«هُدا».
مهم نیست نقش ما «خوار» است،یا «دُشخوار» .
مهم این است که خدا در هر «بخشی»،هر «نقشی» به ما بخشیده،
آن را «به پویایی،بازی» و «به پایایی،کارسازی» کنیم.
چه «همالِ بیمار» هستیم و چه در «حالِ تیمار»،
چه در «قَصارِ قصر» نشسته‌ایم و چه در «حصارِ حَصر»!
سختی نقش، نشانۀ «اعتمادِ کارگردان» به «استعدادِ بازیگران» است.
بیاییم هر نقشی که داریم،«دریک بخشیم» و «نیک بدرخشیم»!
#شفیعی_مطهر
☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸
خوار: آسان
دُشخوار: سخت،دَشوار
همال: همتا
قَصار: جهد و تلاش،مُنتهای کوشش
دریک: سکّۀ طلادر عهد هخامنشی
#طنزسیاهنمایی. 890
«ننگ قُلُپمداری»،حاکم بر «فرهنگ سیاستمداری»!
گفت: برخی از سخنان سیاستمداران ما مخصوصاً دربارۀ سیاست خارجی فقط مصرف داخلی دارد. اینان غافل از آن که هزینۀ سنگین این سخنان هیجانی و احساساتی و عوام‌فریبانه در درازمدت از جیب این ملّت مظلوم پرداخت می‌شود!
گفتم: مثلاً چه سخنانی؟ از چه کسانی؟
گفت: از یاوه گویی‌های مدّاح اردبیلی تا چرندپراکنی رسانه‌های صدا و سیمای میلی و کیهان
همگی برای کشور هزینه‌های سنگین بین‌الملل تحمیل می‌کنند.
حوادث اجتماعی ربطی به جنایات جنگی در خاورمیانه ندارد.
اگر به فرض مضحک صدا و سیما و خوش‌رقصی شریعتمدار از آتش‌سوزی در آمریکا حاصل رفتار جنایتکارانه آمریکا ،است چه ربطی به بدبختی مردم آمریکا دارد که در آتش می‌سوزند و شما خوشحالی می‌کنید؟
دعای جنّتی در مرگ فهد کم مانده بود جنگ بین دو کشور را شکل دهد، که هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت با ابتکار عمل خنثی کرد.
یاوه‌گویی مدّاح اردبیلی فاجعۀ ترانزیتی بین ترکیه و آذربایجان را ساخت
که رئیس جمهور پزشکیان با تلاش برای مهار این گند آقای مدّاح مشغولند!
آقای کیهان! جناب صدا و سیما!
فاجعه آتش‌سوزی ساختمان تجاری تهران نشانۀ افول کی بود؟
تعطیلی کشور به علّت نداشتن گاز نشانۀ افول کی هست؟
سقوط آزاد پول ملی نشانۀ افول کی هست؟
گرانی و تولیدات ماشین قراضه‌ها نشانۀ افول کی هست ؟
این‌ها همه رویدادهای ناگهانی و غیرارادی و احتمالاً ناشی‌تر سهل‌انگاری بشر است. باید همه بکوشیم تا از رویداد آن‌ها جلوگیری و در وقت وقوع در خاموشی آن به همدیگر کمک کنیم.
بیان و انجام این کارهای هیجانی و احساسی ناشی از حاکمیّت فرهنگ «قُلُپمداری» است. لذّت کاذب بیان این سخنان احساسی دقیقاً شبیه شنیدن صدای «قُلُپ» است؛یعنی فقط گوینده از آن لذّت می‌برد و عوام را دلخوش می‌کند.
گفتم: «قُلُپ» و فرهنگ «قُلُپمداری» چیست؟
گفت: گویند روزی روزگاری اعلی‌حضرت هردمبیل فرمانروای ابدمدّت شهر هرت دستور داد تا خراج یک سال مملکت را به دانه‌های درشت الماس و مروارید تبدیل کنند و به نزدش بیاورند.
وقتی صندوقچۀ جواهرات را خدمت ایشان آوردند،در آن را باز کرد. برق جواهرات گرانبها چشم همۀ حاضران را می‌زد. او فرمان داد تا در ساحل دریا تخت و بارگاهی آماده کنند.
وقتی سور و سات آماده شد،او مست از قدرت و ثروت بر اریکۀ شاهی تکیه زد و درِ صندوقچه جواهرات را باز کرد و درشت‌ترین دانۀ مروارید را برداشت و با تمام توان به سوی دریا پرتاب کرد. از برخورد دانۀ مروارید با آب دریای آرام،صدای «قُلُپّی» به گوش رسید. او ذوق‌کنان همۀ درباریان را به شنیدن صدای زیبای قُلُپ فراخواند. سپس بلافاصله دومین دانۀ مروارید را برداشت و به سوی دریا پرتاب کرد . با شنیدن صدای قُلُپ مثل بچه‌ها شروع کرد به خندیدن و ذوق‌کردن!
درباریان با وجود ترس و هراس شدید از سلطان و با وجود حاکمیّتِ روحیّۀ چاپلوسی و ریاکاری نمی‌توانستند تلف‌شدن مرواریدها و جواهرات گرانبها را با چشم ببینند و هیچ نگویند.لذا صدراعظم با کمال پوزش و با لحنی ملتمسانه گفت:
اعلی‌حضرتا! قربانت گردم!هر یک از این دانه‌های جواهرات خراج یک سال یکی از اصناف مملکت است.حیف است شما این چنین آن‌ها را به دریا می‌ریزید و از بین می‌برید.
هردمبیل کمی ابروهایش را درهم کشید و با لحنی پرخاشگرانه گفت:
احمقِ بی‌ذوقِ هنرنشناس! مگر صدای به این گوشنوازی قُلُپ را نمی شنوی؟هر قُلُپ یک دنیا لذّت دارد. تو هنرشناس نیستی! تو موسیقی گوشنواز صدای قُلُپ را درک نمی‌کنی!
هردمبیل این جمله را گفت و شروع کرد به ریختن یک‌یکِ دانه‌های جواهرات به دریا!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟
#شفیعی_مطهر
دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر
https://t.me/nedayemotahar
