سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۱۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

 یک سخن مدیریتی از حضرت امام رضا(ع)

 

امروز 11 ذی قعده و فرخنده زاد روز حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) است.

ضمن عرض تبریک،سخنی مدیریتی از ایشان را می خوانیم و به آن می اندیشیم.

 

« انا لانجد فرقه من الفرق و لا مله من الملل بقوا و عاشوا الا بقیم و رئیس لما لابد لهم منه فی امرالدین و الدنیا »

(بحار،ج22،ص32)

در مطالعه احوال بشر هیچ گروه و ملتی را نمی یابیم که در زندگی موفق و پایدار ، و از نعمت های حیات برخوردار باشند،مگر به وجود مدیر و سرپرستی که امور مادی و معنوی آنان را مدیریت نماید.

**************

در یازدهم ذی القعده گلی شکفت که سوختن و ساختن را پذیرفت ،سپیده را صفا آموخت و حیات را حیا ،به عصمت پگاه بود و به معصومیت نگاه ،با خارهای جور و جهل و جفا جنگید و شکوفه های صلح و صفا  و وفا پرورید.

فرخنده زادروز حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) را به جناب عالی و همه خادمان خالص و مومنان مخلص تبریک و تهنیت می گویم.

شفیعی مطهر

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۳ ، ۰۵:۱۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

بازگشت از سفر آمریکا

سرانجام پس از 40 روز سیر و سفر در برخی ایالت ها و شهرهای آمریکا بویژه در صفحات شرق آن کشور ،پریروز وارد خاک وطن شدیم .
در این مدت کوشیدم نگاهی داشته باشم به مسائل امروز و دیروز جامعه آمریکا در قالب چگونگی برخورد با شهروندان و بازدید از آثار تاریخی آمریکا و تهیه یادداشت ها و گزارش های مصور از آن ها . تعدادی از آن گزارش ها و تصاویر مربوط به محتوای آن ها ر ا در ایام سفر خدمت عزیزان مخاطب عرضه کردم. نظریات و کامنت های عزیزان فاضل و فرزانه بهترین مشوق من در تداوم این راه و روش بود.
البته بسیاری از یادداشت ها و تصاویر مربوط به آن ها را با خود آورده ام که ان شالله در فرصت های مقتضی پس از تدوین و ویرایش خدمت علاقه مندان فرهیخته تقدیم خواهم کرد.
در روز هایی که این یادداشت ها به طور روزانه در فیس بوک و برخی وبلاگ هایم درج می شد،برخی مخاطبان علاقه مند به پیگیری این مطالب درخواست داشتند که من این یادداشت ها را تدوین و به صورت کتاب در اختیار علاقه مندان قرار دهم.
بنابراین اکنون در پاسخ به این عزیزان اعلام می دارم در صورت یافتن ناشر یا اسپانسر علاقه مند به فعالیت های فرهنگی که آمادگی حمایت مالی از چاپ و انتشار این اثر به صورت کتاب باشد،خواهشمندم مراتب آمادگی خود را اعلام دارند تا من سی دی تایپ شده و ویرایش شده یادداشت ها را جهت چاپ و انتشار خدمتشان تقدیم کنم.
ضمنا به منظور هر چه ارزان تر درآمدن این کتاب برای مخاطبان علاقه مند، اینجانب هیچ چشمداشتی بابت حق الزحمه و حق التالیف برای نگارش ،ویرایش و تایپ آن از هیچ کس ندارم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۳ ، ۰۵:۰۷
سید علیرضا شفیعی مطهر
توسعه انسانی؛یک پروژه نوند یا یک پروسه بلند؟!

عزیزان فکور و فهیم می دانند که فرایند توسعه انسانی نه پروژه ای نوند(=تیزرو) ،که پروسه ای طولانی و بلند است. ملت هایی که اکنون در سایه سار فرهنگ و تمدن توسعه یافته درخشان انسانی آرمیده اند،سال هاست که از ایستایی و رکود رمیده اند. اینان روند توسعه یافتگی را قطره قطره گردآورده اند و اکنون در دریای مواج و زلال رفاه و آسایش غوطه ورند.
به این تصویر قدیمی بنگرید و ببینید که در 86 سال پیش برای بیماری که چند روز در بیماستانی می آرامد،قفسه کتاب می آورند که مبادا این چند روز از مطالعه کتاب و دانش افزایی بازماند!
سال ۱۹۲۸: کتابخانه عمومی لوس آنجلس، قفسه پرتابل کتاب را این گونه برای مطالعه بیماران، بر بالینشان می‌برد.
عکس: ‏توسعه انسانی؛یک پروژه نوند یا یک پروسه بلند؟! 
 
عزیزان فکور و فهیم می دانند که فرایند توسعه انسانی نه پروژه ای نوند(=تیزرو) ،که پروسه ای طولانی و بلند است. ملت هایی که اکنون در سایه سار فرهنگ و تمدن توسعه یافته درخشان انسانی آرمیده اند،سال هاست که از ایستایی و رکود رمیده اند. اینان روند توسعه یافتگی را قطره قطره گردآورده اند و اکنون در دریای مواج و زلال رفاه و آسایش غوطه ورند. 
 به این تصویر قدیمی بنگرید و ببینید که در 86 سال پیش برای بیماری که چند روز در بیماستانی می آرامد،قفسه کتاب می آورند که مبادا این چند روز از مطالعه کتاب و دانش افزایی بازماند!
سال ۱۹۲۸: کتابخانه عمومی لوس آنجلس، قفسه پرتابل کتاب را این گونه برای مطالعه بیماران، بر بالینشان می‌برد.‏
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۳۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

 بیکینی کارواش!!Bikini car wash 

دیروز در سر راه بازگشت از واشنگتن دی سی به نیوآرک، گذارمان به شهر بالتیمور افتاد.در یکی از خیابان های خروجی شهر ناگهان تعدادی از دختران جوان دورگه بیکیبی پوش با یک پلاکادر ظاهر شدند که روی نوشته بود : «بیکینی کارواش فقط یک دلار!» دختران جوان با دست تکان دادن و لبخند به روی رانندگان خودروها همراه با ناز و غمزه و ادا و اطوار،آمادگی خود را برای شستشوی ماشین ها اعلام می کردند.چند نفر دختر هم مشغول شستن برخی از خودروها بودند. البته از ظواهر معلوم بود چند نفر مرد سیاه پوست دارند دختران را مدیریت می کنند.

 ما در آن محل توقف چندانی نداشتیم.فقط عکسی گرفتیم و حرکت کردیم؛ اما این فکر ذهن مرا خیلی به خود مشغول کرد که : آیا این گونه کارواش و به کارگرفتن دختران بیکینی پوش با پوشش بسیار نامناسب ،آن هم در کنار خیابان و در برابر چشم صدها مرد راننده،بهره گیری از جذابیت جنسی دختران نیست؟!

آیا آن کس که به زور بر تن زن، لباسی را که خود می پسندد ،می پوشاند و آن کس که او را این گونه به معرض بازار فروش جذابیت جنسی می گذارد،هر دو به شخصیت والای زن توهین نمی کنند؟!

تا نظر شما چه باشد؟ حتما با نظریات روشنگر خود،من و مخاطبان فرزانه و فکور را بهره مند فرمایید.

(از این که به خاطر حفظ حرمت محضر عزیزان، عکس این دختران را سانسور می کنم،پوزشم را بپذیرید!)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۴۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

 راه توسعه از کجا آغاز می شود؟

قصه پنجاهم / قصه های شهر هرت

در زمان سلطنت اعلی حضرت هردمبیل دو نظریه پرداز تحلیل گر درباره چگونگی ایجاد تحول و دگرگونی در جامعه شهر هرت با یکدیگر بحث و گفت وگو داشتند. 

اولی قدرت مدار و بر این باور بود که:

«سرآغاز ایجاد هر تحولی در هر جامعه،کسب قدرت است. هر جامعه انسانی آن گاه متحول می شود و راه ترقی و رفاه را می پیماید که مردم طی انقلابی خونین پادشاه ستمگر و خودکامه را سرنگون و یک رژیم حکومتی دموکراسی و انقلابی را بر سر کار بیاورند.پس از به دست آوردن قدرت سیاسی و نظامی و تحکیم حاکمیت،در آن صورت همه کارها رو به راه می شود و مردم روی رفاه و خوشبختی را می بینند.»

اما نظریه پرداز دومی فرهنگ اندیش بود و بر این اعتقاد پای می فشرد که:

«مترقی ترین افکار هم تا به صورت یک فرهنگ در متن و بطن جامعه نهادینه نشود،ماندگار نمی شود.یک جامعه توسعه یافته متشکل از انسان های توسعه است. بنابراین هر حرکت توسعه محور باید از پایین ترین لایه های اجتماعی آغاز شده و روشنگران جامعه با کارهای فرهنگی عمیق بکوشند ضمن تربیت انسان های توسعه یافته ،جامعه ای توسعه یافته بسازند.در این صورت دیگر هیچ حاکم زورگو و خودکامه ای نمی تواند سلطه جائرانه خود را بر گرده مردم توسعه یافته تحمیل کند.»

 یکی از پندارهای واهی و ارزش های خرافی آن جامعه برتری حقوقی مرد بر زن بود.مثلا هیچ زنی حق نداشت در خیابان ها و معابر دوش به دوش شوهرش حرکت کند، بلکه همیشه باید دو سه قدم عقب تر از او راه برود. 

روزی آن دو نظریه پرداز در حال گفت و گو از خیابانی می گذشتند.زن و شوهری را دیدند که طبق معمول همه زوج ها زن حدود دو سه قدم عقب تر از شوهر حرکت می کرد. آنان نزد شوهر رفتند و بعد سلام و احوال پرسی ،علت این کار را پرسیدند. مرد صراحتا پاسخ داد:

«خوب ! بدیهی است که زن حق ندارد پا به پای شوهر حرکت کند!شما مگر نمی دانید که حقوق زن به پای مرد نمی رسد.اصلا زن چه ارزشی دارد که بخواهد دوش به دوش مرد راه برود. مگر من مرد نیستم! که دوش به زنم راه بروم؟! من مردم! من غیرتمندم!من آبرو دارم! و... »

آن دو کمی به نگاه کردند و نومیدانه خداحافظی کردند و رفتند. 

با این وضعی که در شهر هرت حاکم بود ،این دو نفر نظریه پرداز نیز چون هزاران نفر از روشنفکران شهر هرت مهاجرت کرده و به دیار فرنگ رفتند.

سال ها گذشت.مردم شهر هرت سرانجام از طلم حاکم بر جامعه خود به ستوه آمدند و ناگزیر طی انقلابی خونین و سخت رژیم خونریز هردمبیل را سرنگون کردند و به جای آن افرادی ظاهرالصلاح و خوش رفتار را سر کار آوردند.

وقتی خبر این انقلاب به فرنگ رسید،شهروندان مهاجر شهر هرت دسته دسته به وطن برگشتند و کوشیدند تا آرمان های قلبی خود را تحقق بخشند . 

این دو نفر نظریه پرداز قصه ما نیز با همین امید به وطن برگشتند.روزی از خیابانی می گذشتند و با هم گفت و گو می کردند.وقتی با هم بحث می کردند ،مردم را هم می نگریستند.ناگهان به نکته ای جالب برخوردند. آنان دیدند پس از انقلاب بر خلاف گذشته راه رفتن زن ها و شوهرها در خیابان ها تغییر کرده و متحول شده است.این بار زن ها دو سه قدم جلوتر از شوهرها حرکت می کنند! 

نظریه پرداز اولی رو به سوی دومی کرد و پیروزمندانه گفت:

«آیا به تو نمی گفتم که یک انقلاب خونین و شدید،ارزش ها را دگرگون کرده تحول می آفریند و فرهنگ مردم را درست می کند.حالا ببین چه فرهنگی حاکم شده که حقوق زنان احیا شده و زن از جنس دوم به جنس برتر ارتقا یافته است!

بنابراین هر دو نزد یکی از زن و شوهرها رفتند.اولی از شوهر پرسید:

«چگونه شده که بعد از انقلاب دیگر زن ها در پشت سر شوهران حرکت نکرده،بلکه چند قدم جلوتر هم راه می روند؟  »

شوهر لبخندزنان پاسخ داد: 

« آخر بر اثر انقلاب و جنگ های خیابانی بسیاری از معابر مین گذاری شده است.لذا ما زن ها را جلوتر می فرستیم که اگر مینی در خیابان باشد،ما مردها آسیبی نبینیم!!!»

در اینجا بود که نظریه پرداز قدرت مدار بدین باور رسید که هر تحولی در هر جامعه با تربیت تک تک افراد آن جامعه آغاز می شود.

 

فردریک مایر اندیشمند آمریکایی معاصر می گوید:

 

  سه عامل بزرگ می تواند در تغییر رفتار مردم یک جامعه اثرگذار باشد:

 

 ۱ - انقلاب          ۲ - جنگ            ۳ - تربیت

 

 اکنون با توجه به نقاط مثبت و منفی جنگ و انقلاب و آثار ویرانگر و درازپای این دو به این نتیجه می رسیم که هیچ عاملی پایدارتر و ماندگارتر از تربیت یعنی کار فرهنگی نیست.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۴۳
سید علیرضا شفیعی مطهر