سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۴۴ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 724

 

« کرامتِ انسانی » و « سلامتِ نفسانی »

 

 کسانی توانستند « دنیا را اسیر » و « دنیاطلبان را تحقیر » کنند،  

که در دنیا « زنجیر اسارت را گسستند »

و « شمشیر حقارت را شکستند »!

انسانی که « کرامت » خود را « بشناسد »، 

از پذیرش هر گونه « حقارت می هراسد»! 

انسانیّتِ انسان نه به « قد و قامت »،که به « کرامت » است!

انسانی می تواند « رذایل را بزداید» و « خود را به فضایل بیاراید »

که از « کرامتِ انسانی » و « سلامتِ نفسانی » برخوردار باشد!

 

#شفیعی_مطهر

-----------------

شما را چشم در راهم در

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۵ ، ۰۹:۵۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 714

 

« در حال زیستن » و « لایزال نگریستن » !

 

من غنچه را دیدم با دلی پر از « نوید خودآرایی » و « امید به شکوفایی »...

و گل را دیدم با دلی « انباشته از حسرت » و « انگاشته از غارت » ....

 و گلاب را دیدم که پس از گذر از « سطر سطر خطرات » تنها « عطر خاطرات »

از دل شیشه ای اش می تراوید.  

بنابراین دریافتم که « باید لایزال نگریست » و « شاید در حال زیست »!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------

انگاشتن : پنداشتن،گمان کردن،خیال کردن،تصورکردن

لایزال : بی زوال،جاوید،ابدی،زوال ناپذیر

باید : بایسته است،واجب است

شاید : شایسته است

 

شما را چشم در راهم در

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۵ ، ۰۹:۲۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

فرخنده زادروز واپسین بشیر بشر

 

#شفیعی_مطهر

 باد صبا وزید بیا باده نوش کن                   

با آب وصل آتش هجران خموش کن

 فرخنده زاد روز محمد(ص)فرارسید           

  دستی فشان ز شادی و جوش و خروش کن

 

    گیسوان سیاه شب انتظار، در زلال چشمه سار سپیده دم وصال، رنگ باخت و حضور سبز پیامبر حکمت و معرفت و خاتم رسالت حضرت محمد بن عبدالله (ص) و فرزند والاتبارش حضرت امام جعفر صادق (ع) ، کهکشان ها ستارگان شادی و امید را بر دامان سپید فلق فرو ریخت . 

    اگر نبود سایه سبز رسالت، از یورش سموم سوزان ضلالت، جوانه تُرد فطرت می‌فسُرد و شکوفه‌های سرخ طبیعت می‌پژمُرد. شقایق‌های شوق می‌سوختند و یاس‌های امید با خاکستر یأس می‌ساختند.

   واپسین بشیر بشر و آخرین سفیر داور در سیاه‌ترین عصر حاکمیت سکوت و حکومت طاغوت از مناره غار «حرا» شراره فریاد «چرا؟»‌ را برافروخت و تندیس‌های اکاسره و قدیس‌های قیاصره را در هم کوفت. در پرتو پیامش نه از قصر قیصران نشان ماند و نه از کاخ تاجوران.

   عدالت محمدی (ص) بلال سیاه را در کنار صاحبان جلال و جاه نشانید. توحید عیار ارزش شد و تقوا، معیار گزینش. 

(إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ ) (حجرات:13)

  محمد (ص)فرشته نبود، اما اسطوره وجودش با عصاره نور سرشته بود.

  «اگر پیامبر را فرشته‌ای هم قرار داده بودیم، او را به صورت مردی در می‌آوردیم و بر او لباس مردم می‌پوشاندیم» (انعام:9)

   محمد (ص)در سیاه‌ترین روزهای رکود و شب‌های جمود، قامت به قیامت بست و در «قد قامت»‌ عشق، قامت شکست.

  محمد (ص)سرو سرسبز سعادت بود که در بوستان مردم رویید و در میان چمنزار مردم بالید و از هیچ سختی و دشواری ننالید. با مردم زیست و درد مردم ستمدیده را در مردمک دیده گریست.

  محمد(ص) دریای بیکرانی بود که در تنگ‌نای جام گنجید و پهنای پیام را برگزید. 

او بحری بود که در ظرف آمد و کوهی بود که به حرف آمد.

  محمد (ص)موج خروش بود در مرداب خموش. مرداب را به تپش خواند و خیزاب را به خیزش. سراب را آب بخشید و مرداب را شتاب. 

او اقیانوس مردمان را به شورش فرا خواند و بر تندیس‌های خودکامگان یورش آورد. گفتارش روزنی از ریاض آفتاب بود و فوران فیاض نور ناب.

  محمد (ص)سوداگری سودآور بود؛ اما خود سودای سود نداشت. جان را به اخگر عشق افروخت و کالای جان را به بالای جانان فروخت.

  محمد (ص)در حاکمیت زرد پاییز، حکومت سبز رستاخیز را بر پا کرد. دستانش پر از بهار بود و انبانش انباشته از شکوفه‌زار. از لب‌هایش نسیم نجابت می‌وزید و از دهانش، شمیم شهامت.

  محمد (ص) آیه آفتاب بود و همسایه مهتاب. از کوله‌بار رسالتش شکوفه‌های نور می‌ریخت و کوچه‌های تاریکستان تاریخ را با نسیم نور می‌آمیخت.

... و اکنون محمد (ص)این پیامبر رحمت و رهایی بر فراز تاریخ بشریت سرافراز و پیشتاز ایستاده و خامه در کف من، حیران و سرگردان ‌که چگونه این اقیانوس نور را در فانوس کور در آورد؟

          تو از قبیله که ای که ناز را شکسته ای

          تنگ حصار مبهم نیاز را شکسته ای

         سرو شود خجل اگر به قامتت نگه کند

        ز بس که راست قامتی طراز را شکسته ای

   قلم کمندی است که اندیشه‌های ناب را به بند می‌آورد و پرنده سبک‌بال خیال را از فراز قله‌های بلند آمال شکار می‌کند و در قالب واژه‌ها و زنجیر کلمات به رشته تحریر می‌کشد؛ اما در این‌جا درمانده که چگونه این قامت را بنگرد و قیامت را بنگارد؟

        خویش را هر لحظه در آیینه ها گم می کنم

        در دل دریا چو موجی خویش را گم می کنم

       از شکست رنگ آوازم کسی آگه نشد

     بس که من از خجلت دل دست و پا گم می کنم

     امروز همچنین ششمین هودج هدایت و ستاره امامت حضرت امام جعفر صاذق (ع) ، بر فراز جهان تاریک ما نیک درخشید و راه های رستگاری بشر را نور بخشید.

    فرخنده زادروز این دو چشمه سار حکمت و آبشار معرفت را به همه تشنگان زلال زندگی تبریک و تهنیت می گویم.

 

 

شما را چشم در راهم در 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۵ ، ۰۹:۰۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 470

 

« کوخ های یخین » و « کاخ های پوشالین »! 

 

 

 من شهری را دیدم با « بناهایی یخین » و « سراهایی نمادین »!

« بانیان این بناها » و « زندانیان این سراها »  

از ترس ذوب شدن این « یخ های سیاّلی » و « بناهای پوشالی » 

از هر « زبانه آتش » و « سوزانه سرکش »می هراسند

و با هر « ناره ای از نور » و « شراره ای از شعور » می جنگند.   

...و من چه « شباهتی شگفت آور » و « مشابهتی جلوه گر »دیدم

بین این « کوخ های یخین » و « کاخ های پوشالین »!

آن را « خامگان » می سازند و این را « خودکامگان »!

هر دو « محکوم به زوال » اند و « محروم از کمال »؛

اما آن را با « خیال ویرانی » ساختند و این را با « آمال جاودانی»!

غافل از این که هر گونه « سرای ستمگری » و « بنای بیدادوری » محکوم به فناست!

 

  #شفیعی_مطهر

---------------------------

سَیّال : بسیار روان،جاری

کوخ :خانه بی پنجره،خانه ای که کشاورزان میان کشتزار می سازند

خام(خامه): نارس، ناپخته،ناآزموده،چیزی که در آن دستکاری نشده و حالت طبیعی دارد 

 

شما را چشم در راهم در 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۵ ، ۰۶:۳۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 694


 باروریِ باور


من صخره سنگی « خارا » را دیدم نشسته بر لب « دریا ». 

او سال ها در برابر « خیزاب های خطرخیز » و « التهاب های توان ستیز » 

توانسته بود « سینه را سپر » و این « گزینه بهینه را باور » کند.

« امواج کوه پیکر »در برابر « اراده توانگر » او سر تسلیم فرود آورده بود.

او « باور » به ایستادگی را « بارور» کرده بود،

بنابراین هیچ « خیزابی خطیر » و « غرقابی چشمگیر»  

نمی توانست بر « عَراده او برآشوبد » و « اِراده او رو درهم کوبد»!  

  

#شفیعی_مطهر

----------------------- 

خیزاب:  موج، کوهه آب

خطیر : بزرگ، بلندمرتبه

عَراده: یکی از آلات جنگ شبیه منجنیق که برای پرتاب سنگ به کار می رفته است

 

شما را چشم در راهم در

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۵ ، ۱۰:۰۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

 قاب حقیقت در نقاب واقعیت!


#شفیعی_مطهر


در 16 آذر ماه سال 1332 سه آذر اهورایی: شریعت رضوی، قندچی و بزرگ نیا به امید باروری نهال باور در بوستان آرمان های دانشجویان فرهیخته ایرانبه سوی ابدیت پرکشیدند!

این سروده ام را به همه دانشجویانی تقدیم می کنم که هماره و همیشه آذر اهورایی فریاد حق جویی و حق گویی را در آتشکده دل شعله ور نگاه می دارند .

قاب حقیقت 

 

شهر در التهاب می سوزد

در دلم خون ناب می سوزد

 

خشم ها خوشه کرده بر داده

دشت با التهاب می سوزد

 

آب آتش کُش است لیک اینجا

دیده ها غرق آب می سوزد

 

وعده های دروغ می پوسد

چشمه های سراب می سوزد

 

خون به رگ های خلق می جوشد

همچو جام شراب می سوزد

 

هیبت شب شکسته می لرزد

خرمن ماهتاب می سوزد

 

کارد بر استخوان رسیده کنون

جگر شیخ و شاب می سوزد

 

پرده های نفاق بگسسته

کفر هم بی نقاب می سوزد

 

از شرار قیام کوخ نشین

کاخ ها با شتاب می سوزد

 

بس سوال از «چرا» و «چون» انباشت

خرمنش بی جواب می سوزد

 

ظلم بس بی حساب بود اکنون

بی حساب و کتاب می سوزد

 

اشک در دیده ها ز بس خشکید

خشک و تر بی حساب می سوزد

 

پارسایان ز بس خراب شدند

پارسای خراب می سوزد

 

شعله ها سرکشیده بر افلاک

پر و بال عقاب می سوزد

 

ابر از خشم شعله می بارد

توده های سحاب می سوزد

 

چون تبه شد ز باب تا محراب

اهل محراب و باب می سوزد

 

بس به جای مدد ستم دیدم  

سینه ام چون کباب می سوزد

 

دل چو آتشفشان شرر بارد

کوه صبرم مذاب می سوزد

 

غنچه ها نا شکفته پرپر شد

خونشان در گلاب می سوزد

 

اشک ها شط خون شده جاری است

شط پر پیچ و تاب می سوزد

 

«حق»فقط حرف خط قاب شده است

چون عمل نیست قاب می سوزد

 

بس لقب ها تهی شد از معنی 

لفظ «شیخ» و «جناب» می سوزد

 

همه گفتند«خوب »و «بد»کردند

همه کس در عذاب می سوزد  

 

بس حقیقت نهفته در هر قاب

قاب هم در نقاب می سوزد!

 

شما را چشم در راهم در :

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۵ ، ۱۰:۵۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(468)   

 

هر « کُهَنی » ،« کُهنه » نیست!

 

 آشنایی با خانه های قدیمی کردستان

 

من « دو لنگه دَرِ حیاط » را نگاهبان « بساط انبساط » دیدم . 

گرچه « کهنه و قدیمی » اند،امّا « صامت و صمیمی »اند! 

و گر چه گاهی « گیر » و زمانی « جیرجیر »می کنند، 

امّا  هنوز « مردانه » و « بی بهانه »، 

دست در دست یکدیگر « نهاده » و با روی « گشاده »

« خانه را پاس می دارند» و « آشیانه را حسّاس می انگارند». 

 بنابراین دانستم که هر « کُهَن » ،« کُهنه » نیست!

بل که چه بسیار « پدیده های کُهَن » و « گُزیده های سخن»،

که « گذار زمان » و « گذر زمین » 

آن ها را « نمی فرساید»، و بر ارزششان « می افزاید »! 


#شفیعی_مطهر

------------------------

بساط : ایوان،صُفّه،چیز گستردنی مانند فرش

انبساط : بازشدن،گسترده شدن،گشاده رویی،شادی

صامت: ساکت ،خاموش

 

شما را چشم در راهم در :

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۵ ، ۰۷:۱۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(457)   

 

« هر آیینه»،رویشگر « هزار شاخه کینه»!


 Image result for کودکان کار

 

من « کودکانی معصوم » و « طفلانی مظلوم » را دیدم 

که « شادی و شادمانی » و « کامه و کامرانی » را 

نه در « رُویت »،که در « رویا » می دیدند.

اینان از « رویا ،روایت » می کردند و از « ریا »،« شکایت ». 

سرهایشان در « عُسرت بالشی نرم » بود و 

پاهایشان در « حَسرت گالشی گرم »!

در این شهر « داس های دسیسه و دنائت » ،

« ساقه های تُرد صداقت » را درُو می کرد!

بلور بغض در گلو « شکسته » 

و « چشمه های عاطفه » در « چشم های عطوفت» « یخ بسته »!

در رگ های کودکان درد « ریخته اند » 

و دریا را در کنار اشک هایشان « آویخته اند»!

« امروز »چشمانشان رمز هزار آیینه « می گوید»

و « فردا »از « هر آیینه»،« هزار شاخه کینه»« می روید»!

ای کاش سبوی همه دریاها در چشمانشان« می شکست» 

و « زنجیر شرم» و « زنجیره آزرم» « می گسست»،

تا ما ژرفای فاجعه را « می نگریستیم » و اندکی درد را « می گریستیم»!

 تا آن گاه در شهر یک « خُردسال نژند» و « نونهال نیازمند» هست،

هیچ کس « روی آرامش » را نمی بیند و « بوی آسایش » را نمی بوید!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------

کامه: کام،آرزو،مراد،مقصود

 عُسرت : تنگی، سختی ،دشواری، تنگدستی

نژند : پژمُرده،غمگین

 

شما را چشم در راهم در 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۵ ، ۰۴:۵۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

       کدام ویرانگرترند؟  


فاجعه سیل یا سیل توسعه نیافتگی؟! 


 #شفیعی_مطهر

  قرن ها بودکه مردم صبور و زحمتکش شبه قاره هند با داشتن ده ها گونه دین ، مذهب، فرقه ،قومیت ، نژاد  زبان و فرهنگ گوناگون با صلح و آرامش در کنار یکدیگر می زیستند. در قرن معاصر با آغاز مبارزات استقلال طلبانه ، این فکر پدید آمد که مسلمانان شبه قاره هند باید کشوری مجزا و مستقل از جمهوری هند داشته باشند. من دقیقا نمی دانم که این ایده تا چه حد برآمده از دغدغه های باطنی مسلمانان و تا چه حد نتیجه القائات دولت استعمارگر براتانیا بود. به هر حال این آرمان شکل گرفت و کشوری مستقل به نام جمهوری اسلامی پاکستان به رهبری محمد علی جناح پدید آمد.

   در جمهوری دموکراتیک هند با وجود بیش از ۲۰۰ دین و فرقه و قومیت حتی تا کنون یک کودتا روی نداده و هند توانسته در کمال فقر مادی ، نمونه ای از دموکراسی موفق و اقتصادی فعال را در عرصه اجتماعی و سیاسی جهان به نمایش بگذارد ، اما در پاکستان تا کنون چندین بار رژیم های قانونی یا کودتایی آن با کودتایی دیگر سرنگون شده است.

   بین دو کشور مستضعف و فقیر و جهان سومی هند و پاکستان تا کنون چندین جنگ ویرانگر و خانمان برانداز روی داده و ضربات سهمگینی بر پیکر نحیف اقتصاد و سرمایه های انسانی دو کشور زده است.

  من به عنوان یک شهروند جهان سومی هنوز نمی دانم یا نمی توانم خود را قانع کنم  که بین مردم دو کشور هند و پاکستان چه تضاد و کینه ای طبیعی و تاریخی جز مسئله تصنعی مالکیت کشمیر می تواند وجود داشته باشد!!

 در حالی که کشورهای اروپایی پس از قرن ها جنگ و کشتار بی رحمانه تاریخی اکنون به این نتیجه رسیده اند که خیر و صلاح مردم آنان در همزیستی مسالمت آمیز است . بنابراین با تشکیل یک پارلمان مشترک، دارند به سوی حذف مرزهای مصنوعی و حتی طبیعی بین سرزمین های خود گام برمی دارند. کشورهای اروپایی بر اثر توسعه یافتگی به سوی وحدت و تبدیل شدن با یک کشور واحد حرکت می کنند ، ولی در دو کشور عقب مانده و جهان سومی هند و پاکستان هنوز از کینه های شتری و تاریخی موهوم دم می زنند.

  خبر زیر را درباره سیل ویرانگر و فاجعه خانمان برانداز پاکستان بخوانید. بر فرض که بتوانیم نتایج آنچه که ناشی از حوادث طبیعی و غیرمترقبه است ، بپذیریم و با آن مقابله کنیم، این تفکر منحط  را چگونه تحلیل کنیم که پاکستانی که اکنون در نهایت استیصال و درماندگی ناشی از فقر تاریخی و سیل بنیان کن بسر می برد ، کمک های هند را به علت کینه های موهوم نمی پذیرد!!

 

در حالی که پس از گذشت یک ماه از جاری شدن سیل، آب و سیلاب همچنان شهرهای پاکستان را در بر می گیرد، گروه های امداد رسانی به سیل زدگان پاکستان می گویند که تنها به بخش اندکی از آوارگان کمک می شود.

در همین رابطه آکسفام، سازمان کمک رسانی بریتانیایی، می گوید که در ایالت سند که بیشترین آسیب را دیده است، بیشتر به افرادی که در اردوگاه ها هستند، رسیدگی می شود، درحالی که تعداد زیادی از مردم بیرون از اردوگاه ها هستند.

آکسفام اعلام کرده است که در اردوگاه ها غذا و آب پخش می شود و کوپن هایی به مردم داده می شود که با آن می توانند از فروشگاه های محلی خرید کنند.

این در حالی است که به گفته یکی از خبرنگاران در پاکستان بیشتر اردوگاه ها پر شده اند و اغلب مردم ترجیح می دهند تا در کنار وسایل خود خارج از اردوگاه ها بمانند و از آن ها مراقبت کنند.

دو روز پیش، بر اثر سیل دیگری شهر سوجاوال، از شهرهای مهم ایالت سند و جاده اصلی ارتباطی آن به زیر آب رفت.

این جاده به شهر تاتا متصل می شد که مرکز اصلی تدارکاتی برای تلاش های کمک رسانی به سیل زدگان بود. ساکنان شهر تاتا که سیل آن را فراگرفته بود، در اعتراض به کمبود مواد کمکی، راه های عبور و مرور را مسدود کردند.

پس از طغیان رودخانه سند و جاری شدن سیلاب در این شهر تقریبا تمام سکنه آن ناچار به ترک خانه های خود شده اند.

این عده در حال حاضر بدون سرپناه هستند و مقامات می گویند تعمیر آب بندها دست کم سه روز طول خواهد کشید.

در ایالت سند پاکستان بیش از هفت میلیون نفر در اثر سیل بی خانمان شده اند.

مقامات این ایالت می گویند مقدار سیلابی که وارد رودخانه سند شده، چهل برابر ظرفیت عادی این رودخانه است.

پیش تر سازمان خیریه بریتانیایی آکسفام، گفته بود که چنانچه تلاش های بازسازی مناطق سیل زده پاکستان هر چه زودتر شروع نشود، این کشور با مشکلات زیادی در آینده مواجه خواهد شد.

در همین حال دولت هند این خبر را تایید کرده که چون پاکستان گفته است از کشوری که دشمن دیرینه اش محسوب می شود کمک مستقیم دریافت نخواهد کرد، دولت هند کمک های خود را از طریق سازمان ملل متحد به پاکستان خواهد فرستاد.

صندوق بین المللی پول می گوید سیل پاکستان، مقامات این کشور را با یک چالش بزرگ اقتصادی مواجه کرده است.

دولت پاکستان هزینه بازسازی مناطق سیل زده را حدود پانزده میلیارد دلار تخمین زده است.

واکنش دولت پاکستان به سیل اخیر و نحوه کمک رسانی با انتقادهایی همراه بوده است.

سازمان ملل هشدار داده که تعداد زیادی از حدود سه میلیون کودک سیل زده در پاکستان در معرض بیماری های خطرناک هستند.

بانک جهانی نیز تاثیر سیل اخیر در وضعیت اقتصادی پاکستان را فاجعه آمیز خوانده و گفته است این سیل سبب شده که معادل یک میلیارد دلار به محصولات کشاورزی این کشور خسارت وارد شود.

  حال به این پرسش مقدر پاسخ دهید:

  آیا توسعه انسانی از طریق فعالیت های فرهنگی زیربنای هرگونه توسعه نیست؟!

عمق فاجعه را در خبر زیر بخوانید:

 http://modara.blogfa.com/post-1688.aspx

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۵ ، ۰۹:۲۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 674)

 

  کتاب،« دریای دُرّ » است و « سرای تفکُّر »

من « برگ‌های کتاب » را چونان « گُلبرگ های آفتاب » دیدم 

که روح ما را از « دنیای دَیجور یلدایی » به دریای نور و روشنایی » پرواز می‌دهد. 

« سینه کتاب »،« گنجینه ناب » است؛

گنجینه ای که در طول « اعصار و قرون » توسط « اعیان عیون » فراهم آمده است. 

کتاب، «سخنگویی سختکوش » است  و « خوشخویی خاموش ».

کتاب،« گنجینه معرفت » است  و « آیینه حکمت ».

کتاب،« یاری مهربان » است در « دیاری درخشان ».

کتاب،« حنجره ای گویا » است و « پنجره ای مصفّا » .

کتاب،« دریای دُرّ » است و « سرای تفکُّر » .

کتاب،« ستون فرهنگ است » و « ارغنون شباهنگ »!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------

اعیان : شخصیت های بزرگ و شریف

عیون : جمع عین ،بزرگان،نخبگان

ارغنون: نوعی ساز،ارگ

شباهنگ: مرغ سحر،مرغ سحرخوان،بلبل،ستاره صبح

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۵ ، ۰۶:۱۶
سید علیرضا شفیعی مطهر