سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۴۴ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است


انفجار جمعیت

#شفیعی_مطهر

در سال 1999 جمعیت کره زمین از مرز 6 میلیارد نفر گذشت؛ یعنی نسبت به 40 سال پیش دو برابر شد. رشد جمعیت کره زمین 2/1 درصد است. هر سال 77 میلیون دهان باز برای خوردن اضافه می شود. 

در ماه می سال 2000، کشور هند تولد یک میلیاردمین کودک را اعلام کرد؛ اگرچه برنامه تنظیم خانواده را از سال 1950 رسماً اجرا می کند.

تنظیم خانواده و کنترل جمعیت مسئله تازه ای نیست. کشورهای پیشرفته سال هاست آن را اجرا کرده، و رشد جمعیت خود را به صفر، و حتی زیر صفر- یعنی رشد منفی- رسانده اند. 

علل بسیاری از مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه ما- ایران – نیز ازدیاد بی رویه جمعیت است. اگر ما با همین امکانات امروز کشور، جمعیت سال های اول انقلاب- یعنی 36 میلیون نفر- را می داشتیم، چقدر می توانستیم با رفاه و آسایش و سلامت بیشتری زندگی کنیم. خوشبختانه در سال های گذشته با اجرای برنامه های تنظیم خانواده رشد جمعیت را در کنترل آورده ایم.

متفکران دور اندیش و واقع بین سال ها، بلکه قرن هاست این حقیقت واضح را درک کرده اند.

 

خسارت به دنیا آمدن

 

اگر قدیمی ها فکر می کردند که فرزند بیشتر، زراعت بیشتر، امروزی ها می گویند فرزند کمتر زندگی بهتر! اخیرا مسئولان بهداشت کشور به این نتیجه رسیدند که پیشگیری از هر حاملگی در ایران موجب 70 میلیون تومان صرفه جویی می شود. 

 

 مدیر کل اسبق سلامت خانواده و جمعیت وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی زمانی می گفت :

 

 در چهار سال گذشته 5/2 میلیون نفر از زنان از خدمات تنظیم خانواده در کشور استفاده کرده اند. وی با اشاره به کاهش اعتبارات تنظیم خانواده از سال 1380 گفت: 13 هزار نفر از زنان واجد شرایط نتوانستند از این خدمات استفاده کنند که موجب تحمیل 70 میلیارد تومان خسارت به کشور شده است.

 

29 ژوئن سال 1798 میلادی «توماس مالتوس» اقتصاد دان و کشیش انگلیسی ضمن انتشار رساله ای تحت عنوان «مسئله جمعیت» اخطار کرد که اگر افزایش نفوس جهان با تولید مواد غذایی و سایر مایحتاج زندگانی متناسب و هماهنگ نباشد، در آینده، سعادت و رفاه بشر از او سلب خواهد شد و مردم مردگان متحرّکی بیش نخواهند بود و از زندگانی خود لذّت نخواهند برد. به علاوه، جمعیت بی حساب عامل فساد و بسیاری از مسائل اجتماعی و دشواری های اقتصادی - سیاسی خواهد بود. 

 

مالتوس در رساله خود که مفاد آن هنوز تازگی خود را از دست نداده است، به اروپا اشاره می کند و می گوید:

 

 در سال 1700 جمعیت اروپا از 66 میلیون تن بیشتر نبود که در سال 1798 پس از 98 سال دارای 180 میلیون جمعیت است و جمعیت آمریکای شمالی هر 25 سال دو برابر می شود. وی جهان را به یک کفش فولادین و جمعیت آن را به یک کودک تشبیه کرد که پای او به تدریج بزرگ می شود. ولی کفش نمی تواند متناسب با آن بزرگ شود و مسائل از همین جا آغاز می شود.

 

 اخطار مالتوس تنها پس از جنگ جهانی دوم در اروپای غربی به گوش ها فرو رفت و جمعیت محدود شد. در اروپای غربی رشد سالانه جمعیت در دهه های آخر سده 20 بسیار ناچیز و بعضی سال ها در برخی کشورها «صفر» و حتی منفی بود. ولی، در نقاط دیگر جهان تأثیر زیادی نگذارده است و جمعیت جهان  سال هاست که از رقم شش میلیارد تجاوز کرده و 5/1 برابر ظرفیت تولید غذا و امکانات رفاهی آن است. 

 

تولید بعضی مواد غذایی با کمک علم شیمی از لحاظ بهداشتی خالی از خطر نیست و تلاش پژوهشگران برای رفع این خطر تا این لحظه به نتیجه کاملا مطلوب نرسیده است.

 

شما را چشم در راهم در

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۵ ، ۱۰:۴۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 664)

 

« مهرِ فروزان » بر سینه « سپهرِ دوران » 

 

Image result for زمان


من « ساعت های فَعّال » و « تقویم های روز و ماه و سال » را دیدم . 

با خود گفتم :« مجالی که به بطالت » و « سالی که به جهالت » گذرد، 

چه نیازی به « شمارش ایام » و « گزارش صبح و شام »؟!

« عمر انسان » ،جویباری است « گذران » !

هر قطره اش را « باید نوشید» و برای درک هر لحظه اش « باید کوشید».

« فرگشت دوران » و « بازگشت زمان »،

« امیدی ایده آل »،اما « آرزویی محال »است!

« زمین در گذر » است و « زمان در گذار »،

« نونهالان می بالند » و « کهنسالان در زوالند»!

خوشا کسی که هر لحظه عمر را « دریابد»

و چون « مهرِ فروزان » بر سینه « سپهرِ دوران » « بتابد »!

 

#شفیعی_مطهر

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۵ ، ۰۶:۳۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

                     در غیاب مردم 

#شفیعی_مطهر

هر نابسامانی اجتماعی و هرگونه بی عدالتی، قانون شکنی، خودکامگی و … در غیاب مردم و عدم مشارکت آگاهانه و فعالانه آنان قابل اجراست. هرگاه و در هر زمان و هر جامعه ای که مردم، آگاهانه، هشیارانه و مسئولانه در همه صحنه ها و عرصه های اجتماعی حضور داشته باشند، ارتکاب هر اقدام ضد مردمی و منفی به حداقل می رسد. 

Image result for سوازیلند

بخوانید و داوری کنید.

مردم: غایب!

«سوازیلند» کشوری است کوچک که با یک میلیون نفر جمعیت رو به زوال در بین آفریقای جنوبی و موزامبیک واقع شده است. در سال 1968 از انگلیس مستقل شده و دارای رژیم سلطنتی است. «میسواتی» 34 ساله پادشاه سوازیلند، فرمان و اراده خود را فوق قانون می داند. او با داشتن 9 همسر، اخیراً عاشق یک دختر 18 ساله شد و با زور او را تصاحب کرد.

وقتی مردم، قلم و زبانی برای بیان و دیدگانی هشیار برای نظارت بر کار مسئولان ندارند، و حقوق، کرامت و مشارکت مردم پشیزی ارزش ندارد، پادشاه خود را فعال ما یشاء می پندارد. او در سال گذشته می خواست دو برابر بودجه درمانی کشور را صرف هزینه جت شخصی خود کند. در حالی که یک سوم مردم بزرگ سال کشور به ویروس HIV مبتلا، و یک چهارم آنان با خطر قحطی و گرسنگی دست به گریبان هستند.

شاه در اقدامی دیگر می خواست برادرش را به فرمانداری دو استان کشور بگمارد. وقتی با مخالفت نسبی مردم رو به رو شد، از این کار صرف نظر کرد. پدر او،«شاه سوبهوزای» تا پیش از مرگ در سال 1982 بیش از 100 همسر اختیار کرد، او نیز اکنون 10 همسر دارد که همگی برای استفاده شخصی خود اتومبیل های بی.ام.و. و مرسدس دارند.

«او به دلامینی» نخست وزیر سابق این کشور، که اکنون رهبر مخالفان است(اگر چه فعالیت احزاب سیاسی درکشور ممنوع است) می گوید:

در این کشور اتفاقی در حال رخ دادن است. فشار رو به افزایش است. نظام یا باید خود را اصلاح کند، یا با فروپاشی رو به رو شود.

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۵ ، ۰۹:۱۱
سید علیرضا شفیعی مطهر


  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(465)   

 

« حیله طَنّاز » یا« وسیله پرواز » ! 

 Image result for دنیاپرستی

 

من « دنیاخوارانی پَست » و « سرمستانی هَوَس پرست » را دیدم 

که جز « سنگِ گور » و « ننگِ نفرت و نفرین و نفور » با خود نبردند

دنیا نه « مایه وَبال » ،که « سرمایه کمال » است.

در راه صعود به « قُلّه کمال » و « حُلّه جلال »،

دنیا « ابزار سعادت » است ،نه « افسار اسارت »!

در پویش از « خاک تا افلاک » و از « دَرَک تا ادراک »،

دنیا « وسیله پرواز » است ،نه « حیله طَنّاز »!

خوشا آن که « دنیا را شناخت » و آن را با « رویا درنباخت »

و با این « ابزار و خِشت » ،« ساختار سرنوشت » را « ساخت »!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------

نُفور :رمیدن،بیرون رفتن،دورشدن 

وَبال: سختی ،عذاب،سوء عاقبت

حُلّه : جامه،لباس نو،جامه بلند که بدن را بپوشاند

دَرَک : نهایت گودی و قعر چیزی مثل دریا،ته دوزخ

ادراک : درک کردن،دریافتن،دررسیدن،پی بردن،فهمیدن

طَنّاز: شوخ و پُرناز،مسخره کننده،فُسوس کننده

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۵ ، ۰۵:۳۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(464) 

 

 « بام های کوتاه » و « حُکّام دُژآگاه »! 

 Картинки по запросу ‫تحقیر‬‎

من « سقف هایی کوتاه » را بر « ستون هایی سیاه » استوار دیدم 

که جز « کوتوله های پَست » و « مُزدوران دنیاپرست » در زیر آن نمی گنجیدند. 

« سَروقَدان آزاده » و « رادمردان دلداده » 

در زیر این « بام های حقیر » و « دام های تحقیر » 

یا باید « بی سر بِزیَند » ،یا بر آستان سرکشان « سر بسایند ».

تا « سقف های کوتاه » بر « سرهای آگاه » « سایه گستر »است،

امید هر گونه « رُشد و رَشاد » و « رشادت و ارشاد » « بی ثمر » است.

این « سروهای ناز » و « سرهای سرافراز » است  

که نه « بام های کوتاه » را برمی تابند و نه « حُکّام دُژآگاه » را!

 

#شفیعی_مطهر

 --------------------------------

بِزیَند: زندگی کنند

رُشد: از گمراهی به راه آمدن،پایداری در راه راست،نمُوّ و بالیدگی و ترقّی

رَشاد: به راه راست رفتن،ایستادگی و پیروزی

رَشادت: دلیری،دلاوری،شجاعت

ارشاد: راهنمایی، رهبری،هدایت کردن

حُکّام : حاکمان،فرمانروایان

دُژآگاه: بداندیش،بددل،بدخو،تندخو،نادان،بی تربیت

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۵ ، ۰۷:۵۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

سه آذر جاودان و هزاران اخگر فروزان(3)

  

(به بهانه ۱۶ آذر روز دانشجو)

 #شفیعی_مطهر

«تضاد مایه تکامل و سرمایه تفاضل است.» 

این سخن لَعلی سُفته و اصلی پذیرُفته است که جملگی برآنند. 

اصل وجود تکثّر و آزادی در عرصه اندیشه، لازمه رشد تفکر و اندیشمندی است. 

جوان دانشجو تنفّس در هوای حصار و فضای انحصار را برنمی تابد. 

او پیوسته فضاهایی را می جوید که در آن بتواند رایحه هر اندیشه را ببوید.

جوانانی که می توانند انقلاب کنند، نیز خود می توانند اندیشه درست تر را انتخاب کنند.  

سخنگوی نسل جوان کسی است که سخن دل جوان را بگوید.

اگر از«ریشه» با جوان«همسن» نیستیم، در«اندیشه»، با او«همسان» می توانیم باشیم.

زلال سخن باید از چشمه دل ما بجوشد، تا کام تشنه نوجوان آن را بنوشد. 

رنگ ریا سیمای سخن را می آلاید و بر گوش جان ناگوار می آید. 

هدایتگر ریا کار، نه در بند«تهذیب جوان» ، که آرزومند «تذهیب ایوان» است!!

تا جوان به مشی و منش متولیان «اعتماد» پیدا نکند، به سخنانشان «اعتقاد» نمی یابد. 

کلید جذب جوان جلب اطمینان اوست. 

انگیزه غرب از تهاجم فرهنگی، جذب و جلب دل و دماغ جوانان ما نسبت به فرهنگ و تمدن غرب است.

بی هویتی و از خود بیگانگی، دامی است که بیگانه آن را گسترده است. 

ما جوان را به «اصالت» فرا می خوانیم، و او به «بطالت». 

ما جوان را به کاوش در اندیشه می طلبیم، و او به برش از ریشه. 

ما جوان را به کرامت شخصیت دعوت می کنیم، و او به حقارت هویت.

چون اهداف ما و بیگانه متضاد است، نباید شیوه های ما همانند و یکسان باشد. 

ما و بیگانه در تعریف شخصیت جوان، نه اشتراک در «هدف»، که اختلاف در ارزش گذاری«شرف» داریم. 

شیوه ای جوان را«تسلیم» می خواهد، ما جوان را «تکریم» می کنیم. 

آنان مردم را و جوانان را «صغیر و حقیر» می خواهند و ما«کریم و کبیر». 

این، فرعون های متفرعن و خود کامگان مستکبرند که مردم را حقیر و ذلیل می خواهند، تا زمینه سلطه گری جا برانه خود را فراهم سازند.

فراعنه خودکامه ، مردمی تحقیرشده و بی هویت می خواهند ، تا تنها کورکورانه اطاعت کنند. 

«فَاستَخَفَّ فَوْمَهُ فَاَطاعُوهُ» (زخرف. 54)

شیوه استکباری: انسان فاقد حس مسئولیت + تحقیر و استخفاف ← اطاعت کور کورانه

شیوه اسلام: انسان مسئول+ کرامت← اطاعت بخردانه

فرعون به مردم اهانت می کرد و کرامت و شخصیت را از آنان می گرفت؛ آنان هم چون فاقد احساس مسئولیت بودند، جذب او می شدند و کور کورانه اطاعتش می کردند. 

لذا خداوند، نه فرعون، که«قوم فاسق» او را سرزنش می کند:

«انّهم کانوا قوماً فاسقین».

تا انسان از «اصالت» تهی نشود، به «اسارت» نمی رود. 

امروز یغماگران اندیشه می کوشند تا جوان را از ریشه جدا کنند؛ زیرا رمز اسارت، بریدن از اصالت است. 

روش ما باید عکس آنان باشد؛ یعنی اصالت را تقویت، و کرامت را تربیت کنیم.

شانزدهم آذرماه سالروز پرپر شدن سه آذر اهورایی و سه پیکارگر عرصه دانایی و روز دانشجو را گرامی می داریم .

در کوچه درس رهگذاریم هنوز

وین راه دراز می سپاریم هنوز

از اول ثبت نام سال ها می گذرد

ما واحد پاس نکرده داریم هــنوز!

 از درگاه خداوند متعال برای همه دانشجویان ستم ستیز و استادان جهل گریز سلامت و موفقیت روزافزون آرزو داریم.

 

                                                          در کسب رضای حق موفق باشید

 

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۵ ، ۱۲:۰۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 634

 

 « رفتار زیبا » یا « رُخسار فریبا »؟!

 
 Картинки по запросу


من هرگاه سیمای خویش را در آیینه ، زیبا دیدم؛ 

کوشیدم تا با کارهای زشت آن را « نیالایم ».

...و چون روزی دیگر سیمای خود را زشت دیدم؛ 

کوشیدم تا با کارهای زیبا آن را « بیارایم ». 

آنچه همواره شخصیت انسان را از « زشتی ها می پالاید » 

و به « زیبایی ها می آراید»، 

« رفتار زیبا » است ،نه « رُخسار فریبا »! 

 

#شفیعی_مطهر

----------------------

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۵ ، ۰۸:۲۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

 سه آذر جاودان و هزاران اخگر فروزان(2)

 

(به بهانه ۱۶ آذر روز دانشجو)

 

  #شفیعی_مطهر

 

دانشجو دو بعد و دو جنبه دارد: عنصر جوانی و عنصر دانش دو مولفه ای است که او را در بین سایر لایه های اجتماعی ممتاز و مشخص می سازد.

دانشجو جوان است و جوان مشتاقانه و عطشناک به سوی زلال محبت می آید و در ظلال مودت می آساید .اما اگر زلال ناب نیابد ، ناگزیر به سوی ضلال سراب می شتابد. باید به هر تشنه ای آب داد و به هر نیاز، جواب .

جوان دانشجو در دیار دوست غریب است و در دیار دشمن، گرفتار فریب . 

در این سوی در کام غربت است و در آن سوی در دام غرب . 

یا در غرب می سوزد یا با غربت می سازد . 

در این جا برای کسب آزادی در فریاد است و در آن جا در انتخاب اسارت، آزاد .

اگر روح نا آرام او چونان دریای خروشان بر سواحل اسارتگر بر می آشوبد و تن به صخره ها می کوبد،  نه به خاطر این است که نظم و نظام را بر نمی تابد ، بلکه به خاطر این است که آزادی های مشروع را نمی یابد ! چه کند؟!

روح او سیمرغ راز است و شاهین تیز پرواز . شاهین است و جویای اوج  و نهنگ است و پویای موج !

دل و نیت دانشجوی جوان تابناک است و دنیا را پاک می خواهد . 

دنیای آرمانی او گلستانی است سرشار از نور و سرور و لبریز از شعر و شعور . چون آن را به رویت نیابد، در رویا می یابد ...و چون نتواند با صراحت رایش را بگوید، راه ریا را می پوید .

جوان دانشجو می خواهد تصویر جامعه را در قاب صداقت به تماشا بنشیند، نه در نقاب قداست !! 

ابهام چون رنگ تقدس بگیرد، دیگر نه گاه پرسش، که جایگاه پرستش است !! و چون ریشه سوال بیفسرد ، گل کمال می پژمرد . چه ، برای گل کمال ، سوال ریشه است و ابهام، تیشه!! 

 او می خواهد با یاری عقل و خرد خود در درک و فهم حقایق سهیم باشد،  نه تسلیم !  طوفان ابهام ،برانگیزنده غبار ایهام است . و چون این  دو بر وادی وجود بوزند، نهال اندیشه را از ریشه برکنند . 

جوان دانشجو چون از حربه اندیشه خلع سلاح شود، از تمییز خیر و صلاح وا ماند .

جوان در پیمودن راه "خودباوری" به "یاوری" نیاز دارد ، نه به "داوری" . 

جوان را باید در روش اندیشیدن یاری کرد ، نه در گزینش اندیشه . 

جوان باید خود بیندیشد، امور زیستن را تجربه کند و شیوه زندگی اجتماعی را از راه آزمایش و خطا بیاموزد . 

در این راه کویر ذهن او تشنه زلال پند است، نه ضلال قید و بند . 

او از تحمیل بیزار است، نه از تحلیل . 

دانشجوی جوان فرهیخته  چلچراغی از دلیل بر سقف شبستان باور آویخته است ، حق را به از" زر " می داند و باطل را عین "زور " . 

با خداوندان "زر" و "زور " می ستیزد و از "تزویر " می گریزد .

او هم شور دارد و هم شعور . 

از این "تپش" می گیرد و از آن "منش" . 

باید او را بشناسیم و از شور او نهراسیم. 

چه جوان برای جامعه نه تنها "قلب تپنده" که " مقلب آینده" نیز هست .

فطرت جوان اقتضا دارد که همواره فعال باشد، نه در حال انفعال . 

طبع جوان عالی است و طبعا خواهان تعالی است .

جوان در بستر "انتقاد" رشد می کند، نه در خاکستر "انقیاد"! 

جوان در بستر انتقاد جوانه ای نقاد بار می آید و در خاکستر انقیاد، زبونی منقاد !

جوانان نسل عصیان اند و اهل طغیان. 

آنان پرشورند و بر بنیان های سنت می شورند. اما  انگیزه این گرایش نه عارضه بیماری است و نه عریضه بیعاری ، بل عین هنجاری است و آغاز هشیاری . 

باید آنان را شناخت و دنیای آرمانیشان  را ساخت. 

آنان رسوم بی ریشه و سنن بی اندیشه را بر نمی تابند و با عطش بی اندازه به سوی هوای تازه می شتابند .

قهرمان شدن دشوار است  و راه آن ناهموار . 

جوانان برای قهرمان شدن شتاب دارند، اما برای پیمودن راه تاب ندارند . 

برای پیمودن راه های دشوار هم هوش لازم است و هم خروش . 

باید خروش را ستود و بر هوش افزود . 

جوانان برای قهرمان شدن الگو می جویند و راه اسوه را می پویند . 

باید الگوهای ارزشی را آراست و از انحرافات پیراست.

جوانان راغب رقابت اند و عاشق سرعت . 

دوست دارند تا قله وادی وصال بتازند و به آزادی آمال بنازند. 

باید این فرصت ها را پاس داشت و غنیمت انگاشت.

خاطر جوانان خطیر است ، اما در خطر تخدیر  . 

باید صمیمانه خطرات را رفع و مخاطرات را دفع کرد . 

اگر این رودهای خروشان و فرصت های جوشان را آگاهانه و بخردانه کانالیزه کنیم ، می توانیم همه گره های کور را بگشاییم و راه های ناهموار را بپیماییم .

جوانان نه پلک بسته دارند و نه کلک شکسته . 

ژرفای رویداد ها را می بینند و به داوری می نشینند .

"ناشایست"ها را می نگرند و "بایست"ها را می نگارند . 

نمی توان حقیقت را از آنان نهفت و واقعیت را به ایشان نگفت . 

نسبت به نگفتنی ها حساس تراند و از نهفتنی ها پرهراس تر !

پس بیاییم پرده پندار را بدریم و حقیقت اسرار را بنگریم . 

چشمان را در زلال واقع بینی بشوییم و بدون پرده پوشی درمان درد ها را بگوییم.

جنبش جوانان خروش سیل است. 

خروش سیل حرکتی بر وفق میل نیست. 

این خروش با بی اعتنایی، خاموش نمی شود و از خروش نمی افتد. 

صورت مسئله را نه پاک، که باید ادراک کرد. 

این سیلاب عظیم ناچار از پویش است و ناگزیر از یورش. 

نه«رکود» را می داند و نه «جمود» را می تواند. 

به گونه طبیعی راه گذر می جوید، و چون نیابد راه خطر می پوید!

دریغ است که این نیروی خلّاق لایزال، راه زوال گیرد و به ابتذال گراید.

نیروی عظیمی که می تواند «فردا» را بسازد، چرا «امروز» را ببازد؟! 

آن که امروز را تلف می کند، فردا را نیز از کف می دهد!

جوانان گنجینه هویت خود را در آیینه اصالت می یابند. 

باروری نسل جوان در گرو خود باوری است؛ و نسل جوان به «خود باوری» نمی رسند، مگر آن گاه که جامعه و متولّیان آن به «جوان باوری» برسند.

جوانان نه سیاهی سپاه، که سپیدی پگاه اند؛ با «یاس» ها یگانه اند و با «داس» ها بیگانه؛ متولّیان درد آشنا باید برای کانالیزه کردن این سیل خروشان و بهره برداری از این چشمه جوشان طرحی نو در اندازند و راهی تازه آغازند. 

نیروی عظیم جوان نه «تهدیدی ویرانگر»، که «فرصتی زود گذر» است؛ دریغ است که این «فرصت ارزنده» را به «تهدیدی براندازنده» تبدیل کنیم!!

جوان اگر طغیان می کند و عصیان می ورزد، اشکال نه در «گناه» او، که در «نگاه» ماست.

اگر جوان را خیره می بینیم، شاید بدین علت باشد که او را با عینک تیره می بینیم، باید چشم ها در چشمه زلال حقیقت شست.

هنگامی که جوان از قرار گرفتن در حوزه درک و دایره فهم متولیان فرهنگی و اجتماعی دلسرد می گردد، چگونه بی تفاوت و بی درد نشود؟! 

و چون بی درد شود، از نگاه متولّیان طرد می گردد. 

نقطه پایان این کنش ها و واکنش ها کجاست؟!

داشتن جامعه ای خفته و خاموش، و جوانی تسلیم و سراپا گوش برای مدیران جامعه افتخاری نیست! 

برفرض که ما بتوانیم، مردمی آرام و جوانانی رام بپروریم؛ چنین جامعه و جوانانی هرگز نه مبتکر می شوند، و نه متفکر.

همسوی با جریان آب و همدوش با ماهیان پر شتاب شنا کردن، نه نشانه نبوغ بکر است، و نه جوانه فروغ فکر. 

آنگاه شکوفه فکر شکوفا می شود و پای اندیشه پویا می گردد که از ریشه بروییم و راه اندیشه را بپوییم. 

پویش با پای خود و رویش با رای خود نشانه استقلال و پشتوانه کمال است. 

پیروی کور کورانه و تقلید ناآگاهانه از غوغا سالاری حاکم بر جو جامعه، جوانه سبز اندیشه را می افسرد و شکوفه سرخ تفکر را می پژمرد.

ادامه دارد...

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۰۹:۲۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 462) 

 

 « دل و دلبر » یا « سر و سَروَر»؟! 

 

 Картинки по запросу

من ماری را دیدم با « تَنی تناور »و « بدنی دو سر »!

گویا چون با یک سر نمی توانست « مشاکِلِ چیده » 

و « مسائل پیچیده » هزاره سوم را 

« عقلاً تحلیل » و « عُرفاً تعلیل »کند!! 

  ناگزیر سری دیگر نیز برآورده بود!

چقدر افسوس خوردم بر حال « ملّت هایی خسته » با « افکاری بسته»

که همه « زحمتِ کاویدن » و « همّتِ اندیشیدن » 

و نیز « نعمتِ تفکّر » و « مُوهبتِ تدبُّر »

و همچنین « سرشت » و « سرنوشت »خویش را 

« بی خبر بُرده اند » و به یک « سر سپُرده اند »!! 

آن هم « سری سرکش » با « زبانی از آتش »!!

آنان از یک « سر »، « سَروَر » « ساخته اند»

و همه « کشور » را بدان « سَروَر » « باخته اند»!

اگر « آفرینشگرِ حکیم » در آفرینشِ « بشرِ فهیم »

برای هر « دلی »،« دلبری آفریده »،

برای هیچ « سری »،« سَروَری برنگزیده »! 

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------- 

مشاکل : مشکل ها، کارهای سخت و دشوار

چیده: برگزیده،چیزی جداشده از میان چیزهای دیگر 

تعلیل : علت ذکرکردن، علت و سبب امری را بیان کردن

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotaha

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۰۷:۰۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

سه آذر جاودان و هزاران اخگر فروزان(1)

(به بهانه ۱۶ آذر روز دانشجو)

  #شفیعی_مطهر

در ۱۶ آذرماه ۱۳۳۲ جوانان دانشجوی مسلمان ایران مردانه به پاخاستند تا بر تاریخ اسارت انسان نقطه پایان گذارند. اینان در جبهه ای به وسعت زمین و به فرصت زمان دست در دست یکدیگر نهادند و بازو در بازوی هم درآمیختند و با خداوندان زر و زور و تزویر درآویختند. 

در ۱۶ مهرماه ۳۲  ، پنجاه روز پس از کودتاى آمریکایى ارتشبد زاهدى  مردم هنوز درک کودتا برایشان سنگین بود. اولین تظاهرات یک پارچه مردم علیه رژیم کودتا در همین روز اتفاق افتاد.

۱۶ آبان سال ۳۲ کابینه زاهدى و دولت انگلستان براى تجدید روابط ایران و انگلستان که در جریان ملى سازى نفت قطع شده بود، مخفیانه شروع به مذاکرات کردند. 

در تاریخ ۲۴ آبان اعلام شد که نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا از طرف آیزنهاور به ایران مى‏ آید. نیکسون به ایران مى‏ آمد تا نتایج « پیروزى سیاسى کودتای ۲۸ مرداد » را ببیند. دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند که هنگام ورود نیکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا نشان دهند. وقوع تظاهرات هنگام ورود نیکسون حتمى مى ‏نمود. 

دو روز قبل از آن واقعه تلخ (۱۴ آذر) زاهدى تجدید رابطه با انگلستان را رسماً اعلام کرد و قرار شد که «دنیس رایت» ، کاردار سفارت انگلستان، چند روز بعد به ایران بیاید. از همان روز ۱۴ آذر تظاهراتى در گوشه و کنار به وقوع پیوست که در نتیجه در بازار و دانشگاه عده‏ اى دست گیر شدند. این وضع در روز ۱۵ آذر هم ادامه داشت. 

رژیم شاه براى مسلط شدن بر اوضاع و حفظ سلامت (!) سفر نیکسون نیروهاى نظامى خود را در دانشگاه مستقر کرد.

صبح شانزده آذر، هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان متوجه تجهیزات فوق العاده سربازان و اوضاع غیر عادى اطراف دانشگاه شده، وقوع حادثه ‏اى را پیش بینى مى ‏کردند. 

رئیس وقت دانشگاه تهران براى این که جلوى ناآرامى ‏ها را بگیرد، کل دانشگاه تهران را تعطیل کرد. حضور نظامیان در صحن دانشکده فنى باعث شد که بین نظامیان و دانشجویان، زد و خورد شود. عده ‏اى از سربازان، دانشکده فنى را به کلى محاصره کرده بودند تا کسى از میدان نگریزد. آن گاه دسته‏ اى از سربازان با سر نیزه از در بزرگ دانشکده وارد شدند. 

در این میان بغض یکى از دانشجویان ترکید و او که مرگ را به چشم مى‏ دید، دیگر نتوانست این همه فشار درونى را تحمل کند و آتش از سینه پرسوز و گدازش به شکل شعارى کوتاه بیرون ریخت:

 «دست نظامیان از دانشگاه کوتاه!»

هنوز صداى او خاموش نشده بود که رگبار گلوله باریدن گرفت ؛ چون دانشجویان فرصت فرار نداشتند، به کلى غافل گیر شدند و در همان لحظه اول عده زیادى هدف گلوله قرار گرفتند. به خصوص که بین محوطه مرکزى دانشکده فنى و قسمت‏ هاى جنوبى، سه پله وجود داشت و هنگام عقب نشینى عده زیادى از دانشجویان روى پله‏ ها افتاده، نتوانستند خود را نجات دهند، مصطفى بزرگ نیا به ضرب سه گلوله از پا درآمد. مهندس آذرشریعت رضوى که ابتدا هدف قرار گرفته به سختى مجروح شده بود، بر زمین مى‏ خزید و ناله مى ‏کرد، و دوباره هدف گلوله قرار گرفت. احمدقندچى که از گلوله باران اول مصون مانده بود ،سینه ستبرش با رگبار مسلسل یکی از دژخیمان شکافته شد. 

بعد از پایان درگیرى ‏ها احمد هنوز زنده بود؛ او را به یکى از بیمارستان‏ هاى نظامى تهران منتقل کردند. در حالى که در درگیرى‏ ها لوله شوفاژ در مقابل احمد ترکیده بود و آب جوش تمام سر و صورت او را به شدت مجروح کرده بود، با این حال مسئولان بیمارستان از مداوا و حتى تزریق خون به او ابا کردند و ۲۴ ساعت بعد او مظلومانه شهید شد.  

این بود تصویری سرخ از جنبش سبز و بهارآفرین دانشجویان پاک نهاد ایرانی در روز تاریخی ۱۶ آذر که از آن پس

 « روز دانشجو» نامیده شد. 
 

ادامه دارد....

  گاه گویه های مطهر  telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۵ ، ۰۸:۱۲
سید علیرضا شفیعی مطهر